دهی از دهستان زهرا است که در بخش بویین شهرستان قزوین واقع است و 369 تن سکنه دارد، تپه ای به نام ماشکین دارد که در نتیجۀ کاوش آثار ابنیۀ قدیم مشاهده شده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان زهرا است که در بخش بویین شهرستان قزوین واقع است و 369 تن سکنه دارد، تپه ای به نام ماشکین دارد که در نتیجۀ کاوش آثار ابنیۀ قدیم مشاهده شده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
اتومبیل، هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی مثلاً ماشین ظرف شویی، ابزاری برای اصلاح مو ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمه هایی شامل حروف، اعداد و نشانه ها که به وسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ می نویسند
اتومبیل، هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی مثلاً ماشین ظرف شویی، ابزاری برای اصلاح مو ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمه هایی شامل حروف، اعداد و نشانه ها که به وسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ می نویسند
هر چیز مشک آلود را گویند. (برهان) (آنندراج). مشک آلود. (ناظم الاطباء). که بوی مشک دارد. مانا به مشک: گوید که مرا این می مشکین نگوارد الا که خورم یاد شه عادل و مختار. منوچهری. این ز عالی گاه و عالی منصب و عالی رکاب وآن ز مشکین جعد و مشکین باده و مشکین عذار. منوچهری. بر تربتش که تبت چین شد چو بگذری از بوی نافه عطسۀ مشکین زند مشام. خاقانی. خاک مشکین که ز بالین رسول آورده ست حرز بازوش چو الکهف و چو کاها بینند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 99). یرحمک اللّه زد آسمان که دم صبح عطسۀ مشکین زد از صبای صفاهان. خاقانی. به قدر آنکه باد از زلف مشکین گهی هندوستان سازد گهی چین. نظامی. از اثر خاک تو مشکین غبار پیکر آن بوم شده مشکبار. نظامی. بر و بازو چو بلّورین حصاری سر و گیسو چو مشکین نوبهاری. نظامی. چو ناف آهوخونم بسوخت در دل تنگ برفت در همه آفاق بوی مشکینم. سعدی. کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند ببرد اجر دوصد بنده که آزاد کند. حافظ. خوش میکنم ببادۀ مشکین مشام جان کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنید. حافظ. - مرز مشکین سواد، سرزمینی که سواد آن چون مشک است. - ، در بیت زیر کنایه از هندوستان است: نبشت آن سخنها که بودش مراد ز پیروزی مرز مشکین سواد. نظامی (شرفنامه چ وحید ص 364). ، سیاه. (آنندراج) (برهان). سیاه و تیره. (ناظم الاطباء) : دانی که دل من که فکنده ست به تاراج آن دو خط مشکین که پدید آمدش از عاج. دقیقی. روا نبود به زندان و بند بسته تنم اگر نه زلفک مشکین او بدی جلویز. طاهر. بسر برفکند آتش و برفروخت همه موی مشکین به آتش بسوخت. فردوسی. چو از باختر تیره شد روی مهر بپوشید دیبای مشکین سپهر. فردوسی. فروهشته بر سرو مشکین کمند که کردی بدان پردلان را به بند. فردوسی. کرده پنداری گرد تله ای هروله ای تا در افتاده به حلقش در مشکین تله ای. منوچهری. چو ماه آمد برون از ابر مشکین به شاهنشه درآمد چشم شیرین. نظامی. گفتم ز صوف مشکین شد روز روشنم شب گفتا نگر به کرباس تا ماهتاب بینی. نظام قاری (دیوان). دکمه هایی که نهادند به مشکین والا حقش آن است که لؤلوست به لالا نرسد. نظام قاری (دیوان)
