جدول جو
جدول جو

معنی ماشینی - جستجوی لغت در جدول جو

ماشینی
منسوب به ماشین، و رجوع به ماشین شود، جنسهایی که با ماشین ساخته و تهیه می شود مشروط بر آنکه نوع دستی و غیرماشینی آن نیز موجود باشد، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)،
- برنج ماشینی، برنجی که به وسیلۀ ماشین پوست آن گرفته و تمیز می شود، مقابل برنج دنگی،
- نان ماشینی، نانی که به وسیلۀ ماشین تهیه و پخته می شود
لغت نامه دهخدا
ماشینی
جنسهائی که با ماشین ساخته و تهیه میشود، مانند نان ماشینی، برنج ماشینی و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
ماشینی
مربوط یا منسوب به ماشین، انجام شده یا ساخته شده به وسیله ماشین، همانند ماشین
تصویری از ماشینی
تصویر ماشینی
فرهنگ فارسی معین
ماشینی
افزار واره
تصویری از ماشینی
تصویر ماشینی
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مارینا
تصویر مارینا
(دخترانه)
جویبار، آب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماشینچی
تصویر ماشینچی
کسی که روی ماشین کار می کرد، راننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماشین
تصویر ماشین
اتومبیل، هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی مثلاً ماشین ظرف شویی، ابزاری برای اصلاح مو
ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمه هایی شامل حروف، اعداد و نشانه ها که به وسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ می نویسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماشینیسم
تصویر ماشینیسم
جایگزین کردن ماشین به جای نیروی انسانی برای انجام کارهای صنعتی
فرهنگ فارسی عمید
کسی که با ماشین کار کند، بکار اندازندۀ ماشین
لغت نامه دهخدا
براساس ماشین، بکار بردن ماشین در امور مختلف، عمل بلا اراده و خودکار، (فرهنگ فارسی معین)، (اصطلاح فلسفی) عقیدۀ مبتنی بر اینکه حیوانات به منزلۀ ماشین محض اند، (فرهنگ فارسی معین)، دورۀ پیدایش و تکامل کارخانه های بزرگ، و رجوع به مقدمۀ حقوق تطبیقی دکتر افشار ص 9 و 10 شود
لغت نامه دهخدا
منسوب است به مالین که نام قریه های مجتمع است به دو فرسنگی هرات. (از انساب سمعانی). و رجوع به مالین شود
منسوب است به مالین که از قرای باخرز است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
مجموعۀ قطعات و ابزارهائی که برای ایجاد نیرو یا تولید چیزی تعبیه کنند، (از لاروس)،
- ماشین برش، (اصطلاح صحافی) دستگاهی که بدان کناره های کاغذ یا کتابها و دفترهای صحافی شده را می برند و صاف می کنند،
- ماشین برنج کوبی، دستگاهی که بدان برنج را می کوبند تا از پوستۀ آن جدا کنند،
- ماشین تحریر، دستگاهی که با آن مطالب را روی کاغذ ماشین کنند و نویسند، رجوع به ماشین کردن شود،
- ماشین جوجه کشی، دستگاهی که تخم مرغها را در آن نهند و حرارتی مناسب بدان دهند تا از تخم ها جوجه بدر آید،
- ماشین چاپ، دستگاهی که بوسیلۀ آن مطالب را چاپ کنند و آن بر دو قسم است: 1- ماشین چاپ حروفی و آن دستگاه چاپی است که دارای حروف الفبا (که آنها را از سرب ساخته اند) بوده، بوسیلۀ آن مطالب را طبع کنند، و این خود سه گونه است: سطحی، استوانه ای و روتاری، در ماشین سطحی، یک صفحه مسطح و متحرک کاغذ را بر روی صفحۀ چاپ که در محل خود ثابت است فشار می دهد و شکل حروف سربی آغشته بمرکب چاپ بر روی کاغذ می افتد، در ماشینهای استوانه ای یک استوانۀ فلزی، کاغذ را بر روی صفحۀ چاپ که حروف سربی بر آن قرار دارند فشار میدهد و کاغذ چاپ شده بیرون می آید و جای خود را به کاغذ دیگری می دهد، در ماشینهای روتاری علاوه بر آنکه استوانۀ فلزی کاغذ را بر صفحۀ چاپ می فشارد صفحۀ چاپ هم به صورت لوحۀ یکپارچه و نیمدایره است که بر استوانۀ دیگری بسته شده است و این لوحه را بطریق ’استرئوتایپ’ تهیه می کنند و حاصل این گونه ماشین بسیار زیاد است و ساعتی 60000 نسخه چاپ می کند، 2- ماشین چاپ سنگی و آن دستگاه چاپی است که در آن به جای حروف سربی از نوعی سنگ مرمر استفاده می شود، مطلبی را در روی کاغذ مخصوص و مرکب مخصوص می نویسند، سپس کاغذ را یک شبانه روز در داخل آب نگه می دارند تا کاغذ و مرکب آن کاملاً آب بکشد، سپس یک قطعه سنگ مرمر را حرارت داده داغ می کنند و کاغذ را از آب بیرون آورده در روی مرمر پهن می نمایند و سنگ مرمر را در داخل منگنه قرار داده فشار می دهند، در این حالت شکل نوشتۀ کاغذ در روی سنگ مرمر منعکس می گردد، وقتی که شکل نوشته بر روی سنگ مرمر منعکس شود یک بار با نورد به روی آن مرکب می مالند و بعد تیزاب (اسید نیتریک) می دهند، تیزاب محل خالی سنگ را به اندازۀ یک میلیمتر در خود حل کرده و نوشته در روی سنگ برجسته می شود، سپس همان سنگ را در صفحۀ ماشین قرار داده و به چاپ مشغول می شوند، در حقیقت سنگ مرمر به جای حروف می باشد، اکنون چاپ سنگی از رواج افتاده است،
- ماشین چوب بری، دستگاهی که بوسیله آن تنه درختان را بریده به قطعات چوب و تخته تبدیل کنند،
- ماشین خیاطی، دستگاهی که بوسیله آن جامه دوزند، چرخ خیاطی، و آن اقسامی دارد: دستی، پایی، الکتریکی (برقی)،
