جدول جو
جدول جو

معنی ماصدق - جستجوی لغت در جدول جو

ماصدق
مصداق، کسی یا چیزی که شاهد صدق و راست گفتن شخص باشد، گواه، گواهی، دلیل راستی سخن
تصویری از ماصدق
تصویر ماصدق
فرهنگ فارسی عمید
ماصدق(صَ دَ)
در اصل ماصدق علیه بود یعنی آنچه صادق شد بر آن. در محاوره به معنی مضمون و معنی مستعمل. (غیاث) (آنندراج). کلمه فعل مأخوذ از تازی، هرچیزی که بیان شود و ثابت و محقق گردد و در محاورات بیشتر به معنی مضمون و معنی استعمال می شود. (ناظم الاطباء). و رجوع به ’ما’ معنی دوم شود
لغت نامه دهخدا
ماصدق
آنچه صادق شد بر آن، هر چیزی که ثابت و محقق گردد و در محاورات بیشتر بمعنی مضمون و معنی استعمال می شود
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصدق
تصویر مصدق
تصدیق کننده، باور کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصدق
تصویر مصدق
تصدیق شده، گواهی شده، باور کرده شده
فرهنگ فارسی عمید
(اَ دَ)
راست تر. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ صرم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ صرم، بمعنی ضرب و جماعتی از مردم که بسیار نباشند و بگفتار صاحب صحاح بمعنی خانه های مجتمعی از مردم یا بقول دیگران بمعنی جماعتی که با شتران خود به ناحیه ای بر کنار آب فرودآیند، و گفتار زن صاحب آب از همین معنی است که آنها همه اطراف را غارت میکردند ولی به غارت صرمی که وی در آن بود نمیپرداختند، و گفتار نابغه از همین معنی است که جیش را وصف میکند نه شب را چنانکه جوهری توهم کرده و ابوسهل و ابن بری بدان متوجه شده اند:
او تزجروا مکفهرّاً لا کفاء له
کاللیل یخلط اصراماً باصرام.
یعنی هر تیره ای (حی) به قبیله ای از بیم غارت کردن وی درمی آمیخت. و طرماح گوید:
یا دار اقوت بعد اصرامها
عاماً و ما یبکیک من عامها.
(از تاج العروس).
جمع واژۀ صرم، جماعه مردم و خانه های مجتمع در یک جا. (آنندراج). جمع واژۀ صرم، به معنی ضرب و صنف و جماعت. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). و رجوع به صرم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ صَدْ دَ)
استوار. (یادداشت مؤلف). محقق. تصدیق شده. به راستی گواهی شده:
ور گواهی به چار حد جهان
بگذراند مصدقش دانند.
خاقانی.
- سواد مصدق، رونوشت مصدق. سواد و رونوشت به گواهی رسیده. (از یادداشت مؤلف).
- مصدق داشتن، تصدیق کردن. به درستی آن گواهی دادن. به راستی و به درستی پذیرفتن. باور کردن:
خدای را به یگانی بدان و از پس او
به هرچه گفت رسول ورا مصدق دار.
ناصرخسرو.
فلان روزدر حضرت حکایتی بگفتم که مرغی آتشخوار دیده ام مصدق نداشتند و از آن استبداعی بلیغ رفت. (مرزبان نامه ص 137). فی الجمله بر انتساب او به اسماعیل بن جعفر تکذیب کردند و مصدق نداشتند. (تاریخ جهانگشای جوینی).
تو گر دعوی کنی پرهیزگاری
مصدق دارمت واﷲاعلم.
سعدی.
- ، باور داشتن.
