جدول جو
جدول جو

معنی ماسلف - جستجوی لغت در جدول جو

ماسلف
(سَ لَ)
هرآنچه در پیش ذکر شده و یاد کرده شده باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی دوم ’ما’ شود، گذشته و ماسبق. (آنندراج). هرچیز گذشته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ماسلف
گذشته گذشته ماسبق
تصویری از ماسلف
تصویر ماسلف
فرهنگ لغت هوشیار
ماسلف
((سَ لَ))
گذشته، ماسبق
تصویری از ماسلف
تصویر ماسلف
فرهنگ فارسی معین
ماسلف
گذشته، ماسبق
متضاد: آینده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مالف
تصویر مالف
آنچه مردم به آن الفت می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ سَلْ لِ)
وام گیرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). وام دار. (ناظم الاطباء) ، بها پیشی گیرنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسلف شود، استعارت کننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ لَ)
جای الفت. (منتهی الارب). جای الفت و جایی که انسان بدان خو گرفته. (ناظم الاطباء). آنچه انسان بدان الفت گیرد. (از اقرب الموارد) ، درخت بسیاربرگ که شکار بدان فریب شود. (منتهی الارب). درخت بسیاربرگ که شکار بدان خو گرفته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ)
نعت فاعلی از مسالفه. رجوع به مسالفه شود، هم سفر و مصاحب راه. (ناظم الاطباء). با کسی رونده. (منتهی الارب) ، برابر و مساوی کننده کسی را در کاری. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
جمع واژۀ مسلفه. (منتهی الارب). رجوع به مسلفه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لُ)
جمع واژۀ سلف
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ)
زنی که به 45سالگی رسیده باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زن 45ساله. (از مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماسیف
تصویر ماسیف
فرانسوی غنده انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالف
تصویر مالف
جای الفت
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی ماهی کوچک به اندازه ماهی کولی، نوعی ماهی کوچک اندام.، از درختان جنگلی، نوعی ممرز
فرهنگ گویش مازندرانی