جدول جو
جدول جو

معنی مارفش - جستجوی لغت در جدول جو

مارفش
ماروش مانند مار، شبیه مار، مارسان
تصویری از مارفش
تصویر مارفش
فرهنگ فارسی عمید
مارفش(فَ)
کنایه از ضحاک ماران است. (برهان) (آنندراج). مارسار. (از فرهنگ رشیدی). لقب ضحاک تازی است. (ناظم الاطباء) :
بباید فریدون به شاهنشهی
از آن مارفش کرد گیتی تهی.
(گرشاسب نامه).
کس ار دیدمی من سزای شهی
از این مارفش کردمی جان تهی.
(گرشاسب نامه).
دگر گفت ضحاک شاه جهان
شنیده ست گفتارت اندر نهان
مرا مارفش خواندی و بدسرشت
مرا نام بردی به گفتار زشت.
اسدی (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
مارفش(فَ)
مار مانند. ماروش. همچون مار به روی و خوی
لغت نامه دهخدا
مارفش
شبیه به مار مارمانند، ضحاک: دگر گفت ضحاک شاه جهان شنیدست گفتارت اندر نهان. مرا مارفش خواندی و بدسرشت مرا نام بردی بگفتار زشت. (اسدی فرنظا)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارفش
تصویر ارفش
(پسرانه)
نام یکی از پهلوانان گرشاسب نامه
فرهنگ نامهای ایرانی
قطعۀ موسیقی دوضربی یا چهارضربی با ضربه های محکم و مقطع که هنگام حرکت سربازان برای هماهنگ کردن گام های آن ها نواخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
(مُ خَ فَ)
نیکو آمیخته شده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ تَ)
کشندۀ مار:
خدنگ مارکش با مار شد جفت
قضا هم طعنه زد هم آفرین گفت.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا بدون ذکر نام شاعر)
لغت نامه دهخدا
(مارْوَ)
چون مار. کشنده و گزنده همچون مار:
برده به رمح ماروش نیروی گاو آسمان
چون تف گرز گاوسر شوکت مار حمیری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نام یکی از بتخانه های قدیم است که در سه فرسنگی اصفهان بر سر کوهی ساخته بودند و آن از جملۀ هفت بتخانه است که بنام سبعۀ سیاره کرده بودند و گشتاسب بتهای آن بتخانه را برطرف کرد و آتشکده ساخت و هریک را به اضافۀ نوبهار می خوانند همچو نوبهار تیر و نوبهار ماه و نوبهار ناهید و غیره و ’نوبهار’ آتشکده را می گویند. (برهان). یکی از هفت آتشکدۀ مشهور ایران است که گشتاسب شاه در سر کوهی در سه فرسنگی اصفهان ساخته است. (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
ارفش کابلی، از پهلوانان گرشاسب نامه:
بقلب اندرون هرکه بد زاولی
پس پشتشان ارفش کابلی.
اسدی.
هم اندر بر که رده برکشید (گرشاسب)
سزا جای ده پهلوان برگزید
سوی راست آذرشن و برزهم
سوی چپ چو بهپور و ارفش بهم.
اسدی.
میان اندرون ارفش شیرفش
سوی تیو و توپال شد کینه کش.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
پهن گوش. کلان گوش. (تاج المصادر بیهقی) : ارفش الاذنین. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
رجوع به ارقش شود، شیر خوش بی آمیغ. (منتهی الأرب). شیر خالص، پیمایش کننده زمین. (منتهی الأرب). ماسح. مسّاح
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ)
نعت فاعلی از ارفاش. رجوع به ارفاش شود، عیاش و بی پروا در مباشرت زنان و خوردن. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
راه رفتن سربازان با نظم و ترتیب، سرودی حماسی که سربازان در موقع حرکت هم آهنگ با قدمها خوانند، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارفش
تصویر ارفش
بزرگ گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارش
تصویر مارش
جای پا، روش، رفتار
فرهنگ لغت هوشیار
آهنگ موسیقی معمولاً دو یا چهار ضربی با ضربه های مقطع و محکم که به ویژه برای تنظیم حرکت قدم های دسته های نظامی و تهیج و تشجیع آنان نواخته می شود، موسیقی نظامی
فرهنگ فارسی معین
موسیقی نظامی، رژه، سان، قدم رو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صدای نواختن یک مارش عزا را می شنوید: شانس به کسی که دوستش دارید روی می آورد.
شمامارش عزا می نوازید: حادثه مهم و پر منفعتی در پیش است.
سربازان مارش عزا می نوازند: یک دوست دورو در کنار شماست. کتاب سرزمین رویاها
فرهنگ جامع تعبیر خواب