جوی، نام جویی است به سمرقند: و آبش (سمرقند) از رودبوی و ازنهر برش و بارمش و جوی بزرگ در میان عرصۀ آن شهر روانست. (نزهه القلوب چ 1331 بریل ج 3 صص 245-246). و رجوع به ص 213 همین کتاب شود. نام جویی است که از ورغسر سمرقند منشعب میشده است. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 صص 133-134 شود
جوی، نام جویی است به سمرقند: و آبش (سمرقند) از رودبوی و ازنهر برش و بارمش و جوی بزرگ در میان عرصۀ آن شهر روانست. (نزهه القلوب چ 1331 بریل ج 3 صص 245-246). و رجوع به ص 213 همین کتاب شود. نام جویی است که از ورغسر سمرقند منشعب میشده است. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 صص 133-134 شود
قریه ای است واقع در سه فرسنگی میانۀ شمال و مشرق بید شهر. (فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان بنارویه است که در بخش جویم شهرستان لار واقع است و 327 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
قریه ای است واقع در سه فرسنگی میانۀ شمال و مشرق بید شهر. (فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان بنارویه است که در بخش جویم شهرستان لار واقع است و 327 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
چین داده شده. چروک خورده. (فرهنگ نوادر لغات دیوان شمس چ فروزانفر) : در عاشقی نگر که رخش بوسه گاه اوست منگر بدان که زرد و ضعیف و مکرمش است. مولوی (فرهنگ نوادر لغات ایضاً). ای شاهد وقت وقت شه رخ سودت نکند رخ مکرمش. مولوی (فرهنگ نوادر لغات ایضاً)
چین داده شده. چروک خورده. (فرهنگ نوادر لغات دیوان شمس چ فروزانفر) : در عاشقی نگر که رخش بوسه گاه اوست منگر بدان که زرد و ضعیف و مکرمش است. مولوی (فرهنگ نوادر لغات ایضاً). ای شاهد وقت وقت شه رخ سودت نکند رخ مکرمش. مولوی (فرهنگ نوادر لغات ایضاً)
نار هندی. و آن تخمی است سرخ رنگ و اندک سبزی در میان دارد و آن را به عربی رمان مصری خوانند و خاصیت آن نزدیک به سنبل است. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). گل درختی است موسوم به ناماشیر. (مفاتیح). انار خرد شکافته چون گلی با رنگی میان سرخی و سپیدی و زردی و در میان آن گلها به همان رنگ باشد و وی را در خراسان گل داده گویند. (از بحر الجواهر). انار هندی که اندک سبزی در میان باشد. (شمس اللغات). بهندی او را اناکیسر گویند. (از تاج المصادر بیهقی). نام میوه ای هندی. (ناظم الاطباء). نام شکوفه ای است دوائی. (فرهنگ نظام). مشک الرمان. اقماع الرمان. نام داروئیست (شعوری). فادانیا. عودالریح. ورد الحمیر. رمان مصری. کهیانا. عودالصلیب. وردالحمار. ناغیست. نارماسیس. حکیم مؤمن آرد: اسم فارسی شکوفۀ نباتیست سرخ مایل به زردی و از نخود بزرگتر و در شکل شبیه به انار کوچکی که گلش نریخته باشد و در خراسان کثیرالوجود است و درخت او به قدر درخت انار است و نزد بعضی او و نار قیصر یک چیزند و آن اصلی ندارد. (از تحفۀ حکیم مؤمن ص 253). ابن بیطار آرد: اسحاق بن عمران گوید، انارخرد شکافته ای است شبیه به گل سرخ رنگش متمایل به سپیدی و سرخی و زردی است در وسط آن نوار است که رنگ آن نیز چنین است و طعمی عفص و بوئی خوش دارد و آن را از خراسان می آورند گرم و خشک است. رازی در حاوی گوید:نار مشک فقاح درختی است به نام نارماسیس، و خاصیتش ترقیق و تلطیف با هم است ابن سینا گوید: لطیف و محلل است و برای کبد و معده نافع است. (از ابن بیطار ج 2 ص 175). نام گلی است خوشبو که بزبان هندی ناکیسر گویند. (شمس اللغات) ، کورۀ آهنگری را گویندبه اعتبار آتش و انگشت. