عمل مسافر بردن. عمل بردن مسافر از نقطه ای به نقطه ای دیگر، مؤسسۀ حمل مسافران. بنگاه مسافربری. - بنگاه مسافربری، مؤسسه ای که به شغل نقل و انتقال مسافران به نقاط مختلف بپردازد
ساغر خوردن. (آنندراج) (استینگاس). باده کشیدن. جام کشیدن. می کشیدن. ساغر زدن. ساغر نوشیدن. باده پیمودن. باده نوشیدن. باده خوردن. صراحی کشیدن. پیاله زدن. پیاله کشیدن. پیاله نوشیدن. پیمانه زدن. پیمانه کشیدن. شراب زدن. شراب خوردن. شراب نوشیدن. می زدن. می خوردن. می نوشیدن: گرباده می نگیرم بر من مگیر جانا من خون خورم نه باده من غم کشم نه ساغر. خاقانی. عالم همه جور است بر او رو درکش خورشیدرخی طلب کن و ساغرکش گر جور همی بری هم از ساغر بر ور ناز همی کشی هم از دلبرکش. رفیع لنبانی. خیز تا امروز با هم ساغر صهبا کشیم خویش را دامن کشان تا دامن صحرا کشیم کس چرا از دست دنیا ساغر محنت کشد ساغری گیریم و دست از محنت دنیا کشیم. هلالی استرآبادی. میکشم ساغر بدلتنگی حلالم باد اسیر گلشنی دارم که زندان می نماید در نظر. جلال اسیر (از آنندراج). اگر دشمن کشد ساغر و گر دوست به طاق ابروی مردانۀ اوست. شانی تکلو
ده کوچکی است از دهستان شمیل بخش مرکزی شهرستان بندرعباس. واقع در 55هزارگزی شمال خاوری بندرعباس و سر راه مالرو کشکوه به بندرعباس. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)