، مصوّب. مصوّبه
لغت نامه دهخدا
(مُ صَدْ دِ)
دکتر محمد (اردیبهشت 1258 هجری شمسی- یکشنبه 14 اسفند 1345 هجری شمسی). پدرش میرزا هدایت الله وزیر دفتر استیفاء دوران ناصری و از مردان تجددطلب و پیرو امیرکبیر و از معاریف آشتیان و مادرش ملک تاج خانم نجم السلطنه بنیانگذار بیمارستان نجمیۀ طهران دختر فیروز میرزا پسر عباس میرزای ولیعهد فرزند فتحعلی شاه قاجار بود. پس از تحصیلات متداول زمان در 1275 هجری شمسی هنگامی که هفده سال بیش نداشت تصدی استیفای خراسان به وی محول گشت. از 1281 هجری شمسی قسمتی از اوقات خود را در خدمت استادان زمان صرف فراگرفتن دانشهای جدید کرد. در مدرسه سیاسی که تازه دایر شده بود به تحصیل پرداخت و با جنبش مشروطه زندگی سیاسی خود را آغاز کرد. در صدر مشروطه جهت تحقق بخشیدن به آرمانهای سیاسی خود در بیست وپنج سالگی به تشکیلات ’جامع آدمیت’ پیوست که جمعیتی بود متشکل از روشنفکران طرفدار استقلال و آزادی ایران، اما بمرور در روش آن تشکیلات به سبب رخنه کردن عواملی مخالف در لباس موافق دگرگونی پیدا شد و مصدق که روش انحرافی ’ جامع آدمیت’ را مغایر فلسفۀ سیاسی خود یعنی سیاست موازنۀ منفی دید، ازعضویت آن استعفا کرد و با تجربۀ اندوخته از آن جمعبه اتفاق پسرعمش مرحوم حسن مستوفی الممالک و دیگر آشتیانیها و تفرشیها و گرکانیهای مقیم تهران انجمنی برای دفاع از آزادی و استقلال بنام ’ مجمع انسانیت’ تشکیل داد. مصدق در دورۀ اول به نمایندگی اصفهان در مجلس شورای ملی انتخاب شد، اما چون سنش کمتر از سی سال بود به مجلس نرفت. پس از خاتمۀ مشروطۀ اول در دورۀ استبداد صغیر جهت ادامۀ تحصیل رهسپار اروپا گردید و دو سال در مدرسه علوم سیاسی پاریس مشغول تحصیل شد و بعد از مراجعت به ایران به سبب بیماری، بار دیگر عازم سویس گشت و از دانشگاه نوشاتل آنجا درجۀ دکتری حقوق و از کانون وکلای دادگستری نوشاتل جواز وکالت گرفت. پس از مراجعت به ایران بنابه دعوت ولی الله خان نصر رئیس مدرسه علوم سیاسی به تدریس پرداخت و در همین دوران کتاب ’دستور محاکم حقوقی’ را برای تدریس در آن مدرسه نوشت و نیز رساله ای به نام ’کاپیتولاسیون ایران’ تحریر کرد و به اتفاق عده ای به انتشار مجلۀ علمی مبادرت ورزید. همزمان با انتخابات دورۀ سوم مجلس شورای ملی به دعوت شادروان علامه دهخدا به فعالیت در حزب اعتدالی که از احزاب مترقی زمان جنبش مشروطیت به حساب می آمد، پرداخت. در 1294 هجری شمسی به عضویت کمیسیون تطبیق حوالجات وزارت مالیه که برای نظارت در امور مالیه از طرف مجلس سوم منتخب بودند، برگزیده شد. در سال 1296 هجری شمسی معاون وزارت دارائی و رئیس ادارۀ کل محاسبات گردید و تا 1297 در این سمت باقی ماند و با تشکیل دادگاهی عده ای از مقامات عالی رتبه را به محاکمه کشید و از خدمت منفصل کرد، ازاین روی مخالفان در کابینۀ مستوفی الممالک با تهدید مانع معرفی شدن وی به عنوان وزیر مالیه شدند. در زمان کابینۀ قرارداد وثوق الدوله به اروپا رفت. در کابینۀ بعد، مشیرالدوله او را به سمت وزیر دادگستری برگزید اما به درخواست مردم فارس به جای این سمت به عنوان والی (استاندار) در آن ایالت منصوب گردید. در تاریخ دهم اسفندماه 1299 