جدول جو
جدول جو

معنی ماشکانات - جستجوی لغت در جدول جو

ماشکانات(شَ عَ لَ)
شهرکی است به ناحیت پارس به براکوه نهاده کم مردم و با کشت و برز و بسیار نعمت. (حدود العالم چ دانشگاه ص 135)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ناحیتی از نی ریز فارس و سبیل آن سبیل نی ریز است در همه احوال و به روایتی چنان است کی خیره و نی ریز هم از کورۀ دارابجرد است، (فارسنامۀ ابن بلخی ص 132)
لغت نامه دهخدا
(مَ کَ لِ)
ناحیه ای است از ولایت شبانکارۀ فارس مشتمل بر قراء متعدد (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
ناحیه ای است در فارس، چند ناحیه است و همه گرمسیر و در او خرما بسیار بود و در آن ولایت هیچ شهری نیست و حاصلشان غله و خرما باشد، (نزهه القلوب ص 116)، رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی و بوشگان شود
لغت نامه دهخدا
کاریزها و آبراهها، آنچه بر کنارۀ آبراهه ها روید یا بر پیرامون جویهای خرد روید، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ امکان: با جمیع امکانات. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به امکان شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ اشکال. دشواریها. سختیها. رجوع به اشکال و ناظم الاطباء شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مکانه. (مهذب الاسماء) ، مکانتها و جایگاهها و منزلتها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماذیانات
تصویر ماذیانات
کاریزها، آبراهه ها، گیاهان جویبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکالات
تصویر اشکالات
جمع اشکال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امکانات
تصویر امکانات
جمع امکان: با جمیع امکانات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امکانات
تصویر امکانات
توانایی ها، داشته ها، دستمایه، ابزارها، آساینده ها
فرهنگ واژه فارسی سره
چشم انداز، امکانات
دیکشنری اردو به فارسی