- ماعون
- صد و هفتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷ آیه، ارایت الذی
معنی ماعون - جستجوی لغت در جدول جو
- ماعون
- احسان، نیکویی
- ماعون
- آن چه که از آن کمک جویند و سود برند، اسباب خانه مانند دیگ و تابه و غیره، معروف، زکات، طاعت، باران، آب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زیر، فرو
گجسته
دستیار، کاریار، یاور
اذن داده شده، مجاز
درامان، زنهارداده شده، امین
دستیار، کمک کننده، یاری کننده
کسی که با نیزه مضروب شده، طعنه زده شده، مورد طعن و سرزنش قرارگرفته، سرزنش شده، طاعون زده
رانده و دور شده از نیکی و رحمت، لعن و نفرین شده
آنچه پایین چیز دیگر قرار دارد، زیردست، پست تر، پایین تر
بیماری واگیردار و خطرناکی که با سر درد، لرز، تب شدید، سرگیجه، التهاب غدد لنفاوی و تورم کبد و طحال همراه است و از طریق کک و موش به انسان منتقل می شود
بیماری واگیر که میکروب آن (باسیل یرسن) در سال 4981 بوسیله یرسن کشف شده، ابتدا حالت تهوع و لرز و سردرد شدید تولید و ورمی دردناک در کشاله ران یا زیر بغل یا گردن پیدا میشود که پس از یک هفته چرک میکند و بعد از بهبودی رد آن باقی میماند
برجستگیهای کروی شکلی بقطر 20 12 سانتیمتر که تحت اثر گزش حشره مخصوصی بنام سی نیپس کالا تنکتوریا بر روی جوانه های درخت بلوط مازو ایجاد میشود. حشره مذکور برای تخم گذاری پوست درخت بلوط مازو را سوراخ میکند و بر اثر این عمل مقدار زیادی از شیره گیاهی درخت مذکور متوجه نقطه میشود وتدریجا بصورت برجستگیی در میاید که بنام مازو موسوم است. در ترکیب مازو 60 تا 70 درصد تانن (اسید گالوتانیک) - که ماده اصلی مازو است - وجود دارد. بعلاوه مقدار کمی اسید گالیک و اسید الاژیک و مقداری مواد گلوسیدی و آمیدون موجود است. در صنعت از مازو جهت تهیه مرکب سیاه و رنگ کردن پارچه ها و نیز در چرم سازی از آن استفاده میکنند. در پزشکی بعنوان قابضی قوی مورد استعمال دارد مازوج عفص گلگاو، گونه ای درخت بلوط که بنام بلوط مازو نیز موسوم است و در جنگلهای شمالی ایران هم میروید
یکی از گونه های مریم نخودی است
امانت دار، معتمد علیه، زنهار داده زنهار یافته در پناه مرزنگوش وحشی را گویند که بنام فودنج جبلی و پودنه کوهی وصعتر الحمام نیز موسوم است. زنهار داده امان داده شده درامان: جان و مال اتباع خارجه بتضمین خاک ایران مامون و محفوظ است
اجازت و دستوری داده شده کسیرا در چیزی، اذن داده شده
پست تر، پایین تر
سرزنش شده
یاری کننده، دستگیر و مددکارو معینو یاورو یاریگر
نفرین کرده، لعنت شده
مرضی عفونی و واگیردار که موش صحرایی از عوامل انتقال آن به انسان است
فروتر، پایین تر
هیز، مخنث
Pestilence
Cursed, Cursedly
amaldiçoado, malditamente
verflucht
przeklęty