- ماندگار
- مستقر
معنی ماندگار - جستجوی لغت در جدول جو
- ماندگار
- ماندنی، پایدار، آنچه پیوسته بر یک حال بماند و تغییر نکند
- ماندگار
- پایدار، با دوام، ماندنی
- ماندگار
- کسی که در جایی اقامت (دایم یا طولانی) کند، پایدار، ماندنی
- ماندگار
- Lastingly, Lingering
- ماندگار
- duradouramente, persistente
- ماندگار
- trwale, utrzymujący się
- ماندگار
- долговечно , затянувшийся
- ماندگار
- довготривало , затяжний
- ماندگار
- duurzaam, aanhoudend
- ماندگار
- dauerhaft, anhaltend
- ماندگار
- duraderamente, persistente
- ماندگار
- durablement, persistant
- ماندگار
- durevolmente, persistente
- ماندگار
- स्थायी रूप से , स्थायी
- ماندگار
- স্থায়ীভাবে , স্থায়ী
- ماندگار
- secara tahan lama, berlarut-larut
- ماندگار
- kalıcı bir şekilde, süregeldi
- ماندگار
- 지속적으로 , 지속적인
- ماندگار
- kwa kudumu, kudumu
- ماندگار
- 持久地 , 持续的
- ماندگار
- 長持ちして , 長引く
- ماندگار
- באופן מתמשך , ממושך
- ماندگار
- อย่างยั่งยืน , ยืดเยื้อ
- ماندگار
- بشكلٍ دائمٍ , باقٍ
- ماندگار
- پائیداری سے , ماندگار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تداوم، اقامت
درجایی اقامت (دایمی یا طولانی) کردن: هنگام برگشتن در کرمانشاه خرجیش تمام و همانجا ماندگار شده بود
مخفف خداوندگار است که صاحب و بزرگ باشد
مالک صاحب، پادشاه، خدا ا
مخدوم خداوند گار سرور، عنوان هر یک از پادشاهان آل عثمان
راضی قبول کننده پسندیده
عنوان هر یک از پادشاهان عثمانی
خداوندگار، خداوند، خدا، ارباب، خواجه، سرور
کسی که به کمان مجهز است، کسی که در تیر اندازی با کمان مهارت دارد کمانگیر: (بر سر خاکش بجای شمع تیری مینهد هر که قربان کمانداران ابرو میشود)، (کلیم)