محمد بن فضل بن علی مارشکی طوسی مکنی به ابوالفتح از مردم طابران. امامی فاضل و بسیار عبادت بود. از ابوحامد غزالی فقه آموخت و از گزیده ترین شاگردان طوسی بشمار می آمد. او به سال 549 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان چ اسدی ج 4 ص 391)
محمد بن فضل بن علی مارشکی طوسی مکنی به ابوالفتح از مردم طابران. امامی فاضل و بسیار عبادت بود. از ابوحامد غزالی فقه آموخت و از گزیده ترین شاگردان طوسی بشمار می آمد. او به سال 549 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان چ اسدی ج 4 ص 391)
ساغر خوردن. (آنندراج) (استینگاس). باده کشیدن. جام کشیدن. می کشیدن. ساغر زدن. ساغر نوشیدن. باده پیمودن. باده نوشیدن. باده خوردن. صراحی کشیدن. پیاله زدن. پیاله کشیدن. پیاله نوشیدن. پیمانه زدن. پیمانه کشیدن. شراب زدن. شراب خوردن. شراب نوشیدن. می زدن. می خوردن. می نوشیدن: گرباده می نگیرم بر من مگیر جانا من خون خورم نه باده من غم کشم نه ساغر. خاقانی. عالم همه جور است بر او رو درکش خورشیدرخی طلب کن و ساغرکش گر جور همی بری هم از ساغر بر ور ناز همی کشی هم از دلبرکش. رفیع لنبانی. خیز تا امروز با هم ساغر صهبا کشیم خویش را دامن کشان تا دامن صحرا کشیم کس چرا از دست دنیا ساغر محنت کشد ساغری گیریم و دست از محنت دنیا کشیم. هلالی استرآبادی. میکشم ساغر بدلتنگی حلالم باد اسیر گلشنی دارم که زندان می نماید در نظر. جلال اسیر (از آنندراج). اگر دشمن کشد ساغر و گر دوست به طاق ابروی مردانۀ اوست. شانی تکلو
ساغر خوردن. (آنندراج) (استینگاس). باده کشیدن. جام کشیدن. می کشیدن. ساغر زدن. ساغر نوشیدن. باده پیمودن. باده نوشیدن. باده خوردن. صراحی کشیدن. پیاله زدن. پیاله کشیدن. پیاله نوشیدن. پیمانه زدن. پیمانه کشیدن. شراب زدن. شراب خوردن. شراب نوشیدن. می زدن. می خوردن. می نوشیدن: گرباده می نگیرم بر من مگیر جانا من خون خورم نه باده من غم کشم نه ساغر. خاقانی. عالم همه جور است بر او رو درکش خورشیدرخی طلب کن و ساغرکش گر جور همی بری هم از ساغر بر ور ناز همی کشی هم از دلبرکش. رفیع لنبانی. خیز تا امروز با هم ساغر صهبا کشیم خویش را دامن کشان تا دامن صحرا کشیم کس چرا از دست دنیا ساغر محنت کشد ساغری گیریم و دست از محنت دنیا کشیم. هلالی استرآبادی. میکشم ساغر بدلتنگی حلالم باد اسیر گلشنی دارم که زندان می نماید در نظر. جلال اسیر (از آنندراج). اگر دشمن کشد ساغر و گر دوست به طاق ابروی مردانۀ اوست. شانی تکلو
معمولاً شرکتهای سازندۀ قفل برای هر سلسله قفل که با کلیدهای مختلف باز می شود کلیدی می سازند که دندانه های بیشتر دارد و قادر است همه قفلها را باز کند. گاهی برای اتومبیلها هم چنین کلیدی تعبیه می شود. در ساختمانهای بزرگ ادرات این کلید مخصوص نگهبان است که در مواقع ضروری بسرعت بتوانند همه درها را باز کنند. (فرهنگ فارسی معین). شاه کلید. ظاهراً این کلمه معادل ’ پاس پارتو’ ی فرانسوی است و آن نوعی کلید است که بیشتر قفلها را بدان باز کنند
معمولاً شرکتهای سازندۀ قفل برای هر سلسله قفل که با کلیدهای مختلف باز می شود کلیدی می سازند که دندانه های بیشتر دارد و قادر است همه قفلها را باز کند. گاهی برای اتومبیلها هم چنین کلیدی تعبیه می شود. در ساختمانهای بزرگ ادرات این کلید مخصوص نگهبان است که در مواقع ضروری بسرعت بتوانند همه درها را باز کنند. (فرهنگ فارسی معین). شاه کلید. ظاهراً این کلمه معادل ’ پاس پارتو’ ی فرانسوی است و آن نوعی کلید است که بیشتر قفلها را بدان باز کنند
یا ماذرانی. منسوب به مادران و آن به نوشتۀ مراصد الاطلاع با ذال نقطه دار، قلعه ای است نزدیکی همدان که به قلعۀ یسیر معروف است... (ریحانه الادب). و رجوع به مادران شود
یا ماذرانی. منسوب به مادران و آن به نوشتۀ مراصد الاطلاع با ذال نقطه دار، قلعه ای است نزدیکی همدان که به قلعۀ یسیر معروف است... (ریحانه الادب). و رجوع به مادران شود
احمد بن حسن. قاضی نورالله گوید: مردمان ری در اصل از اهل سنت و جماعت بودند تا آنکه احمد بن حسن مادرانی در سال 275 هجری قمری بدانجامسلط شد و مذهب تشیع را اظهار کرده و در مقام تربیت شیعه برآمده است. (از ریحانه الادب ج 3 صص 422-423)
احمد بن حسن. قاضی نورالله گوید: مردمان ری در اصل از اهل سنت و جماعت بودند تا آنکه احمد بن حسن مادرانی در سال 275 هجری قمری بدانجامسلط شد و مذهب تشیع را اظهار کرده و در مقام تربیت شیعه برآمده است. (از ریحانه الادب ج 3 صص 422-423)
عمل بار کشیدن. مجازاً، تحمل رنج و سختی کردن. (دمزن) : باز نگویم که ز خامی بود بارکشی کار نظامی بود. نظامی. خشت زنی پیشۀ پیران بود بارکشی کار اسیران بود. نظامی.
عمل بار کشیدن. مجازاً، تحمل رنج و سختی کردن. (دِمزن) : باز نگویم که ز خامی بود بارکشی کار نظامی بود. نظامی. خشت زنی پیشۀ پیران بود بارکشی کار اسیران بود. نظامی.