جدول جو
جدول جو

معنی مارین - جستجوی لغت در جدول جو

مارین
از ’مار’ (خزندۀ معروف) + ’ین’ (پساوندی که چون در آخر اسم درآید صفت نسبی سازد)، ماردار، پر از مار، مارلاخ:
رهت مارین و کهسارت پلنگین
گیا و سنگش از خون تو رنگین،
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
مارین
دهی از دهستان بویراحمد گرمسیری است که در بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان واقع است و 508 تن سکنه دارد که از طایفۀ بویراحمد گرمسیری هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
مارین
ساقه ی اصلی گیاهانی که مثل پیچک به دور هر چیزی پیچند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارین
تصویر بارین
(دخترانه)
بارندگی، بارش (نگارش کردی: بارین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارلین
تصویر مارلین
(دخترانه)
برج، پناهگاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارینا
تصویر مارینا
(دخترانه)
جویبار، آب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارتین
تصویر مارتین
(پسرانه)
رهبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سارین
تصویر سارین
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی رفسنجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میرین
تصویر میرین
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی و داماد قیصر روم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرین
تصویر مهرین
(دخترانه)
مهر (خورشید یا محبت) + ین (پسوند نسبت)، نام آتشکده ای در قم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهین
تصویر ماهین
(دخترانه)
منسوب به ماه، مانند درخشان و نورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماریه
تصویر ماریه
(دخترانه)
زن سپید و درخشان، نام یکی از همسران پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماریان
تصویر ماریان
(دخترانه)
انگلیسی از عبری، مریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماریا
تصویر ماریا
(دخترانه)
ایتالیایی از عبری، مریم، نام یکی از شاهزادگان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارین
تصویر دارین
دنیا و آخرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماشین
تصویر ماشین
اتومبیل، هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی مثلاً ماشین ظرف شویی، ابزاری برای اصلاح مو
ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمه هایی شامل حروف، اعداد و نشانه ها که به وسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ می نویسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مابین
تصویر مابین
در وسط، در میان، آنچه در میان است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارین
تصویر تارین
تار، تیره، تاریک برای مثال ای خواجه من جام می ام چون سینه را غمگین کنم؟ / شمع و چراغ خانه ام چون خانه را تارین کنم؟ (مولوی - لغت نامه - تارین)
فرهنگ فارسی عمید
ابن عجلان. نام یکی از عشایر جبارات در بیرالسبع است. این عشیره دارای هشتادویک خانوار و 622 تن جمعیت است. به افخاذ ذیل تقسیم میشود: فوایده، رویتبیه، مذاکیر، حلیسات. (از معجم قبائل العرب از القضاء بین البدو تألیف عارف ص 31، و تاریخ بیرالسبع و قبائلها تألیف عارف ص 150)
لغت نامه دهخدا
نام فرقه ای از هلسه که یکی از عشایر کرک است. (از معجم قبائل العرب از تاریخ شرقی الاردن تألیف بیک ص 352)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
مارینی. شاعر ایتالیائی (1569-1625م.) در فرانسه بنام ’کاوالیه مارن’ مشهور است. سبک باارزش او بنام ’مارینیسم’ در قرن هفدهم نفوذ قابل توجهی در ادبیات فرانسه داشته است. او راست ’ادونی’. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
دو سرای این جهان و دیگر جهان دنیا و آخرت. در عربی در حالت نصبی و جری استعمال میشود ولی در فارسی مراعات این عمل نمیکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مابین
تصویر مابین
در میان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماریه
تصویر ماریه
زن سپید درخشان رنگ تابان بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارون
تصویر مارون
یکی از گونه های مریم نخودی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارتین
تصویر مارتین
نام تجارتی نوعی تفنگ که در زمان قاجاریه در ایران معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالین
تصویر مالین
خونین و مالین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماکرین
تصویر ماکرین
جمع ماکر
فرهنگ لغت هوشیار
مجموعه قطعات و ابزارهائی که برای ایجاد نیرو یا تولید چیزی تعبیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصرین
تصویر مصرین
جمع مصر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارتن
تصویر مارتن
آنکه بدنش بشکل و هیئت مار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
دستگاهی که به وسیله موتور یا دینام یا بدون آن حرکت می کند و کارهای مختلف انجام می دهد، وسیله نقلیه موتوری، اتومبیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماچین
تصویر ماچین
چین بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مابین
تصویر مابین
((بِ))
وسط، میان، میانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماشین
تصویر ماشین
خودرو
فرهنگ واژه فارسی سره