گیاهی شیردار با ساقۀ بلند و برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های زرد، میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطی شکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد، ماهوب دانه، حب الملوک، شباب
گیاهی شیردار با ساقۀ بلند و برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های زرد، میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطی شکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد، ماهوب دانه، حَبُ المُلوک، شِباب
به معنی ماهوب دانه است که حب الملوک باشد و آن میوۀ درخت شباب است و به عربی معشوق می گویند. (برهان). دانه ای که به تازی حب الملوک گویند. (ناظم الاطباء). حب الملوک و آن غیر حب السلاطین است و به هندی جمال گوته گویند. (فرهنگ رشیدی). نباتی است وی را برگی است دراز به بالای انگشت و درازتر نیز، چون اندر او نگری به ماهیی خرد ماند، و میوه ای بار آرد چنانکه گوز پنبه و از او خردتر، و اندر هر گوزی از او سه دانه است سیاه، چون دو درم سنگ مردم از او بخورد اسهالی کند که هر فضولی بلغمی و صفرایی که اندر معده بود بکشد و استسقا را نیک باشد، و نقرس را و وجعالمفاصل و عرق النسارا، و همچنان اسهال کند که یتوعها کند... (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسم فارسی دانۀ نباتی است شیردار و حب الملوک نامند و غیر حب السلاطین مسمی به دند است. ساقش قریب به ذرعی و به سطبری انگشتی و برگهای ساق او دراز و شبیه به برگ بادام و برگ شعبهای او ریزه و مایل به تدویر و شبیه به برگ زراوند طویل و گلش زرد و ثمرش در غلافی مخروطی شبیه به خیار کبر و درجوف او سه دانۀ متفرق از هم و هر یکی را غلافی دیگرو دانۀ او از کرسنه بزرگتر و پوست او اغبر مایل به سرخی و باطنش سفید و شیرین و چرب و بیخ او باریک... (تحفۀ حکیم مؤمن). از یتوعات است و آن ثمرۀ درختی است در طب به کار برند، و ماهوبذاته محرف ماهودانه است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گیاهی است یکساله از تیره فرفیونها که ارتفاعش تا حدود یک متر می رسد. برگهایش نسبهً بزرگ متقابل و سبز مایل به آبی است. گلهایش زردرنگ، دانه هایش قهوه ای رنگ و بیضوی است. شیرابۀ شیری رنگی از ساقه و مقطع برگهای این گیاه خارج می شود که بعنوان مسهل و مقی ٔ تجویز می گردد ولی چون سمی است، مصرفش احتیاط بسیار لازم دارد. گاهی هم صیادان ماهی جهت گیج کردن ماهیها برگهای گیاه مذکوررا در آب می ریزند، ماهوب دانه. حب الملوک. طارطقه. شباب. شبرم کبیر. فلفل الخواص. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به ’ماهوب دانه’ و تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 294شود، کنب و شاهدانه. (ناظم الاطباء)
به معنی ماهوب دانه است که حب الملوک باشد و آن میوۀ درخت شباب است و به عربی معشوق می گویند. (برهان). دانه ای که به تازی حب الملوک گویند. (ناظم الاطباء). حب الملوک و آن غیر حب السلاطین است و به هندی جمال گوته گویند. (فرهنگ رشیدی). نباتی است وی را برگی است دراز به بالای انگشت و درازتر نیز، چون اندر او نگری به ماهیی خرد ماند، و میوه ای بار آرد چنانکه گوز پنبه و از او خردتر، و اندر هر گوزی از او سه دانه است سیاه، چون دو درم سنگ مردم از او بخورد اسهالی کند که هر فضولی بلغمی و صفرایی که اندر معده بود بکشد و استسقا را نیک باشد، و نقرس را و وجعالمفاصل و عرق النسارا، و همچنان اسهال کند که یتوعها کند... (الابنیه عن حقایق الادویه، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسم فارسی دانۀ نباتی است شیردار و حب الملوک نامند و غیر حب السلاطین مسمی به دند است. ساقش قریب به ذرعی و به سطبری انگشتی و برگهای ساق او دراز و شبیه به برگ بادام و برگ شعبهای او ریزه و مایل به تدویر و شبیه به برگ زراوند طویل و گلش زرد و ثمرش در غلافی مخروطی شبیه به خیار کبر و درجوف او سه دانۀ متفرق از هم و هر یکی را غلافی دیگرو دانۀ او از کرسنه بزرگتر و پوست او اغبر مایل به سرخی و باطنش سفید و شیرین و چرب و بیخ او باریک... (تحفۀ حکیم مؤمن). از یتوعات است و آن ثمرۀ درختی است در طب به کار برند، و ماهوبذاته محرف ماهودانه است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گیاهی است یکساله از تیره فرفیونها که ارتفاعش تا حدود یک متر می رسد. برگهایش نسبهً بزرگ متقابل و سبز مایل به آبی است. گلهایش زردرنگ، دانه هایش قهوه ای رنگ و بیضوی است. شیرابۀ شیری رنگی از ساقه و مقطع برگهای این گیاه خارج می شود که بعنوان مسهل و مقی ٔ تجویز می گردد ولی چون سمی است، مصرفش احتیاط بسیار لازم دارد. گاهی هم صیادان ماهی جهت گیج کردن ماهیها برگهای گیاه مذکوررا در آب می ریزند، ماهوب دانه. حب الملوک. طارطقه. شباب. شبرم کبیر. فلفل الخواص. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به ’ماهوب دانه’ و تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 294شود، کنب و شاهدانه. (ناظم الاطباء)
نوعی از عروق الصفراست و آن دوایی باشد زردرنگ به سبزی مایل، باریک و گره دار می شود، گرم و خشک است در چهارم، یرقان را نافع است و آن را به عربی بقله الخطاطیف و شجرهالخطاطیف خوانند ... (از برهان)، بیخی است مشابه زردچوب که به دوای چشم به کار آید، (غیاث) (آنندراج)، نوعی از زردچوبه، (ناظم الاطباء)، قسمی از زردچوبه است و شاخه های نبات او از زمین مرتفع و برگش شبیه به لبلاب و مایل به استداره و سفید مایل به زردی و بالزوجت و بیخ او پرشعبه و کوچک و گره دار و غیرمستقیم و در گره های او ریشهای باریک شبیه به موی و منبتش نزدیک آبهاست و هندی او زرد مایل به سیاهی و چینی زرد و زبون تراز هندی و غیرهندی و چینی مایل به سبزی می باشد و تخمش شبیه به کنجد ... (تحفۀ حکیم مؤمن)، میرمیران، (دزی ج 2 ص 628) = مرمیران، (دزی ج 2 ص 585)، لغت فارسی است، فرهنگ نویسان آن را با ’خالیدونیون’ یونانیان مترادف دانسته اند و اسم عربی ’بقلهالخطاطیف’ ترجمه این کلمه یونانی - یعنی ’گیاه پرستوها’ - است، رنولد-کولین گفته اند که محتملاً کلیدونین را که دارای عصاره و ریشه زردرنگ است با داروی شرقی دیگری که آن هم دارای ریشه های زردرنگ است یعنی کوپتیس تیتا خلط کرده اند، اصل گیاه اخیر، از چین است و ریشه های آن را به ایران و هند می بردند و در مخزن الادویه شرح آن آمده مایرهوف همین قول را معتبر می داند، (از حاشیۀ برهان چ معین)، معرب از فارسی است، گیاهی است از تیره کوکناریان به ارتفاع 30 تا 80 سانتیمتر که معمولاً بر روی دیوارها و اماکن مخروبه می روید، برگهایش دارای 5 تا 7 قسمت مشخص است، جام گلش زرد رنگ و کاسۀ گل آن نیز به رنگ جام است، بر اثر خراشی که بر برگها یا ساقۀ این گیاه وارد آید شیرابۀ نارنجی رنگ تلخ و سوزنده ای خارج می شود که دارای اثر مسهلی است، انساج این گیاه شامل آلکالوییدهایی نظیر کلیدونین و سانگینارین و کلریترین و اسید کلیدونیک می باشد، عصارۀ این گیاه را گاهی جهت از بین بردن زگیل تجویز می کنند و نیز سابقاً برای از بین بردن تومورهای سرطانی تجویز می شده است، مامیران کبیر، مامیرون، ممران، عروق صفر، عروق الصفر، بقلهالخاطیف، شجره الخطاطیف، خلیدونیون، خالدونیون، کالیدونیون، خالدونیون، عروق الصباغین، حشیشهالخطاف، حشیشهالصفرا، عروق الزعفران، قیرلانغج اوتی، (فرهنگ فارسی معین)
