- مادح
- مدح کننده، مدح گوینده، ستاینده، ستایشگر
معنی مادح - جستجوی لغت در جدول جو
- مادح
- مدح کننده، ستایشگر
- مادح ((دِ))
- ستایش کننده، مدح کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هم آفرینگویی یکدیگر را ستوددن هم را مدح کردن، ستایش
ستایشگر
گیتایی
مایه
مونث
والده
نیکو حال، فراخ سال
مرغزار گیاه فراخ
آوازه خوان خواننده
مزاح کننده، هزل گو
جنسی از جانوران که می تواند بچه بزاید یا تخم بگذارد
کسی که دیگری را سرزنش کند، سرزنش کننده، بدگویی کننده
خوانندۀ اشعار مذهبی، مدح کننده، ستایش کننده، ستایشگر
مایه و اصل هر چیز، اصل چیزی، آنچه قوام چیزی به آن است، در علم فیزیک چیزی که جرم دارد، فضا را اشغال می کند و به صورت جامد، مایع یا گاز است
از مردم ماد مثلاً سرباز مادی، مربوط به ماد مثلاً هنر مادی، زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در سرزمین ماد رایج بوده است
انسان یا حیوان مادۀ دارای فرزند
کنایه از اصلی، اولیه مثلاً دانشگاه مادر،
کنایه از برانگیزنده، باعث
کنایه از زمین، خاک،برای مثال جان گرامی به پدر باز داد / کالبد تیره به مادر سپرد (رودکی - ۴۹۶) ،
کنایه از هر یک از عناصر چهارگانه
مادر فولاد زره: کنایه از زن زشت، پیر، بسیار حیله گر و مکار. دراصل، مادر دیوی به نام فولادزره بوده که داستان آن در کتاب امیرارسلان آمده است
کنایه از اصلی، اولیه مثلاً دانشگاه مادر،
کنایه از برانگیزنده، باعث
کنایه از زمین، خاک،
کنایه از هر یک از عناصر چهارگانه
مادر فولاد زره: کنایه از زن زشت، پیر، بسیار حیله گر و مکار. دراصل، مادر دیوی به نام فولادزره بوده که داستان آن در کتاب امیرارسلان آمده است
گران: چون کار، دشوار: چون دین
سرزنش کننده، بدگویی کننده
بزله گوی لوده مزاح کننده بذله گو: اگر کسی بود که شرابخواره نباشد و مازح و قمار و بسیار گوی و مجهول
نمکین
فزونی، پیوسته، مایه، اساس، بنیاد، سبب
جمع مادبه، میزدها خواران ها (ولیمه ها) جمع مادبه ولیمه ها
مادی در فارسی: پارسی تازی گشته ماتکیک منسوب به ماده: چیزی که مربوط به ماده است امور مادی: نفس... گوهریست چون گوهرمادی که او را صورتی نباشد، آنچه که مربوط به پول و اقتصاد است، کسی که ماده را اصل واساس جهان آفرینش داند جمع مادیون مادیین، پول پرست مقتصد
جانوری که فرزند آورد یا تخم کند، انثی
ام، والده، ماما، ماد، مام، زنی که یک یا چند بچه بدنیا آورده باشد
کپچه کفچه آلتی که بدان سویق را هم زنند کفچه پست، جمع مجادیح
ستاینده، آفرین سرا، مدیحه گو
کسی که منشأ خلقت را ماده و تحولات طبیعی مربوط به آن می داند و قائل به خداوند نیست، مال دوست، پول پرست