جدول جو
جدول جو

معنی مارتول - جستجوی لغت در جدول جو

مارتول
چکش، پتک، چاکوچ، (ناظم الاطباء)، چکش، (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مارتین
تصویر مارتین
(پسرانه)
رهبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارتیک
تصویر مارتیک
(پسرانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وارتوش
تصویر وارتوش
(دخترانه)
گل سرخ ظریف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارمولک
تصویر مارمولک
گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دم بلند که قادرند دم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چلپاسه، کرباسه، باشو، ماتورنگ، کربش، کربشه، کرفش، کرپوک، کرباشه، کرباشو، کلباسو،
کنایه از مکار، حیله گر، کنایه از لاغر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارشال
تصویر مارشال
بالاترین مقام نظامی در ارتش بعضی از کشورها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالتوز
تصویر مالتوز
دی ساکاریدی که از هیدرولیز نشاسته در جریان هضم تولید می شود، قند مالت
فرهنگ فارسی عمید
(مَءْ)
جایی که اهل آن در آن باشند. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مسکون. جایی که مردم در آن سکنی داشته باشند: هنوز احوال ممالک خوارزم و خراسان در سلک اطراد منتظم بود... رباع فضل و هنر به فراغ خاطر فضلاء آن دیار و بلاد مأهول و معمور... (المعجم چ دانشگاه ص 3). ساحت ولایتش به وفود بر و برکت و وفور خصب نعمت مأهول و مأنوس. (المعجم چ دانشگاه ص 21 و 22)
لغت نامه دهخدا
کارفرما، (آنندراج)، سرکار و ناظر کارکنان و عمله جات، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شهری از گرجستان، و ولات گرجستانات متعلّقه به ایران، گرجستان، کارتیل و کاخت و تفلیس است، (تذکره الملوک چ 2 ص 5) : ارکلی خان والی گرجستان، کاخت و کارتیل مقدمش را گرامی و او را به تفلیس برده منزلی مرغوب به جهت او مهیا و جمعی را به خدمت و پرستاریش مأمور ساخت، (مجمل التواریخ گلستانه ص 348)، رقم اشفاق آمیز بارکلی خان والی کاخت و کارتیل در طلب آزادخان به جانب گرجستان روانه ساخت، (ایضاً مجمل التواریخ ص 349)، و رجوع به لغت کاخت شود
لغت نامه دهخدا
لوئی دومینیک، مشهور به بورگینیون رئیس معروف دسته ای از دزدان متولد در پاریس، وی در میدان ’گرو’ بسیاست اعدام رسید، جسارت و لیاقت او بصورت افسانه ای مانده است (1693 - 1721)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
غارتوغ یا غارتوپ نام شهرو بازارگاهی است در قسمت غربی کشور تبت، در ایالت غنازی خور سوم، در وادیی از جبال هیمالیا، به ارتفاع 4590 گزی، در 31 درجه و 44 دقیقه و 4 ثانیۀ عرض شمالی و 78 درجه و 3 دقیقه و 18 ثانیۀ طول شرقی واقع گشته است. موسم افتتاح سالیانۀ این بازار ماه اوت و ایلول است که کاروانهای بزرگ تجارت، از چین و ترکستان و افغانستان و ایران و هندوستان به این سرزمین فرود آیند و به واسطۀ ضیق مکان خیمه و خرگاههای فراوان گرداگرد ابنیه برپا میشود و منظرۀ شهری بسیار بزرگ متشکل از خیام در نظر جلوه میکند. در فصل زمستان بسبب ارتفاع بسیار قابل سکونت نیست و سکنۀ اصلی آن هم مجبور به فرود آمدن میباشند. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
مارتینی، نام قسمی تفنگ، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، نام تجارتی نوعی تفنگ که در زمان قاجاریه در ایران معمول بود، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
ضعیف رأی و عقل، ابدال مأفون است. (منتهی الارب) (آنندراج) : رجل مأفول الرأی، مرد سبک مغز، مبدل مأفون است. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
به لغت یونانی و بعضی گویند به سریانی رازیانۀ بستانی باشد و آنرا ’بادیان’ هم می گویند، (برهان) (آنندراج)، معرب از لاتینی ’ماری تی موم’ و قسمی رازیانۀ آبی است و آن را کاکله نیز گویند، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
مارتین تئودور هوتسما، مستشرق هلندی، وی زبان عربی و فارسی و ترکی را می دانست و در دانشگاه ’اوترخت’ تدریس می کرد و از اولین کسانی است که در سال 1906 میلادی به ایجاد دائرهالمعارف اسلامی همت گماشت، اوراست: فهرست کتابهای شرقی محفوظ در آکادمی لیدن جزءششم و فهرست کتابهای عربی و ترکی موجود نزد بریل صاحب کتاب خانه لیدن در دو جزو، او به نشر کتابهای عربی اهتمام ورزید از آنجمله تاریخ یعقوبی و دیوان اخطل و الاضداد ابن انباری و زبدهالنصره و نخبهالعصرۀ بنداری را منتشر ساخت، (از الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 121)
لغت نامه دهخدا
تاریک، (از ولف)، سخت تاریک، (شرفنامۀ منیری) :
به منذر چنین گفت بهرام گور
که اکنون که شد روز ما تارتور
ازین تخمه گر نام شاهنشهی
گسسته شود بگسلد فرهی،
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2099)،
رجوع به ’تار و تور’ شود، تارتار باشد، (شرفنامۀ منیری)، پاره پاره، ذره ذره، ریزه ریزه، رجوع به تارو تور شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
روستائی در یونان و در چهل هزارگزی آتن است که به سبب پیروزی میلتیاد، فرمانده سپاه یونان در 490 قبل از میلاد بر نیروی ایران شهرت یافت. معروف است که قاصدی میخواست خبر این پیروزی را به مردم آتن برساند از شدت خستگی بمرد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دوک راگوز ومارشال فرانسوی (1774-1852 میلادی) او حاکم ولایت ’ایلیرین’ بود و در پرتقال و لایپزیک جنگ کرد و در حوادث سال 1814 در شمار افراد ممتاز محسوب گردید. پس از آنکه متحدان، پاریس را اشغال کردند بطور محرمانه با آنان در نحوۀ کناره گیری ناپلئون از سلطنت و دیگر امور اجتناب ناپذیر موافقت کرد. او خاطرات خود را بصورت کتابی درآورد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(عَمْ ما)
دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان خیاو. دارای 189 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب است. این ده در دو محل بفاصله 2هزار گز واقع و بنام عمارتلوی علیا، و عمارتلوی سفلی مشهور است. سکنۀ عمارتلوی علیا 112 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تُ لُ)
قهرمان پیس ’ریش تراش اشبیلیه’ اثربومارشه که مظهر کسانی که قیم و در عین حال حسود و با سؤظن هستند میباشد
لغت نامه دهخدا
مثل ریا و مکر در کمدی مشهور ’مولیر’، تارتوف وارد خانه مرد سرمایه داری بنام ’ارگون’ می شود و در عین حال که مترصد است با دختر ’ارگون’ ازدواج کند، سعی دارد زن وی را اغوا کرده از راه بدر برد و ثروت ’ارگون’ را تصاحب نماید، اکنون این نام در اروپا در مورد مردی عابدنما و محیل و ناپاک استعمال شود، کمدی تارتوف منظوم است در پنج پرده و در شمار بزرگ ترین آثار مولیر قرار دارد و اولین بار در پنجم اوت 1667 میلادی بمعرض نمایش قرار داده شد
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان چرداول بخش شیروان شهرستان ایلام، در 6 هزارگزی جنوب چرداول و دوهزارگزی جنوب راه مالرو شیروان، کوهستانی، گرمسیر و سکنۀ آن 60 تن است، آب آن از رود خانه چرداول، محصول آنجا غلات، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ده کوچکی است از دهستان سلکی شهرستان نهاوند، در 25هزارگزی باختر نهاوند و 2هزارگزی مارس بان، سکنۀ آن 25 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مهوید بخش حومه شهرستان فردوس واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری فردوس و بر سر راه مالرو عمومی گناباد به فردوس، محلی است کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 14 تن و مذهبشان شیعه و زبانشان فارسی است، آب آنجا از قنات است و محصولاتش زیره و ابریشم و پنبه میباشد، شغل اهالی زراعت و راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
اسانسی است که از جنس نعناع گیرند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانتول یا الکل مانتولیک یا کامفر دومانت 156=C10H20O یکی از اجزای متشکلۀ اسانس مانت است که بصورت تبلورهای منشوری شکل شش سطحی بیرنگ و درخشان می باشدو مزۀ نعناع دارد ولی خیلی از بو و مزۀ نعناع شدیدتر است. در 42 تا 44 درجه ذوب می شود و در 217 درجه می جوشد و در آب خیلی کم حل می شود. در الکل و اتر و اسید استیک خیلی محلول است. (از کارآموزی داروسازی تألیف دکتر جنیدی ص 157). و رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
مارمورک. سوسمار. ضب ّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جانوری است از ردۀ خزندگان و از راستۀ سوسماران و از گروه شکافی زبانان که در همه مناطق معتدل و سرد اروپا و آسیاو افریقا فراوان است. این جانور بسیار چابک است و در حدود 20 گونه از آن شناخته شده که اکثر در مناطق بیابانی ولم یزرع و یا کوهستانی می زیند و گونه ای از آنها در منازل دیده می شود که به سوسمار خانگی یا کلپاسو (کلپاسه) مشهور است.
