جدول جو
جدول جو

معنی مالشگر - جستجوی لغت در جدول جو

مالشگر
دلاک، مشت و مالچی
تصویری از مالشگر
تصویر مالشگر
فرهنگ فارسی عمید
مالشگر(لِ گَ)
دلاک و مشتمالچی. (ناظم الاطباء). مشت و مال دهنده. (گنجینۀ گنجوی). آنکه برای رفع خستگی و جز آن بدن اشخاص را مالش دهد:
بتی کان همه مالش و تاب یافت
به مالشگر آسایش و خواب یافت.
نظامی (از گنجینۀ گنجوی).
، کیسه کش و آنکه در حمام بدن را کیسه می کشد و پاک می کند. (ناظم الاطباء) ، آنکه با زنان ملاعبه کند. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مالشگری شود
لغت نامه دهخدا
مالشگر
آنکه در حمان بدن اشخاص را مالش دهد دلاک: بتی کان همه مالش و تاب یافت به مالشگر آسایش و خواب یافت. (نظامی. گنجینه گنجوی 139)، آنکه با زنان ملاعبه کند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رامشگر
تصویر رامشگر
نوازنده و خواننده، خنیاگر، مطرب، برای مثال ز رامشگران رامشی کن طلب / که رامش بود نزد رامشگران (منوچهری - ۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانشگر
تصویر دانشگر
دانشور، دانشمند، اهل علم ودانش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالاگر
تصویر بالاگر
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، بالار، پالار، پالاری، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ، داربام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چالشگر
تصویر چالشگر
کسی که از روی کبر و غرور و نخوت می خرامد، جنگجو، مبارز، دلیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سگالشگر
تصویر سگالشگر
شور کننده، مشورت کننده، مشورت خواهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چالشگری
تصویر چالشگری
خودنمایی در برابر حریف، جنگجویی، برای مثال به چالشگری سوی او راند رخش / بر ابر سیه خنده زد چون درخش (نظامی۵ - ۸۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغالشگر
تصویر آغالشگر
تحریک کننده، فتنه انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(لِ گَ)
عمل و شغل مالشگر. و رجوع به مالشگر شود، ملاعبت با زنان. (غیاث) (آنندراج). ملاعبه با زنان. (ناظم الاطباء) :
همه کارشان شرب و مالشگری
نگشته شبی گرد چالشگری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(لِ گَ)
شخصی را گویند که خرامان و از روی ناز و عجب و تکبر براه رود. (برهان) (ناظم الاطباء). خرامنده. (انجمن آرا) (آنندراج) ، مبارز و دلاور و جنگ جوی را نیز گفته اند. (برهان) (ناظم الاطباء). مبارز و دلاور. (انجمن آرا) (آنندراج). مبارزی که خرامان بجنگ رود. (انجمن آرا) (آنندراج). مبارزطلب. هماوردطلب. رزم جوی:
ز گرز گرانسنگ چالشگران
شده ماهی و گاو را سر گران.
نظامی.
، و بمعنی حریص و طماع هم آمده است. (برهان) ، شخص کثیرالجماع. (انجمن آرا) (آنندراج). حریص در جماع و مباشرت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مجلدگر
تصویر مجلدگر
صحاف، جلد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال خر
تصویر مال خر
کسی که شغلش خریدن اسب و اشتر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال ور
تصویر مال ور
مالدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالدار
تصویر مالدار
صاحب مال و دولتمند، متمول، ثروتمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لامشگر
تصویر لامشگر
نارون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگالشگر
تصویر سگالشگر
مشورت خواهنده و مشورت شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانشگر
تصویر دانشگر
اهل علم و دانش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رامشگر
تصویر رامشگر
مطرب، سازنده، نوازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغالشگر
تصویر آغالشگر
تحریک کننده محرض، مفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالشگری
تصویر مالشگری
عمل وشغل مالشگر، ملاعبه با زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال خر
تصویر مال خر
((خَ))
کسی که اموال دزدی شده را می خرد، کسی که شغلش خریدن اسب و استر و مانند آن است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رامشگر
تصویر رامشگر
((مِ گَ))
خواننده و نوازنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانشگر
تصویر دانشگر
((~. گَ))
دانشمند، دانا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چالشگری
تصویر چالشگری
جنگجویی، مبارزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چالشگر
تصویر چالشگر
((~. گَ))
کسی که از روی کبر و غرور می خرامد، جنگجو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چالشگر
تصویر چالشگر
مبارز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رایشگر
تصویر رایشگر
ریاضیدان
فرهنگ واژه فارسی سره
جنگ جو، رزم آور، رزم جو، ستیزه جو، مبارز، مبارزطلب، حشری، شهوت ران، نخوت خرام، نازخرام، خرامان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از چالش گر
تصویر چالش گر
Defiant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
Prospector
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
Exhibitor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاوشگر
تصویر کاوشگر
explorador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
expositor
دیکشنری فارسی به پرتغالی