جدول جو
جدول جو

معنی ماماچه - جستجوی لغت در جدول جو

ماماچه
ماما، زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را می گیرد و زائو را پرستاری می کند، ماماچه، مام ناف، بازاج، پازاچ، پیش نشین، قابله، مادر
تصویری از ماماچه
تصویر ماماچه
فرهنگ فارسی عمید
ماماچه(چَ چِ/ ماچْ چَ / چِ)
مادر کوچک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، ماماجه. (آنندراج). قابله. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). قابله و آن زنی است که اطفال را در وقت زاییدن گیرد. و رجوع به ماما شود، دختر یا زنی که بیش از حد و سن خویش در امور مداخله کند. دختری نارسیده که گفتار ورفتاری نامطبوع به تقلید زنان سالخورده دارد. دختری که بیش از حد سن خویش در کار مادر و کسان و خانه دخالت کند به ناشایست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
ماماچه
مادر: گفت: ماما، درست شد دستم چون گل از دست دیگران رستم. (هفت پیکر. چا. استانبول 157 چا. ارمغان 189)، کسی که زن حامله را در وضع حمل یاری کند وبچه او را بگیرد قابله
فرهنگ لغت هوشیار
ماماچه((چِ))
قابله
تصویری از ماماچه
تصویر ماماچه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
(دخترانه)
دختر ارمنشاه شاه ماچین در داستان سمک عیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماناسه
تصویر ماناسه
(پسرانه)
صورتی از منسی نام برادر بزرگ یوسف (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماچوچه
تصویر ماچوچه
ظرف کوچک لوله دار که با آن دارو به دهان کودک می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساماکچه
تصویر ساماکچه
سینه بند، پیش بند، سینه بند زنان، پستان بند، سماچه، سماخچه، سماکچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماسوچه
تصویر ماسوچه
موسیجه، پرنده ای شبیه فاخته، قمری، موسیچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
ویژگی امری که هر ماه اتفاق می افتد، ویژگی حقوقی که در آخر هر ماه پرداخت شود، در هر ماه، ماهنامه
فرهنگ فارسی عمید
(جَ / جِ)
قابله را گویند. (آنندراج). و رجوع به ماماچه شود
لغت نامه دهخدا
ماماچه، ماما، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به ماماچه (معنی دوم) و ماما (معنی دوم) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرماره
تصویر مرماره
نرم و نازک: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراماه
تصویر مراماه
مرامات در فارسی: تیر اندازی
فرهنگ لغت هوشیار
محامات در فارسی کرانجیگری (طرفداری) پشتیوانی داتگویی داد گزاری (وکالت دادگستری)
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست مانند فاخته و قمری و آن بیشتر در کناره های طاقچه ها و میان کاسه ها و طبق تخم نهدو بچه برآرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماچوچه
تصویر ماچوچه
ظرفی که بدان دوا در گلوی اطفال ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
مدفوع آغاز زاده شدن، مدفوعی که در دوسه روز آغاز تولداز نوزاد انسان دفع میشود. این مدفوع ترکیبی است از صفرا و ترشحات و سلولهای مخاطی روده نوزادان که در حالت جنینی بوده اند. رنگ آن خرمایی مایل بسبز است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماماگی
تصویر ماماگی
قابلگی
فرهنگ لغت هوشیار
از فرانسوی تو دل برو لوند چیز خوب و قشنگ و دوست داشتنی، شخص خوش جنس و بزرگوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مامایی
تصویر مامایی
ماما بودن قابلگی
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه مربوط و وابسته به ماه باشد، نقد و جنسی که در ماه بهر که مقرر شده میدهند
فرهنگ لغت هوشیار
بعضی گوشتهای بدن انسان و جانوران که دو سر آن باریک و شبیه به ماهی است
فرهنگ لغت هوشیار
مادر: گفت: ماما، درست شد دستم چون گل از دست دیگران رستم. (هفت پیکر. چا. استانبول 157 چا. ارمغان 189)، کسی که زن حامله را در وضع حمل یاری کند وبچه او را بگیرد قابله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمامچه
تصویر شمامچه
خوشبویه چیزی خوشبو دار که بوییده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاماخچه
تصویر شاماخچه
سینه بند زنان شاماخچه لباچه صدره درلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاماکچه
تصویر شاماکچه
سینه بند زنان شاماخچه لباچه صدره درلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساماخچه
تصویر ساماخچه
سینه بند زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساماکچه
تصویر ساماکچه
سینه بند زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساماخچه
تصویر ساماخچه
((چَ یا چِ))
ساماکچه. شاماخچه. شاماکچه. سماخچه. سماچه، سینه بند زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاماکچه
تصویر شاماکچه
((چَ یا چِ))
شاماخچه، سینه بند زنان، لبچه، صدره، درلک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مامایی
تصویر مامایی
ماما بودن، قابلگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سامانه
تصویر سامانه
سیستم، نظام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ماهانه
تصویر ماهانه
قاعدگی، قسطی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ماهیچه
تصویر ماهیچه
عضله
فرهنگ واژه فارسی سره