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کورۀ آهنگران. (شمس اللغات) (شعوری)
نار هندی. و آن تخمی است سرخ رنگ و اندک سبزی در میان دارد و آن را به عربی رمان مصری خوانند و خاصیت آن نزدیک به سنبل است. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). گل درختی است موسوم به ناماشیر. (مفاتیح). انار خرد شکافته چون گلی با رنگی میان سرخی و سپیدی و زردی و در میان آن گلها به همان رنگ باشد و وی را در خراسان گل داده گویند. (از بحر الجواهر). انار هندی که اندک سبزی در میان باشد. (شمس اللغات). بهندی او را اناکیسر گویند. (از تاج المصادر بیهقی). نام میوه ای هندی. (ناظم الاطباء). نام شکوفه ای است دوائی. (فرهنگ نظام). مشک الرمان. اقماع الرمان. نام داروئیست (شعوری). فادانیا. عودالریح. ورد الحمیر. رمان مصری. کهیانا. عودالصلیب. وردالحمار. ناغیست. نارماسیس. حکیم مؤمن آرد: اسم فارسی شکوفۀ نباتیست سرخ مایل به زردی و از نخود بزرگتر و در شکل شبیه به انار کوچکی که گلش نریخته باشد و در خراسان کثیرالوجود است و درخت او به قدر درخت انار است و نزد بعضی او و نار قیصر یک چیزند و آن اصلی ندارد. (از تحفۀ حکیم مؤمن ص 253). ابن بیطار آرد: اسحاق بن عمران گوید، انارخرد شکافته ای است شبیه به گل سرخ رنگش متمایل به سپیدی و سرخی و زردی است در وسط آن نوار است که رنگ آن نیز چنین است و طعمی عفص و بوئی خوش دارد و آن را از خراسان می آورند گرم و خشک است. رازی در حاوی گوید:نار مشک فقاح درختی است به نام نارماسیس، و خاصیتش ترقیق و تلطیف با هم است ابن سینا گوید: لطیف و محلل است و برای کبد و معده نافع است. (از ابن بیطار ج 2 ص 175). نام گلی است خوشبو که بزبان هندی ناکیسر گویند. (شمس اللغات) ، کورۀ آهنگری را گویندبه اعتبار آتش و انگشت. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کورۀ آهنگران. (شمس اللغات) (شعوری)
کنایه از ضحاک ماران است. (برهان) (آنندراج). مارسار. (از فرهنگ رشیدی). لقب ضحاک تازی است. (ناظم الاطباء) : بباید فریدون به شاهنشهی از آن مارفش کرد گیتی تهی. (گرشاسب نامه). کس ار دیدمی من سزای شهی از این مارفش کردمی جان تهی. (گرشاسب نامه). دگر گفت ضحاک شاه جهان شنیده ست گفتارت اندر نهان مرا مارفش خواندی و بدسرشت مرا نام بردی به گفتار زشت. اسدی (از فرهنگ نظام)
کنایه از ضحاک ماران است. (برهان) (آنندراج). مارسار. (از فرهنگ رشیدی). لقب ضحاک تازی است. (ناظم الاطباء) : بباید فریدون به شاهنشهی از آن مارفش کرد گیتی تهی. (گرشاسب نامه). کس ار دیدمی من سزای شهی از این مارفش کردمی جان تهی. (گرشاسب نامه). دگر گفت ضحاک شاه جهان شنیده ست گفتارت اندر نهان مرا مارفش خواندی و بدسرشت مرا نام بردی به گفتار زشت. اسدی (از فرهنگ نظام)
