جدول جو
جدول جو

معنی ماغاریس - جستجوی لغت در جدول جو

ماغاریس
نام یکی از سه شاگرد اسقلبیوس طبیب یونانی بوده است، (تاریخ الحکماء قفطی ص 93)، و رجوع به اسقلبیادس و اسقلبیوس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قالب گود یا برجسته که در آن ماده ای ریخته شود تا به صورت چیزی که قالب گرفته اند درآید، در ریاضیات آرایۀ مستطیل شکل از کمیت های جبری یا اعداد که در داخل دو کروشه و به صورت ستون های منظم نوشته می شوند و به وسیلۀ آن عملیات ریاضی انجام می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغارس
تصویر مغارس
مغرس ها، زمین هایی که در آن نهال کاری کنند، جاهای درخت نشاندن، جمع واژۀ مغرس
فرهنگ فارسی عمید
بیماری واگیردار عفونی که از طریق پشۀ آنوفل به انسان منتقل می شود و با تب و لرزهای شدید و متناوب همراه است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغارید
تصویر اغارید
آوازهای خوش و طرب انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
جمع واژۀ مهراس. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مهراس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مغرود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع واژۀ مغرود، نوعی سماروغ. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان سیاهو است که در بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع است و 150 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
قریه ای است در هفت فرسنگ و نیمی میانۀ جنوب و مشرق فارغان، (فارسنامه ناصری)
لغت نامه دهخدا
منسوب به مازار، عطاری، دکان عطاری، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مدراس. (متن اللغه). رجوع به مدراس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ رِ)
جمع واژۀ مغرس و مغرس. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از محیط المحیط) :
در مزارع طالب دخلی که نیست
در مغارس طالب نخلی که نیست.
مولوی.
و رجوع به مغرس شود
لغت نامه دهخدا
تب لرز، تب لرزه، نوبه، تب آجامی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، مرضی عفونی که حاملش نوعی میکرب از راستۀ جانوران یک سلولی و جزو هاگ داران است، میکرب این مرض بوسیلۀ نیش پشۀمخصوصی بنام آنوفل که دراماکن باتلاقی و مردابها بفراوانی موجود است وارد خون بدن انسان می شود، میکربهای مالاریا مستقیماً گلبولهای قرمز خون را مورد حمله قرار می دهند و از بین می برند و ایجاد کم خونی شدید در مریض می نمایند، از این رو مالاریا مرضی است خطرناک که باید مبارزۀ مداوم و شدید با پشۀ ناقل میکرب آن بعمل آید، میکرب این مرض موسوم به هماتوزوئر است، چون این ناخوشی در دوران استقرارش به تناوب (یک یا دو سه روز در میان) ایجاد تب و لرز می کند به تب نوبه نیز موسوم است، تب لرز، تب نوبه، تب نوبه ای، نوبه تب لرزه، (فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به تب مالاریا شود
لغت نامه دهخدا
ژان، فرزند توماس مازاریک مازاریک است که در پراگ متولد شد (1886- 1948 میلادی) و پس از آزادی چکسلواکی از تسلط آلمانها (در جنگ جهانگیر دوم) به وزارت امور خارجۀ کشور خود رسید، (از لاروس)
فیلسوف و از ارکان دولت چکسلواکی بود، او در ’هودونن’ (مراوی) متولد شد (1850-1937م،) و در سالهای 1920-1935 رئیس جمهوری کشور چکسلواکی بود، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
حجر غاغاطیس غاغاطی، طاغیطوس، سکنج، سبج، رجوع به غاغاطی و حجر غاغاطیس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مغارید
تصویر مغارید
جمع مغرود، چتر دیوها
فرهنگ لغت هوشیار
ایتالیایی تب لرز از بیماری ها مرضی عفونی که حاملش نوعی میکرب از راسته جانوران یک سلولی و جزو هاگ داران است. میکرب این مرض بوسیله نیش پشه مخصوصی بنام آنوفل - که در اماکن باتلاقی و مردابها بفراوانی موجود است - وارد خون بدن انسان میشود. میکربهای مالاریا مستقیما گلبولهای قرمز خون را مورد حمله قرار میدهند و از بین میبرند و ایجاد کم خونی شدید در مریض مینمایند. از این رو مالاریا مرضی است خطرناک که باید مبارزه پی گیرو شدید باپشه ناقل میکرب آن بعمل آید. میکرب این مرض موسوم به هماتوزوئر است. چون این ناخوشی در دوران استقرارش به تناوب (یک یا دوسه روز در میان) ایجاد تب و لرز میکند به تب نوبه نیز موسوم است تب لرز تب نوبه تب نوبه یی نوبه تب لرزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتریس
تصویر ماتریس
قالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغارید
تصویر اغارید
آواز و خواندن پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغارس
تصویر مغارس
جمع مغرس، نهالستان ها جمع مغرس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتریس
تصویر ماتریس
آرایه ای مستطیل شکل از اعداد شامل چند سطر و ستون (ریاضی)، بخشی از قالب برش کاری فلزات که معمولاً به صورت کاسه ای گود است و سنبه در آن می نشیند (فنی)، فرم نگاتیو جهت پرس کردن صفحات صوتی (فنی)، قالب مخصوص حروف سربی در چاپخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مالاریا
تصویر مالاریا
تب نوبه، بیماری گرمسیری که بر اثر گزش پشه آنوفل در بدن انسان پدید می آید و با تب و لرز و عرق شدید و متناوب همراه است، تب لرزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغارید
تصویر اغارید
((اَ رِ))
جمع اغروده، آواز پرندگان
فرهنگ فارسی معین
نوبه، تب لرز، تب لرزه، تب نوبه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آرایه، قالب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دلیر، ماندگار
فرهنگ گویش مازندرانی