سیدضیاءالدین طباطبائی رئیس الوزراء وقت طی تلگرافی از مصدق السلطنه تقاضای همکاری و ادامۀ استانداری فارس کرد اما او به این تقاضا پاسخی نداد و برکناری خود را از سمت استانداری طی تلگرافی به احمدشاه قاجار اطلاع داد و از شیراز خارج گردید و تا سقوط کابینۀ سیدضیاءالدین در چهارمحال بختیاری ماند. در کابینۀ بعد که قوام السلطنه تشکیل داد به وزارت دارائی منصوب گردید و در این سمت به اصلاحاتی اساسی دست زد که متکی بر سه اصل بود: 1- موازنۀ بودجه (تنظیم نخستین بودجۀ منظم دوران مشروطیت). 2- رسیدگی به سوابق کارمندان مالیه و برکنار داشتن عوامل نادرست. 3- تنظیم لایحۀ تشکیلات و پیشنهاد آن به مجلس شورای ملی. پس از سقوط کابینۀ قوام به اصرار مشیرالدوله نخست وزیر بعدی از بیست وهشتم بهمن 1300 تا تیرماه 1301 والی آذربایجان گردید و در خرداد 1302 در کابینۀ مشیرالدوله به وزارت امور خارجه منصوب گردید. با سقوط کابینۀ مشیرالدوله از قبول پست وزارت در کابینۀ سردارسپه تن زد. در انتخابات تهران به نمایندگی دورۀ پنجم مجلس شورای ملی برگزیده شد. خطمشی سیاسی دکتر مصدق از بدو زندگی سیاسی تا پایان عمر به گفتۀ خود وی در سیاست داخلی به ’برقراری اصول مشروطیت و آزادی’ و درسیاست خارجی بر ’سیاست موازنۀ منفی’ استوار بود.
وی با تغییر سلطنت سخت مخالف بود و عقیده داشت که سردارسپه در سمت نخست وزیری بهتر می تواند به کشور خدمت کند تا در مقام سلطنت. ازاین رو درمجلس پنجم نطقهای مستدل در این زمینه ایراد کرد. سردارسپه پس از رسیدن به سلطنت میل داشت کلیۀ کسانی را که از جانب مردم حمایت می شوند به صورتی وارد دولت سازد، از جمله به دکتر مصدق پیشنهاد نخست وزیری کرد، ولی او از قبول این سمت سر باززد. پس از اتمام دورۀششم مجلس چون زمینه را برای فعالیت سیاسی و پارلمانی مساعد ندید از سیاست کناره گیری کرد و برای جلوگیری از هر حادثه از اقامت در شهر صرف نظر کرد و به احمدآباد ملک شخصی خود (میان طهران و قزوین) رفت و تا سال 1315 هجری شمسی در آنجا به امور کشاورزی پرداخت. در تیرماه 1319 هجری شمسی او را به بیرجند منتقل و زندانی کردند اما چون بیمار شد، به پایمردی ولیعهد وقت دستور دادند از آنجا به احمدآباد بازگردد و تحت نظر بماند و این حال تا شهریورماه 1320 هجری شمسی باقی بود. پس از آزادی نیز بیشتر اوقات خود را در احمدآباد می گذرانید تا آنکه از طرف مردم طهران در شانزدهم آذرماه 1322 هجری شمسی به عنوان نمایندۀ اول در دورۀ چهاردهم به مجلس شورای ملی رفت. در دی ماه 1324 هجری شمسی مجلس شورای ملی به ابتکار و پیشنهاد وی با درخواست انگلیس و امریکا دایر به تشکیل کمیتۀ سه نفری مرکب از نمایندگان شوروی و امریکا و انگلیس درباره سرنوشت آذربایجان به مخالفت برخاست و دولت را از تسلیم به دخالت خارجیان در امور داخلی ایران برحذر داشت. در انتخابات دورۀ پانزدهم مجلس شورای ملی، با همه مبارزات شدید به همراه دانشجویان و بازاریان و قاطبۀ مردم تهران و تحصن در دربار آزادی انتخابات تأمین نگردید ووی به مجلس نرفت، اما اقلیتی در همان مجلس پدید آمدکه با برخورداری از پشتیبانی معنوی دکتر مصدق از تصویب قرارداد الحاقی نفت معروف به