هر چیز مشک آلود را گویند. (برهان) (آنندراج). مشک آلود. (ناظم الاطباء). که بوی مشک دارد. مانا به مشک: گوید که مرا این می مشکین نگوارد الا که خورم یاد شه عادل و مختار. منوچهری. این ز عالی گاه و عالی منصب و عالی رکاب وآن ز مشکین جعد و مشکین باده و مشکین عذار. منوچهری. بر تربتش که تبت چین شد چو بگذری از بوی نافه عطسۀ مشکین زند مشام. خاقانی. خاک مشکین که ز بالین رسول آورده ست حرز بازوش چو الکهف و چو کاها بینند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 99). یرحمک اللَّه زد آسمان که دم صبح عطسۀ مشکین زد از صبای صفاهان. خاقانی. به قدر آنکه باد از زلف مشکین گهی هندوستان سازد گهی چین. نظامی. از اثر خاک تو مشکین غبار پیکر آن بوم شده مشکبار. نظامی. بر و بازو چو بلّورین حصاری سر و گیسو چو مشکین نوبهاری. نظامی. چو ناف آهوخونم بسوخت در دل تنگ برفت در همه آفاق بوی مشکینم. سعدی. کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند ببرد اجر دوصد بنده که آزاد کند. حافظ. خوش میکنم ببادۀ مشکین مشام جان کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنید. حافظ. - مرز مشکین سواد، سرزمینی که سواد آن چون مشک است. - ، در بیت زیر کنایه از هندوستان است: نبشت آن سخنها که بودش مراد ز پیروزی مرز مشکین سواد. نظامی (شرفنامه چ وحید ص 364). ، سیاه. (آنندراج) (برهان). سیاه و تیره. (ناظم الاطباء) : دانی که دل من که فکنده ست به تاراج آن دو خط مشکین که پدید آمدش از عاج. دقیقی. روا نبود به زندان و بند بسته تنم اگر نه زلفک مشکین او بُدی جلویز. طاهر. بسر برفکند آتش و برفروخت همه موی مشکین به آتش بسوخت. فردوسی. چو از باختر تیره شد روی مهر بپوشید دیبای مشکین سپهر. فردوسی. فروهشته بر سرو مشکین کمند که کردی بدان پردلان را به بند. فردوسی. کرده پنداری گرد تله ای هروله ای تا در افتاده به حلقش در مشکین تله ای. منوچهری. چو ماه آمد برون از ابر مشکین به شاهنشه درآمد چشم شیرین. نظامی. گفتم ز صوف مشکین شد روز روشنم شب گفتا نگر به کرباس تا ماهتاب بینی. نظام قاری (دیوان). دکمه هایی که نهادند به مشکین والا حقش آن است که لؤلوست به لالا نرسد. نظام قاری (دیوان)
مجموعۀ قطعات و ابزارهائی که برای ایجاد نیرو یا تولید چیزی تعبیه کنند، (از لاروس)، - ماشین برش، (اصطلاح صحافی) دستگاهی که بدان کناره های کاغذ یا کتابها و دفترهای صحافی شده را می برند و صاف می کنند، - ماشین برنج کوبی، دستگاهی که بدان برنج را می کوبند تا از پوستۀ آن جدا کنند، - ماشین تحریر، دستگاهی که با آن مطالب را روی کاغذ ماشین کنند و نویسند، رجوع به ماشین کردن شود، - ماشین جوجه کشی، دستگاهی که تخم مرغها را در آن نهند و حرارتی مناسب بدان دهند تا از تخم ها جوجه بدر آید، - ماشین چاپ، دستگاهی که بوسیلۀ آن مطالب را چاپ کنند و آن بر دو قسم است: 1- ماشین چاپ حروفی و آن دستگاه چاپی است که دارای