نوعی از عروق الصفراست و آن دوایی باشد زردرنگ به سبزی مایل، باریک و گره دار می شود، گرم و خشک است در چهارم، یرقان را نافع است و آن را به عربی بقله الخطاطیف و شجرهالخطاطیف خوانند ... (از برهان)، بیخی است مشابه زردچوب که به دوای چشم به کار آید، (غیاث) (آنندراج)، نوعی از زردچوبه، (ناظم الاطباء)، قسمی از زردچوبه است و شاخه های نبات او از زمین مرتفع و برگش شبیه به لبلاب و مایل به استداره و سفید مایل به زردی و بالزوجت و بیخ او پرشعبه و کوچک و گره دار و غیرمستقیم و در گره های او ریشهای باریک شبیه به موی و منبتش نزدیک آبهاست و هندی او زرد مایل به سیاهی و چینی زرد و زبون تراز هندی و غیرهندی و چینی مایل به سبزی می باشد و تخمش شبیه به کنجد ... (تحفۀ حکیم مؤمن)، میرمیران، (دزی ج 2 ص 628) = مرمیران، (دزی ج 2 ص 585)، لغت فارسی است، فرهنگ نویسان آن را با ’خالیدونیون’ یونانیان مترادف دانسته اند و اسم عربی ’بقلهالخطاطیف’ ترجمه این کلمه یونانی - یعنی ’گیاه پرستوها’ - است، رنولد-کولین گفته اند که محتملاً کلیدونین را که دارای عصاره و ریشه زردرنگ است با داروی شرقی دیگری که آن هم دارای ریشه های زردرنگ است یعنی کوپتیس تیتا خلط کرده اند، اصل گیاه اخیر، از چین است و ریشه های آن را به ایران و هند می بردند و در مخزن الادویه شرح آن آمده مایرهوف همین قول را معتبر می داند، (از حاشیۀ برهان چ معین)، معرب از فارسی است، گیاهی است از تیره کوکناریان به ارتفاع 30 تا 80 سانتیمتر که معمولاً بر روی دیوارها و اماکن مخروبه می روید، برگهایش دارای 5 تا 7 قسمت مشخص است، جام گلش زرد رنگ و کاسۀ گل آن نیز به رنگ جام است، بر اثر خراشی که بر برگها یا ساقۀ این گیاه وارد آید شیرابۀ نارنجی رنگ تلخ و سوزنده ای خارج می شود که دارای اثر مسهلی است، انساج این گیاه شامل آلکالوییدهایی نظیر کلیدونین و سانگینارین و کلریترین و اسید کلیدونیک می باشد، عصارۀ این گیاه را گاهی جهت از بین بردن زگیل تجویز می کنند و نیز سابقاً برای از بین بردن تومورهای سرطانی تجویز می شده است، مامیران کبیر، مامیرون، ممران، عروق صفر، عروق الصفر، بقلهالخاطیف، شجره الخطاطیف، خلیدونیون، خالدونیون، کالیدونیون، خالدونیون، عروق الصباغین، حشیشهالخطاف، حشیشهالصفرا، عروق الزعفران، قیرلانغج اوتی، (فرهنگ فارسی معین)
جمع واژۀ محمودی. خطاب و نسبتی که به گروه منتسب و مرتبط به سلطان محمود غزنوی در دوران سلطنت مسعود غزنوی می دادند. مرادف پدریان. مقابل مسعودیان. رجوع به تاریخ بیهقی شود
جَمعِ واژۀ محمودی. خطاب و نسبتی که به گروه منتسب و مرتبط به سلطان محمود غزنوی در دوران سلطنت مسعود غزنوی می دادند. مرادف پدریان. مقابل مسعودیان. رجوع به تاریخ بیهقی شود
دهی از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 25هزارگزی ضیأآباد و سه هزارگزی راه شوسه، این ده در جلگه قرارگرفته و دارای آب و هوای معتدل میباشد، جمعیت آن 373 تن است، آب راموشان از قنات و رودخانه تأمین می شود، محصول آن غلات و سردرختی است که درختهای زردآلو و بادام فراوان دارد، پیشۀ مردم آن کشاورزی و قالی بافی و جاجیم بافی است، از طریق اصفهان میتوان ماشین برد، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 25هزارگزی ضیأآباد و سه هزارگزی راه شوسه، این ده در جلگه قرارگرفته و دارای آب و هوای معتدل میباشد، جمعیت آن 373 تن است، آب راموشان از قنات و رودخانه تأمین می شود، محصول آن غلات و سردرختی است که درختهای زردآلو و بادام فراوان دارد، پیشۀ مردم آن کشاورزی و قالی بافی و جاجیم بافی است، از طریق اصفهان میتوان ماشین برد، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
آبی مر ترسایان را که کودکان خود را در آن فروبرده غسل می دهند و آن را بمنزلۀ ختنه می دانند و می گویند کودکان را پاک می کند. (ناظم الاطباء). معمودیه. و رجوع به سه مادۀ بعد شود
