جدول جو
جدول جو

معنی مانتو - جستجوی لغت در جدول جو

مانتو
نوعی بالاپوش گشاد، بارانی، لباسی مخصوص خانم ها که بر روی لباس های دیگر پوشیده می شود
تصویری از مانتو
تصویر مانتو
فرهنگ فارسی عمید
مانتو
به ایتالیائی ’مانتوا’ شهری است به ایتالیا در ’لومباردی’ که در میان سه دریاچه ای که بوسیلۀ رود ’مینسیو’ بوجود آمده قرار گرفته شده است، این شهر 65400 تن سکنه و ساختمانهائی از آثار کهن دارد و مرکز تجارت و صنایع است، این شهر در سال 1797م، بوسیلۀ بناپارت اشغال گردید، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
مانتو
(تُ)
جامۀ گشادی که روی لباسهای دیگر پوشند (زن و مرد). (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
مانتو
جامه گشادی که روی لباس های دیگر پوشند، شنل، بارانی
تصویری از مانتو
تصویر مانتو
فرهنگ لغت هوشیار
مانتو
((تُ))
لباس گشادی که روی لباس های دیگر پوشیده می شود، روپوش
تصویری از مانتو
تصویر مانتو
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

صدا و آواز بازگشت و رد آواز، صوت و آواز، (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)، روح و جان، آوازه و شهرت، (ناظم الاطباء)، شایعه، خبر، (از فرهنگ جانسون)
نام نخستین ماه از سال جلالی، (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(اَ کُ تُ)
مانتول. کامفردومانت. یکی از اجزاء تشکیل دهنده اسانس مانت است که بصورت تبلورات منشوری شکل شش سطحی بیرنگ و درخشان است. بو و مزۀ نعناع را دارد ولی بو و مزۀ آن از نعناع شدیدتر است، در 42 تا 44 درجه ذوب میشود. و در 217 درجه میجوشد. در آب بسیار کم حل میگردد و در الکل و اسید استیک بسیار محلول است، در چهار قسمت روغنهای چرب یا روغن وازلین حل میشود. مانتول با فنلها و کلرال ناسازگار است و با آنها بصورت مخلوط مایع یا خمیری درمی آید. (از کارآموزی داروسازی جنیدی ص 157)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
اسانسی است که از جنس نعناع گیرند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانتول یا الکل مانتولیک یا کامفر دومانت 156=C10H20O یکی از اجزای متشکلۀ اسانس مانت است که بصورت تبلورهای منشوری شکل شش سطحی بیرنگ و درخشان می باشدو مزۀ نعناع دارد ولی خیلی از بو و مزۀ نعناع شدیدتر است. در 42 تا 44 درجه ذوب می شود و در 217 درجه می جوشد و در آب خیلی کم حل می شود. در الکل و اتر و اسید استیک خیلی محلول است. (از کارآموزی داروسازی تألیف دکتر جنیدی ص 157). و رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا
(کَ گَ)
دهی از دهستان سرشیوست که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). کمتو
لغت نامه دهخدا
(نِ تُ)
مورخ و یکی از کاهنان بزرگ مصر و معاصر بطلمیوس اول بود (قرن سوم پیش از میلاد و اوایل قرن چهارم) و در ایجاد هم آهنگی و اتحاد بین مذهب یونانیها و مصریهای قدیم کمکهای معنوی بسیار به وی کرد و بر اثر آن پرستشی ایجاد شد که به پرستش ’شاراپیش’ معروف گردید. تصور می کنند که اسم این مورخ مصری ’مرن تخوتی’ بوده یعنی محبوب رب النوع مصری که ’تت’ نام داشت. از کتاب این مورخ اکنون فقط قسمتهایی باقی مانده است. بعدها وقایعنگاران مسیحی و یهودی از نوشته های او استفاده کرده و مخصوصاً یهودیها آن را خلاصه کرده اند. این خلاصه حاوی فهرست تمام سلسله های فراعنۀ مصراست از اعصار قبل از تاریخ تا تسخیر ثانوی مصر به دست ایرانیها یعنی زمان اردشیر سوم هخامنشی. ’مانتن’ سی سلسله را با تعیین سنوات سلطنت آنها ذکر و تاریخ مصر را به سه قسمت تقسیم کرده است باید در نظر داشت که بعض اسناد مصری که بر اثر اکتشافات بدست آمده همه نوشته های او را تأیید نمی کند با این همه اطلاعاتی، مخصوصاً اطلاعاتی که راجع به دورۀ هخامنشی می دهد مفید و گرانبها است. (از ایران باستان ص 75). و رجوع به همین مأخذ ص 70، 74، 963، 1131، 1132 و 1134 شود
لغت نامه دهخدا
ماستونه، ماستینه، دوغ صاف کردۀ ستبر کردۀ خشک کرده، ماستوا، آش ماست، (از ناظم الاطباء) (از جانسون)، و رجوع به ماست با و ماستابه شود
لغت نامه دهخدا
رودی است به شمال ایتالیا بطول 170هزار گز که از میان ونیز و تریست گذشته وارد دریای آدریاتیک می شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نوعی از کیپای کوچک. (فرهنگ رشیدی). کیپای کوچک را گویند و آن پاره های پوست شکنبۀ گوسفند باشد که دوزند و با برنج و مصالح پر سازند و پزند. (برهان). نوعی از کیپای کوچک است و آن پاره های پوست شکنبۀ گوسفند باشد. (آنندراج) :
قیمه از بوی بخور شیشۀ سرخ پیاز
عودسوز مجمر منتو معطر می کند.
بسحاق اطعمه (از فرهنگ رشیدی).
دل گشت ز جان کباب منتو
شد خانه تن خراب منتو.
بسحاق اطعمه.
نشود هیچ سیر از منتو
سخت نالد ز حسرت سختو.
ملامنیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان پاریز است که در بخش مرکزی شهرستان سیرجان واقع است و 150 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
هندیان نوع بشر را زادۀ وجودی مقدس می شمارند و آن وجود را مانو می خوانند و معتقدند که مجموعۀ قوانین ایشان موسوم به ’مانوادار مازاستر’ از آثار اوست، مجموعۀ قوانین مانو در زبان سانسکریت منظوم است، (از اعلام تمدن قدیم فوستل دوکولانژ، ترجمه نصراﷲ فلسفی)، در اساطیر هندی پسر ’براهما’ و پدر نوع بشر شمرده شده است، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مانو
تصویر مانو
صدا و آواز بازگشت و رد آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتو
تصویر منتو
قسمی کیپا (روده پر کرده از برنج و گوشت و جز آن) : (قیمه از بوی بخور شیشه سرخ پیاز عود سوز مجمر منتو معطر میکند) (بسحاق اطعمه)
فرهنگ لغت هوشیار
بالاپوش، جامه گشاد، بارانی، شنل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مهتاب، مهتابی
فرهنگ گویش مازندرانی