- ماشین رخت شویی، دستگاهی که در آن لباسها را بطور خودکار شویند،
- ماشین ریش تراش (تراشی)، دستگاهی برقی که بوسیلۀ آن موهای صورت را تراشند،
، اتومبیل،
- ماشین مشدی ممدلی (مشهدی محمدعلی)، اتومبیل قراضه و زهواردررفته و کهنه و خراب، این تعبیر مستفاد از یک ترانۀ نسبهً قدیمی است که با این جمله آغاز می شد: ماشین مشدی ممدلی، نه بوق داره نه صندلی ... الخ، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)،
، ترن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)،
- ماشین اسبی، مقابل ماشین دودی، واگن اسبی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به ترکیب بعد شود،
- ماشین دودی، قطار راه آهن (مخصوصاً به قطار راه آهن تهران - حضرت عبدالعظیم، که سابقاً وجود داشته اطلاق می شده)،
- مثل ماشین کار کردن، مرتب و صحیح و منظم و دقیق کار کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از داشتنی
تصویر داشتنی
لایق داشتن در خور داشتن، نگاه داشتن حفظ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانشینی
تصویر جانشینی
جانشین دیگری شدن قائم مقامی خلافت، ولایت عهد
فرهنگ لغت هوشیار
صمغ حاصل از کاجها. توضیح: این نام امروزه بطور کلی بمفهوم عام تر بانتین استعمال گردد تربانتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاتینی
تصویر لاتینی
منسوب به لاتین: از قوم لاتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالینی
تصویر بالینی
چگونگی بیماری و حالت آن در مدت بستری بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاطینی
تصویر لاطینی
منسوب به لاتین: از قوم لاتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماشینیسم
تصویر ماشینیسم
روش کار کردن با ماشین، مکتب گرایش به ماشین و ابزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماشینیست
تصویر ماشینیست
فرانسوی چرخینگر، تراشکار کسی که با ماشین کارکند ماشین چی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کاشانی، کاشی آگور کاشی منسوب به قاشان (کاشان) از مردم کاشان کاشانی، کاشی آجر کشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مابونی
تصویر مابونی
در تازی نیامده غرچگی کونمرزی ابنه داشتن مابون بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماشین چی
تصویر ماشین چی
چرخینگر آنکه ماشین را بکار اندازد متصدی ماشین
فرهنگ لغت هوشیار
دوغی که شبت در آن کنند و در مشکی یا کیسه ای آویزند شیراز: و جئنهاببضاعه مزجاه... حسن بصری گفت ماستینه بوده
فرهنگ لغت هوشیار
مجموعه قطعات و ابزارهائی که برای ایجاد نیرو یا تولید چیزی تعبیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادیین
تصویر مادیین
جمع مادی درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعاتاین قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادینه
تصویر مادینه
جنس ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تامینی
تصویر تامینی
زینهاری منسوب و مربوط به تامین. اقدامات تامینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالینی
تصویر بالینی
منسوب به بالین، مطالعه ناخوشی های بیماران بستری و کلینیکی
فرهنگ فارسی معین
دستگاهی که به وسیله موتور یا دینام یا بدون آن حرکت می کند و کارهای مختلف انجام می دهد، وسیله نقلیه موتوری، اتومبیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانشینی
تصویر جانشینی
وکالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مادینه
تصویر مادینه
مونث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ماشین
تصویر ماشین
خودرو
فرهنگ واژه فارسی سره
ابزار، دستگاه، موتور، خودرو، کامیون، اتومبیل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
۱ـ دیدن ماشین در خواب، نشانه تغییر و تحول و سفرهای پیاپی است.
۲ـ اگر خواب ببینید سوار ماشین می شوید، دلالت بر آن دارد که از مسافرتی که قصد رفتن داشتید، منصرف خواهید شد و به مسافرتی دیگر خواهید رفت.
۳ـ اگر خواب ببینید به قصد سوار شدن به دنبال ماشینی می دوید، دلالت بر آن دارد که تلاش شما برای رسیدن به آرزوهایتان به ثمر نخواهد رسید.
۴ـ بیرون آمدن از ماشین در خواب، نشانه آن است که برای موفقیت در برنامه ها و اهداف خود، خشنود خواهید شد.
۵ـ خواب ماشین واگون دار، نشانه تلاش برای کسب ثروت است.
۶ـ دیدن اتوبوس در خواب، نشانه آن است که فردی می خواهد دردسر برایتان فراهم کند.
۷ـ اگر خواب ببینید با ماشینی رانندگی می کنید، نشانه آن است که رقابت ناسالم و حسادت زیاد، نشاط و خوشی را از شما دور می کند.
۸ـ اگر خواب ببینید در اتوبوسی ایستاده اید، دلالت بر آن دارد که قصد دارید به کاری خطرناک دست بزنید. ۹ـ اگر سقف اتوبوس در خواب کوتاه باشد، نشانه آن است که با موانع به مقصد خواهید رسید و اگر سقف اتوبوس بلند باشد، علامت آن است که خطری آشکار شما را تهدید می کند .
فرهنگ جامع تعبیر خواب