آبی مر ترسایان را که کودکان خود را در آن فروبرده غسل می دهند و آن را بمنزلۀ ختنه می دانند و می گویند کودکان را پاک می کند. (ناظم الاطباء). معمودیه. و رجوع به سه مادۀ بعد شود
دهی است از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، واقع در 36هزارگزی باختری پلدشت و 7هزارگزی شمال راه ارابه رو قره تپه به ماکو با 20 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، واقع در 36هزارگزی باختری پلدشت و 7هزارگزی شمال راه ارابه رو قره تپه به ماکو با 20 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
جمع واژۀ خاموش، بی صدایان، ساکتها، سکوت کنندگان، - وادی خاموشان، کنایه از قبرستان و گورستان است: عاقبت منزل ما وادی خاموشان است، حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز، حافظ
جَمعِ واژۀ خاموش، بی صدایان، ساکتها، سکوت کنندگان، - وادی خاموشان، کنایه از قبرستان و گورستان است: عاقبت منزل ما وادی خاموشان است، حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز، حافظ
گماشتگان و کارگزاران و کارپردازان، جمع مامور، بنگرید به مامور جمع مامور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : هنوز برای هیچکس روشن نبود که چه شیر پاک خورده ای رفته بمامورین خبر داده بود که در آن خانه جنس قاچاق هست
گماشتگان و کارگزاران و کارپردازان، جمع مامور، بنگرید به مامور جمع مامور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : هنوز برای هیچکس روشن نبود که چه شیر پاک خورده ای رفته بمامورین خبر داده بود که در آن خانه جنس قاچاق هست
پارسی تازی گشته مر میران میر میران از گیاهان گیاهی است از تیره کوکناریان بارتفاع 30 تا 80 سانتیمتر که معمولا بر روی دیوارها و اماکن مخروبه میروید. برگهایش دارای 5 تا 7 قسمت مشخص است. جام گلش زرد رنگ و کاسه گل آن نیز برنگ جام است. بر اثر خراشی که بربرگها یا ساقه این گیاه وارد آید شیرابه نارنجی رنگ تلخ و سوزنده ای خارج میشود که دارای اثر مسهلی است. انساج این گیاه شامل آلکالوئیدهایی نظیر کلیدونین وسانگینارین و کلریترین و اسید کلیدو نیک میباشند. عصاره این گیاه را گاهی جهت از بین بردن زگیل تجویز میکنند و نیز سابقا برای از بین بردن تومورهای سرطانی تجویز میشده است مامیران کبیر مامیرون ممران عروق صفر عروق الصفر بقله الخطاطیف شجره الخطاطیف خلیدونیون خالدونیون خالیدونیون کالیدونیون عروق الصباغین حشیشه الخطاف حشیشه الصفراء عروق الزعفران قیرلانغج اوتی. یا مامیران کبیر. مامیران
پارسی تازی گشته مر میران میر میران از گیاهان گیاهی است از تیره کوکناریان بارتفاع 30 تا 80 سانتیمتر که معمولا بر روی دیوارها و اماکن مخروبه میروید. برگهایش دارای 5 تا 7 قسمت مشخص است. جام گلش زرد رنگ و کاسه گل آن نیز برنگ جام است. بر اثر خراشی که بربرگها یا ساقه این گیاه وارد آید شیرابه نارنجی رنگ تلخ و سوزنده ای خارج میشود که دارای اثر مسهلی است. انساج این گیاه شامل آلکالوئیدهایی نظیر کلیدونین وسانگینارین و کلریترین و اسید کلیدو نیک میباشند. عصاره این گیاه را گاهی جهت از بین بردن زگیل تجویز میکنند و نیز سابقا برای از بین بردن تومورهای سرطانی تجویز میشده است مامیران کبیر مامیرون ممران عروق صفر عروق الصفر بقله الخطاطیف شجره الخطاطیف خلیدونیون خالدونیون خالیدونیون کالیدونیون عروق الصباغین حشیشه الخطاف حشیشه الصفراء عروق الزعفران قیرلانغج اوتی. یا مامیران کبیر. مامیران
دیدن مامیزان به خواب و خوردن آن، دلیل بیماری بود. اگر بیند مامیزان از بهر درد چشم به چشم کشید. دلیل که کاری کن که او را از آن ثواب حاصل شود. محمد بن سیرین
دیدن مامیزان به خواب و خوردن آن، دلیل بیماری بود. اگر بیند مامیزان از بهر دردِ چشم به چشم کشید. دلیل که کاری کن که او را از آن ثواب حاصل شود. محمد بن سیرین