قرارداد ’گس - گلشائیان’ جلوگیری کرد. در انتخابات دورۀ شانزدهم، و تحصن مجدد در دربار به همراهی گروهی از مردم و برخی کاندیداهای تهران توفیق ابطال انتخابات طهران را به دست آورد و در نتیجه اکثر وکلای طهران از اعضاء جبهۀ ملی انتخاب شدند و او به عنوان وکیل اول طهران بار دیگر وارد مجلس شورای ملی شد. در این دوره ابتدا به عضویت و سپس به ریاست کمیسیون نفت انتخاب گردید و با یاری و همراهی وکلای جبهۀ ملی ’فراکسیون وطن’ را تشکیل داد و قانون ملی شدن صنعت نفت را نخست به تصویب کمیسیون نفت و سپس در تاریخ 24 اسفند 1329 به تصویب مجلس شورای ملی رسانید که پس از تصویب مجلس سنا در 29 اسفند 1329 جنبۀ قانونی یافت. روز ششم اردیبهشت ماه 1330 دولت علاء که پس از کشته شدن سپهبد رزم آرا روی کار آمده بود استعفا کرد و مجلس در جلسۀ خصوصی به زمامداری دکتر مصدق ابراز تمایل کرد و روز 12 اردیبهشت ماه 1330 کابینۀ دکتر مصدق به مجلس معرفی گردید. دولت انگلیس به حمایت از شرکت سابق نفت و پس از تهدید با فرستادن ناوگان جنگی به دیوان داوری لاهه و شورای امنیت شکایت برد. دکتر مصدق در شورای امنیت حاضر گردید و از حقانیت ایران و نهضت ملی آن دفاع کرد. شورای امنیت شکایت دولت انگلیس را مسکوت گذارد تا دیوان داوری لاهه به شکایت اولی رسیدگی و راجع به صلاحیت خود اظهارنظر کند. دکتر مصدق در خرداد 1331 به لاهه رفت ودر دیوان داوری لاهه نطقی ایراد کرد که دادگاه روز 30 تیرماه 1331 رأی به عدم صلاحیت خود برای رسیدگی به دعوای انگلیس داد. حتی قاضی انگلیسی دیوان نیز رأی به نفع ایران صادر کرد و ایران به همت و درایت دکترمصدق در محاکم بین المللی پیروز گردید. دکتر مصدق درسال 1951 میلادی از طرف مجلات امریکا مرد سال شناخته شد. روز اول دی ماه 1330 دولت وی اوراق قرضۀ ملی منتشر کرد و مردم خرید آن را به جان پذیرا شدند. در بهمن ماه همان سال کنسولگریها و شعب شورای فرهنگی بریتانیا را بست و سرانجام در 30 مهرماه 1331 با آن دولت قطع رابطه کرد. در روزهای آخر تیرماه چون شاه با واگذاری پست وزارت جنگ به تصدی وی موافقت نشان نداد ناگزیر استعفا کرد و قوام السلطنه عهده دار ریاست وزرائی گردید، اما بلافاصله مردم قیام خونباری کردند و در روز سی ام تیرماه دولت قوام ناگزیر از کناره گیری گردید و دکتر مصدق بار دیگر با تصدی داشتن وزارت جنگ (وزارت دفاع ملی) نخست وزیر گشت. وی از مجلس تقاضای اختیارات کرد تا در اسرع وقت لوایحی را که مفید و لازم تشخیص می دهد تصویب و به موقع اجرا بگذارد، سپس در زمانی معین برای تصویب نهایی به مجلس تقدیم کند. مجلس نخست اختیاراتی به مدت شش ماه به وی تفویض کرد و در پایان آن مدت مجدداً با تصویب قانون دیگری اختیارات یک ساله داد. دکتر مصدق بر طبق قانون اختیارات ششماهه و یک ساله قوانین متعدد (حدود 80 لایحه) درباره مسائل مختلف کشوری به تصویب رسانید که اجرای سریع آنها در زمینۀتأمین رفاه و آسایش عمومی و رفع فساد و اصلاح امور دادگستری و دارائی و امور مالی و مالیاتی و تعدیل بودجه و تأمین مسکن و امور بهداشتی و نظامی و اجتماعی و بیمه و تأمین آزادی قلم گامهای بلندی محسوب بود. در 25 آذر تأسیسات تلفنی