مارمولک از حشرات و کرمها تغذیه می کند و بهیچوجه اذیت و آزاری برای انسان ندارد و از این جهت حیوان مفیدی است. مارمولک زمستانها در شکاف دیوارها و زیرتخته سنگها می خوابد و با شروع گرما بیدار می شود و به فعالیت می پردازد. مارمولک اقسام مختلف دارد و گونه ای از آن که به نام سوسمار کویر موسوم است، ممکن است طولش تا2 متر هم برسد و آن در اصطلاح ساکنان نواحی کویر به بزغاله مار موسوم است. بزغاله مار در اماکن باتلاقی ورودخانه ها نیز می زید و از تمام حیوانات کوچکتر از خود تغذیه می کند و در رودخانه بآسانی شنا می کند و از درختها نیز بسهولت بالا می رود و تخم پرندگان و جوجه های آنها را می خورد. رویهم رفته حیوان موذی و خطرناکی است. (فرهنگ فارسی معین).
- مارمولک باغی، یکی از گونه های مارمولک که جزو گروه گوشتی زبانان است و درنواحی گرم آفریقا و آمریکا و آسیا یافت می شود. این جانور با انسان زود مأنوس می گردد و چون از حشرات تغذیه می کند، حیوان مفیدی است. بوسیلۀ کشتیهایی که ازشمال آفریقا به اروپا می روند این جانور به اروپا نیز راه یافته است. سام ابرص. (فرهنگ فارسی معین).
، به مجاز، محیل. مکار. گربز. سخت محیل و مکار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مثل مارمولک بودن، سخت محیل و گربز بودن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
، به مجاز، زن خردجثۀ لاغر و مکار. باریک اندام محیل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مارمورک شود
لغت نامه دهخدا
بر گرفته از نام ماکسول گیتیک دان انگلیسی یکان شار آهنربایی نامی است که بنا بتصویب کنگره الکتریسیته منعقد در پاریس بسال 1900 م. به واحد فلوی مغناطیسی داده شده و آن عبارت از فلوی مغناطیسی است که از سطحی برابر با یک سانتیمتر مربع میگذرد در صورتیکه در میدانی بشدت یک گوس وعمود وبرآن قرار گیرد (وجه تسمیه انتساب آن به جیمز کلرک ماکسوئل فیزیک دان انگلیسی است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارتین
تصویر مارتین
نام تجارتی نوعی تفنگ که در زمان قاجاریه در ایران معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته کاکله رازیانه آبی از گیاهان قسمی رازیانه که آن را رازیانه آبی و کاکله گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارشال
تصویر مارشال
سپهبد، سردار
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری است از رده خزندگان و از راسته سوسماران و از گروه شکافی زبانان که در همه مناطق معتدل و سرد اروپا و آسیا وافریقا فراوان است. این جانور بسیار چابک است و در حدود 20 گونه از آن شناخته شده که اکثر در مناطق بیابانی ولم یزرع و یا کوهستانی میزیند گونه ای از آنها در منازل دیده میشود که به سوسمار خانگی یا لپاسو (کلپاسه) مشهوراست. مارمولک از حشرات و کرمها تغذیه میکند و بهیچوجه اذیت و آزاری برای انسان ندارد و از این جهت حیوان مفیدی است. مارمولک اقسام مختلف دارد و گونه ای از آن که بنام سوسمار کویر موسوم است ممکنست طولش تا 2 متر هم برسد و آن در اصطلاح ساکنان نواحی کویر به بزغاله مار موسوم است چلپاسه کلپاسه کرباسو کلباسو کلپاسو کلبسو کربسو چلپاسو گلموژ مارمولک مارملوکک. توضیح مارمولک زمستان را در شکاف دیوارها و زیر تخته سنگها میخوابد وبا شروع گرما بیدار میشود و بفعالیت میپردازد. بزغاله مار در اماکن باتلاقی و رودخانه ها نیز میزید و از تمام حیوانات کوچکتر از خود تغذیه مینماید و در رودخانه باسانی شنا میکند و از درختها نیزبسهولت بالامیرود و تخم پرندگان و جوجه های آنها را میخورد. رویهمرفته حیوان موذی و خطرناکی است. یا مارمولک باغی. یکی از گونه های مارمولک که جزو گروه گوشتی زبانان است و درنواحی گرم افریقا و آمریکا و آسیا یافت میشود. این جانور با انسان زود مانوس میگردد و چون از حشرات تغذیه میکند حیوان مفیدی است. بوسیله کشتی هایی که از شمال افریقا باروپا میروند این جانورباروپا نیز راه یافته است. سام ابرص
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست کوچک از راسته بر شوندگان که در همه قاره ها (باستثنای استرالیا) زندگی میکند. پرهایش سیاه و سفید و زرد و سبزاست و مانند طوطی با پنجه از ساقه و شاخه های درخت بالا رود و با منقار خود حشرات را از زیر پوست درخت خارج کند و خورد دار توک درخت سنبه داربر دارشکنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارشال
تصویر مارشال
سردار، سپهبد
فرهنگ فارسی معین
((لَ))
جانوری است خزنده که پوستش از پولک های شاخی پوشیده شده است. دارای دو زوج اندام حرکتی است، چلپاسه، کنایه، از آدم زیرک و آب زیرکاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارتون
تصویر کارتون
((تُ))
نقاشی متحرک
فرهنگ فارسی معین