حروف الفبا (که آنها را از سرب ساخته اند) بوده، بوسیلۀ آن مطالب را طبع کنند، و این خود سه گونه است: سطحی، استوانه ای و روتاری، در ماشین سطحی، یک صفحه مسطح و متحرک کاغذ را بر روی صفحۀ چاپ که در محل خود ثابت است فشار می دهد و شکل حروف سربی آغشته بمرکب چاپ بر روی کاغذ می افتد، در ماشینهای استوانه ای یک استوانۀ فلزی، کاغذ را بر روی صفحۀ چاپ که حروف سربی بر آن قرار دارند فشار میدهد و کاغذ چاپ شده بیرون می آید و جای خود را به کاغذ دیگری می دهد، در ماشینهای روتاری علاوه بر آنکه استوانۀ فلزی کاغذ را بر صفحۀ چاپ می فشارد صفحۀ چاپ هم به صورت لوحۀ یکپارچه و نیمدایره است که بر استوانۀ دیگری بسته شده است و این لوحه را بطریق ’استرئوتایپ’ تهیه می کنند و حاصل این گونه ماشین بسیار زیاد است و ساعتی 60000 نسخه چاپ می کند، 2- ماشین چاپ سنگی و آن دستگاه چاپی است که در آن به جای حروف سربی از نوعی سنگ مرمر استفاده می شود، مطلبی را در روی کاغذ مخصوص و مرکب مخصوص می نویسند، سپس کاغذ را یک شبانه روز در داخل آب نگه می دارند تا کاغذ و مرکب آن کاملاً آب بکشد، سپس یک قطعه سنگ مرمر را حرارت داده داغ می کنند و کاغذ را از آب بیرون آورده در روی مرمر پهن می نمایند و سنگ مرمر را در داخل منگنه قرار داده فشار می دهند، در این حالت شکل نوشتۀ کاغذ در روی سنگ مرمر منعکس می گردد، وقتی که شکل نوشته بر روی سنگ مرمر منعکس شود یک بار با نورد به روی آن مرکب می مالند و بعد تیزاب (اسید نیتریک) می دهند، تیزاب محل خالی سنگ را به اندازۀ یک میلیمتر در خود حل کرده و نوشته در روی سنگ برجسته می شود، سپس همان سنگ را در صفحۀ ماشین قرار داده و به چاپ مشغول می شوند، در حقیقت سنگ مرمر به جای حروف می باشد، اکنون چاپ سنگی از رواج افتاده است، - ماشین چوب بری، دستگاهی که بوسیله آن تنه درختان را بریده به قطعات چوب و تخته تبدیل کنند، - ماشین خیاطی، دستگاهی که بوسیله آن جامه دوزند، چرخ خیاطی، و آن اقسامی دارد: دستی، پایی، الکتریکی (برقی)، - ماشین رخت شویی، دستگاهی که در آن لباسها را بطور خودکار شویند، - ماشین ریش تراش (تراشی)، دستگاهی برقی که بوسیلۀ آن موهای صورت را تراشند، ، اتومبیل، - ماشین مشدی ممدلی (مشهدی محمدعلی)، اتومبیل قراضه و زهواردررفته و کهنه و خراب، این تعبیر مستفاد از یک ترانۀ نسبهً قدیمی است که با این جمله آغاز می شد: ماشین مشدی ممدلی، نه بوق داره نه صندلی ... الخ، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)، ، ترن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، - ماشین اسبی، مقابل ماشین دودی، واگن اسبی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به ترکیب بعد شود، - ماشین دودی، قطار راه آهن (مخصوصاً به قطار راه آهن تهران - حضرت عبدالعظیم، که سابقاً وجود داشته اطلاق می شده)، - مثل ماشین کار کردن، مرتب و صحیح و منظم و دقیق کار کردن