را ملی اعلام کرد و در همان موقع به مخالفت با تجدید قرارداد شیلات شمال با دولت شوروی برآمد و شیلات را نیز ملی اعلام نمود. در مردادماه 1332 برای انحلال مجلس شورای ملی و تجدید انتخابات رفراندم کرد و قاطبۀ مردم رأی به انحلال مجلس دادند. روز بیست وپنجم مردادماه 1332 توطئه یا کودتایی از سوی دربار صورت گرفت که با شکست مواجه شد و شاه از ایران گریخت. روز 28 مرداد کودتای دیگری با نقشه وکمک و پول بیگانگان به وسیلۀ دشمنان آزادی و ایران انجام شد و شاه به ایران برگشت. دولت دکتر مصدق پس از حدود بیست وهشت ماه زمامداری ساقط گردید و او و یارانش را برای محاکمه به دادگاه نظامی بردند، اما او دادگاه را صالح برای محاکمه نمی دانست و پیوسته با عنوان نخست وزیر قانونی از خود دفاع می کرد. سرانجام دادگاه نظامی نهائی او را به سه سال زندان محکوم کرد و چون دوران زندان سر آمد به احمدآباد تبعید شد و تا کمی قبل از پایان عمر آنجا تحت نظر و ممنوع الملاقات بودو جز تنی چند از خویشان کسی حق دیدار او را نداشت. در اواخر آذرماه 1345 به سبب بروز بیماری سرطان در فک و دهان و لزوم معالجه موافقت شد به طهران آورده شود، اما معالجات سودی نداد و سرانجام ساعت شش و سه ربعبامداد روز یکشنبه 14 اسفند 1345 هجری شمسی چشم از جهان فروبست. کالبد مردی را که نامی بلند و روشی استوار و آموزنده در میهن پرستی و آزادگی و همت رهبری داشت در خانه خویش در احمدآباد به خاک سپردند. تألیفات دکتر مصدق نثری ساده و سبکی شیوا دارد و نطقهای سیاسی او گرم و پرشور و آموزنده است و قابل پیروی برای نسل های آینده. وی به نشر علم و دانش کمکهای مادی و معنوی فراوان کرده است. کتابها و نشریات خود را به رایگان در دسترس مردم قرار می داد و از محل حقوق خود در مجلس ششم به انتشار و پخش رایگان کتاب ’تمدن قدیم’ تألیف فوستل د کولانژ فرانسوی به ترجمه نصرالله فلسفی پرداخت. کتاب خانه شخصی خود را به دانشکدۀ حقوق هدیه کرد و حقوق خود را در دورۀ چهاردهم مجلس برای خرید کتاب به آن دانشکده داد و برای کتابهای خود غرفۀ خاصی نخواست. در دورۀ زمامداری هم حقوقی نگرفت و هزینۀ دستگاه اداری را نیز در مدتی که در منزل خود بود، خود در تقبل داشت. دستور محاکم حقوقی، کاپیتولاسیون در ایران، مدارک حقوق اسلامی وصیت در مذهب شیعه (پایان نامۀ دکتری وی) ، مسئولیت دولت برای اعمال خلاف قانون، قاعده عدم تسلیم مقصرین سیاسی، حقوق پارلمانی در ایران و اروپا، اصول و قواعد قوانین مالیه در ممالک خارجه و ایران از جمله تألیفات اوست. مقالات و نطقها و دفاعیات وی را نیز به صورت کتاب درآورده اند که از آن جمله است: دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او در دورۀ پنجم و ششم تقنینیه، سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، نطقها و مکتوبات دکتر مصدق در دورۀ پنجم و ششم و شانزدهم مجلس و در دوران نخست وزیری و جریان محاکمات دکتر مصدق و غیره. برای اطلاع بیشتر از احوال و گفتار و خدمات ارزندۀ وی رجوع شود به: دکتر محمد مصدق (حسین مکی) ، سیاست موازنۀ منفی (حسین کی استوان) ، القاموس السیاسی (ذیل مصدق) ، یادی از مصدق (عبدالله راستگو) ، صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، مصدق و نهضت ملی ایران و جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332 (غلامرضا نجاتی)
