به معنی گذشته. (غیاث) (آنندراج). مأخوذ از تازی، گذشته. (ناظم الاطباء). تأنیث ماضی. ج، ماضیات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : غرض از این مجموعه... بقای سیرت و سریرت او و اسلاف ماضیه، سلاطین آل سلجوق... (راحهالصدور ص 64).... هرچند براثر ملوک ماضیه است. (سندبادنامه ص 24). و رجوع به ماضی شود. - سنۀ ماضیه، سال گذشته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
به معنی گذشته. (غیاث) (آنندراج). مأخوذ از تازی، گذشته. (ناظم الاطباء). تأنیث ماضی. ج، ماضیات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : غرض از این مجموعه... بقای سیرت و سریرت او و اسلاف ماضیه، سلاطین آل سلجوق... (راحهالصدور ص 64).... هرچند براثر ملوک ماضیه است. (سندبادنامه ص 24). و رجوع به ماضی شود. - سنۀ ماضیه، سال گذشته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
خائیده، و قیل ما یبقی فی الفم مما یمضغ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هرچیز خائیده شده و آنچه در دهان پس از خائیدن باقی ماند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مضاغ شود
خائیده، و قیل ما یبقی فی الفم مما یمضغ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هرچیز خائیده شده و آنچه در دهان پس از خائیدن باقی ماند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مَضاغ شود
گول. (منتهی الارب) (آنندراج). احمق، زیرا وی در هنگام تکلم زبانش را می خاید. (از اقرب الموارد). گول و احمق. (ناظم الاطباء) ، کثیرالمضغ. (از ذیل اقرب الموارد) (از المنجد)
گول. (منتهی الارب) (آنندراج). احمق، زیرا وی در هنگام تکلم زبانش را می خاید. (از اقرب الموارد). گول و احمق. (ناظم الاطباء) ، کثیرالمضغ. (از ذیل اقرب الموارد) (از المنجد)
ماضیه در فارسی: مونث ماضی: گذشته مونث ماضی: غرض ازاین مجموعه... بقای سیرت و سریرت او (پادشاه) و اسلاف ماضیه سلاطین آل سلجوق... یا سنوات ماضیه. سالهای گذشته. یا سنه ماضیه. سال گذشته
ماضیه در فارسی: مونث ماضی: گذشته مونث ماضی: غرض ازاین مجموعه... بقای سیرت و سریرت او (پادشاه) و اسلاف ماضیه سلاطین آل سلجوق... یا سنوات ماضیه. سالهای گذشته. یا سنه ماضیه. سال گذشته
مضغه در فارسی جویدنی در خور جویدن، گوشتک (اندیشه های فلسفی ایرانی) : در فرایند رسیدن زه قطعه ای از گوشت که قابل جویدن باشد، طور سوم از ادوار نطفه نطفه بسته: سنگ در اجزای کان زرد شد آنگاه لعل نطفه در ارحام خلق مضغه شد آنگه جنین. (خاقانی)
مضغه در فارسی جویدنی در خور جویدن، گوشتک (اندیشه های فلسفی ایرانی) : در فرایند رسیدن زه قطعه ای از گوشت که قابل جویدن باشد، طور سوم از ادوار نطفه نطفه بسته: سنگ در اجزای کان زرد شد آنگاه لعل نطفه در ارحام خلق مضغه شد آنگه جنین. (خاقانی)