مجموعۀ قطعات و ابزارهائی که برای ایجاد نیرو یا تولید چیزی تعبیه کنند، (از لاروس)، - ماشین برش، (اصطلاح صحافی) دستگاهی که بدان کناره های کاغذ یا کتابها و دفترهای صحافی شده را می برند و صاف می کنند، - ماشین برنج کوبی، دستگاهی که بدان برنج را می کوبند تا از پوستۀ آن جدا کنند، - ماشین تحریر، دستگاهی که با آن مطالب را روی کاغذ ماشین کنند و نویسند، رجوع به ماشین کردن شود، - ماشین جوجه کشی، دستگاهی که تخم مرغها را در آن نهند و حرارتی مناسب بدان دهند تا از تخم ها جوجه بدر آید، - ماشین چاپ، دستگاهی که بوسیلۀ آن مطالب را چاپ کنند و آن بر دو قسم است: 1- ماشین چاپ حروفی و آن دستگاه چاپی است که دارای حروف الفبا (که آنها را از سرب ساخته اند) بوده، بوسیلۀ آن مطالب را طبع کنند، و این خود سه گونه است: سطحی، استوانه ای و روتاری، در ماشین سطحی، یک صفحه مسطح و متحرک کاغذ را بر روی صفحۀ چاپ که در محل خود ثابت است فشار می دهد و شکل حروف سربی آغشته بمرکب چاپ بر روی کاغذ می افتد، در ماشینهای استوانه ای یک استوانۀ فلزی، کاغذ را بر روی صفحۀ چاپ که حروف سربی بر آن قرار دارند فشار میدهد و کاغذ چاپ شده بیرون می آید و جای خود را به کاغذ دیگری می دهد، در ماشینهای روتاری علاوه بر آنکه استوانۀ فلزی کاغذ را بر صفحۀ چاپ می فشارد صفحۀ چاپ هم به صورت لوحۀ یکپارچه و نیمدایره است که بر استوانۀ دیگری بسته شده است و این لوحه را بطریق ’استرئوتایپ’ تهیه می کنند و حاصل این گونه ماشین بسیار زیاد است و ساعتی 60000 نسخه چاپ می کند، 2- ماشین چاپ سنگی و آن دستگاه چاپی است که در آن به جای حروف سربی از نوعی سنگ مرمر استفاده می شود، مطلبی را در روی کاغذ مخصوص و مرکب مخصوص می نویسند، سپس کاغذ را یک شبانه روز در داخل آب نگه می دارند تا کاغذ و مرکب آن کاملاً آب بکشد، سپس یک قطعه سنگ مرمر را حرارت داده داغ می کنند و کاغذ را از آب بیرون آورده در روی مرمر پهن می نمایند و سنگ مرمر را در داخل منگنه قرار داده فشار می دهند، در این حالت شکل نوشتۀ کاغذ در روی سنگ مرمر منعکس می گردد، وقتی که شکل نوشته بر روی سنگ مرمر منعکس شود یک بار با نورد به روی آن مرکب می مالند و بعد تیزاب (اسید نیتریک) می دهند، تیزاب محل خالی سنگ را به اندازۀ یک میلیمتر در خود حل کرده و نوشته در روی سنگ برجسته می شود، سپس همان سنگ را در صفحۀ ماشین قرار داده و به چاپ مشغول می شوند، در حقیقت سنگ مرمر به جای حروف می باشد، اکنون چاپ سنگی از رواج افتاده است، - ماشین چوب بری، دستگاهی که بوسیله آن تنه درختان را بریده به قطعات چوب و تخته تبدیل کنند، - ماشین خیاطی، دستگاهی که بوسیله آن جامه دوزند، چرخ خیاطی، و آن اقسامی دارد: دستی، پایی، الکتریکی (برقی)، - ماشین رخت شویی، دستگاهی که در آن لباسها را بطور خودکار شویند، - ماشین ریش تراش (تراشی)، دستگاهی برقی که بوسیلۀ آن موهای صورت را تراشند، ، اتومبیل، - ماشین مشدی ممدلی (مشهدی محمدعلی)، اتومبیل قراضه و زهواردررفته و کهنه و خراب، این تعبیر مستفاد از یک ترانۀ نسبهً قدیمی است که با این جمله آغاز می شد: ماشین مشدی ممدلی، نه بوق داره نه صندلی ... الخ، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)، ، ترن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، - ماشین اسبی، مقابل ماشین دودی، واگن اسبی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به ترکیب بعد شود، - ماشین دودی، قطار راه آهن (مخصوصاً به قطار راه آهن تهران - حضرت عبدالعظیم، که سابقاً وجود داشته اطلاق می شده)، - مثل ماشین کار کردن، مرتب و صحیح و منظم و دقیق کار کردن