لغت نامه دهخدا
(مُ صَدْ دِ)
صدقات گیرنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). صدقه ستاننده. ج، مصدقون. (مهذب الاسماء). فراهم آورندۀ زکوه و صدقه. جابی. عامل. ساعی. فراهم آورندۀ صدقه. صدقه ستاننده. (یادداشت مؤلف). و رجوع به تاج العروس ج 6 ص 406 شود، تصدیق کننده و آنکه تصدیق کند دیگری را و گواهی دهد صداقت و راستی دیگری را. (ناظم الاطباء). برراست دارنده. (مهذب الاسماء). تصدیق کننده چیزی یا کسی. گواهی کننده راستی چیزی یا کسی را. (از یادداشت مؤلف). راستگوی دارنده کسی را. ضد مکذب. (آنندراج). مؤید. تأییدکننده. آنچه موجب تصدیق گردد: بالجمله سادات عظام را که ذریۀ طیبین و طاهرینند معزز و گرامی داشته در توقیر و احترام ایشان مبالغۀ عظیم می فرمودند مصدق این مقال تعظیم و توقیر زیاده از حد اعتدال سادات اسکویۀ تبریز است. (عالم آرا ج 1 ص 143) ، باورکننده، مقوم. ارزیاب خبره. ج، مصدقین
لغت نامه دهخدا
(مُصْ صَدْ دِ)
صدقه کننده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). متصدق. صدقه دهنده. ج، مصدقون. (مهذب الاسماء) : ان المصدقین و المصدقات و اقرضوااﷲ قرضاً حسناً یضاعف لهم و لهم اجر کریم (قرآن 18/57) ، همانا مردان تصدیق کننده و زنان تصدیق کننده و وام دهندگان به خدا وامی نیکو افزوده شود بر ایشان و ایشان راست مزدی ارجمند. و رجوع به تاج العروس ج 6 ص 406 شود
لغت نامه دهخدا
(مِ دَ)
دلاور راست حمله. (منتهی الارب) : شجاع ذومصدق، دلیر بیباک و بی پروا. (ناظم الاطباء). شجاع ذومصدق، دلاور است. (آنندراج). مصدق. (منتهی الارب) ، جواد ذومصدق، اسب راست تک و راست روش. کأنه ذوصدق فیما یعده من ذلک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مصدق. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
مصدق. (ناظم الاطباء). رجوع به مصدق شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ صَدْ دِ)
صدقه کننده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). صدقه کننده و صدقه دهنده. (ناظم الاطباء). مصّدّق مثله . قال اﷲ تعالی: ان المصدقین و المصدقات. اصله ’المتصدقین’ فقلبت التاء صاداً و ادغمت فی مثلها. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مصدق
تصویر مصدق
باور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصدق
تصویر اصدق
راستگوتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متصدق
تصویر متصدق
صدقه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصدق
تصویر مصدق
((مُ صَ دَّ))
شخصی که گفتار او را راست دانند، تصدیق شده، گواهی شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصدق
تصویر مصدق
((مُ صَ دِّ))
کسی که شخصی یا شیئی را تصدیق کند، راستگو دارنده، مقابل مکذب، آن چه که موجب تصدیق گردد، مؤید، باور کننده، مقوم، ارزیاب، جمع مصدقین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصدق
تصویر اصدق
((اَ دَ))
راست تر، راستگوتر
فرهنگ فارسی معین