مارینی. شاعر ایتالیائی (1569-1625م.) در فرانسه بنام ’کاوالیه مارن’ مشهور است. سبک باارزش او بنام ’مارینیسم’ در قرن هفدهم نفوذ قابل توجهی در ادبیات فرانسه داشته است. او راست ’ادونی’. (از لاروس)
مارینی. شاعر ایتالیائی (1569-1625م.) در فرانسه بنام ’کاوالیه مارن’ مشهور است. سبک باارزش او بنام ’مارینیسم’ در قرن هفدهم نفوذ قابل توجهی در ادبیات فرانسه داشته است. او راست ’ادونی’. (از لاروس)
نویسندۀ فرانسوی (1688- 1763 میلادی) او ابتدا به نوشتن آثار جدی آمیخته با کنایات مضحک و نگارش وقایع روزمره توجه داشت و سپس به تآتر و کمدی روی آورد. او در تدوین آثارش بعلت بکار بردن زبانی ساده و ظریف موجد سبکی بنام ’ماریووداژ’ گردید. او راست: غافلگیری عشق. ناپایداری مضاعف. بازی عشق و اتفاق. هبه... او دو کتاب داستان هم دارد که از کارهای عمده اوست و عبارتند از ’زندگی ماریان’ و ’روستائی تازه به دوران رسیده’. او به عضویت فرهنگستان فرانسه نائل گردید. (از لاروس)
نویسندۀ فرانسوی (1688- 1763 میلادی) او ابتدا به نوشتن آثار جدی آمیخته با کنایات مضحک و نگارش وقایع روزمره توجه داشت و سپس به تآتر و کمدی روی آورد. او در تدوین آثارش بعلت بکار بردن زبانی ساده و ظریف موجد سبکی بنام ’ماریووداژ’ گردید. او راست: غافلگیری عشق. ناپایداری مضاعف. بازی عشق و اتفاق. هبه... او دو کتاب داستان هم دارد که از کارهای عمده اوست و عبارتند از ’زندگی ماریان’ و ’روستائی تازه به دوران رسیده’. او به عضویت فرهنگستان فرانسه نائل گردید. (از لاروس)
دوک راگوز ومارشال فرانسوی (1774-1852 میلادی) او حاکم ولایت ’ایلیرین’ بود و در پرتقال و لایپزیک جنگ کرد و در حوادث سال 1814 در شمار افراد ممتاز محسوب گردید. پس از آنکه متحدان، پاریس را اشغال کردند بطور محرمانه با آنان در نحوۀ کناره گیری ناپلئون از سلطنت و دیگر امور اجتناب ناپذیر موافقت کرد. او خاطرات خود را بصورت کتابی درآورد. (از لاروس)
دوک راگوز ومارشال فرانسوی (1774-1852 میلادی) او حاکم ولایت ’ایلیرین’ بود و در پرتقال و لایپزیک جنگ کرد و در حوادث سال 1814 در شمار افراد ممتاز محسوب گردید. پس از آنکه متحدان، پاریس را اشغال کردند بطور محرمانه با آنان در نحوۀ کناره گیری ناپلئون از سلطنت و دیگر امور اجتناب ناپذیر موافقت کرد. او خاطرات خود را بصورت کتابی درآورد. (از لاروس)
قریه ای است از قرای طوس و محمد بن فضل بن علی مارشکی مکنی به ابوالفتح از آن قریه است. (از معجم البلدان). دهی است از دهستان چولائی خانه در بخش حومه وارداک شهرستان مشهد، کوهستانی و سردسیر است و 3623 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قریه ای است از قرای طوس و محمد بن فضل بن علی مارشکی مکنی به ابوالفتح از آن قریه است. (از معجم البلدان). دهی است از دهستان چولائی خانه در بخش حومه وارداک شهرستان مشهد، کوهستانی و سردسیر است و 3623 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)