آنچه که بود، یکی از انواع علاقه مجاز است که اعتبار آن لفظ در معنی غیر ما وضع له استعمال شود. ما کان نامیدن چیزیست بدانچه در گذشته بدان نام بوده و اکنون نیست ماند و آتوا الیتامی اموالهم یعنی آنان که سابقا یتیم بودند ولی اکنون بالغ شده اند
آنچه که بود، یکی از انواع علاقه مجاز است که اعتبار آن لفظ در معنی غیر ما وضع له استعمال شود. ما کان نامیدن چیزیست بدانچه در گذشته بدان نام بوده و اکنون نیست ماند و آتوا الیتامی اموالهم یعنی آنان که سابقا یتیم بودند ولی اکنون بالغ شده اند
۱ـ دیدن ماشین در خواب، نشانه تغییر و تحول و سفرهای پیاپی است. ۲ـ اگر خواب ببینید سوار ماشین می شوید، دلالت بر آن دارد که از مسافرتی که قصد رفتن داشتید، منصرف خواهید شد و به مسافرتی دیگر خواهید رفت. ۳ـ اگر خواب ببینید به قصد سوار شدن به دنبال ماشینی می دوید، دلالت بر آن دارد که تلاش شما برای رسیدن به آرزوهایتان به ثمر نخواهد رسید. ۴ـ بیرون آمدن از ماشین در خواب، نشانه آن است که برای موفقیت در برنامه ها و اهداف خود، خشنود خواهید شد. ۵ـ خواب ماشین واگون دار، نشانه تلاش برای کسب ثروت است. ۶ـ دیدن اتوبوس در خواب، نشانه آن است که فردی می خواهد دردسر برایتان فراهم کند. ۷ـ اگر خواب ببینید با ماشینی رانندگی می کنید، نشانه آن است که رقابت ناسالم و حسادت زیاد، نشاط و خوشی را از شما دور می کند. ۸ـ اگر خواب ببینید در اتوبوسی ایستاده اید، دلالت بر آن دارد که قصد دارید به کاری خطرناک دست بزنید. ۹ـ اگر سقف اتوبوس در خواب کوتاه باشد، نشانه آن است که با موانع به مقصد خواهید رسید و اگر سقف اتوبوس بلند باشد، علامت آن است که خطری آشکار شما را تهدید می کند .
۱ـ دیدن ماشین در خواب، نشانه تغییر و تحول و سفرهای پیاپی است. ۲ـ اگر خواب ببینید سوار ماشین می شوید، دلالت بر آن دارد که از مسافرتی که قصد رفتن داشتید، منصرف خواهید شد و به مسافرتی دیگر خواهید رفت. ۳ـ اگر خواب ببینید به قصد سوار شدن به دنبال ماشینی می دوید، دلالت بر آن دارد که تلاش شما برای رسیدن به آرزوهایتان به ثمر نخواهد رسید. ۴ـ بیرون آمدن از ماشین در خواب، نشانه آن است که برای موفقیت در برنامه ها و اهداف خود، خشنود خواهید شد. ۵ـ خواب ماشین واگون دار، نشانه تلاش برای کسب ثروت است. ۶ـ دیدن اتوبوس در خواب، نشانه آن است که فردی می خواهد دردسر برایتان فراهم کند. ۷ـ اگر خواب ببینید با ماشینی رانندگی می کنید، نشانه آن است که رقابت ناسالم و حسادت زیاد، نشاط و خوشی را از شما دور می کند. ۸ـ اگر خواب ببینید در اتوبوسی ایستاده اید، دلالت بر آن دارد که قصد دارید به کاری خطرناک دست بزنید. ۹ـ اگر سقف اتوبوس در خواب کوتاه باشد، نشانه آن است که با موانع به مقصد خواهید رسید و اگر سقف اتوبوس بلند باشد، علامت آن است که خطری آشکار شما را تهدید می کند .