معنی تمادح - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تمادح
تمادح
- تمادح
- هم آفرینگویی یکدیگر را ستوددن هم را مدح کردن، ستایش
فرهنگ لغت هوشیار
تمادح
- تمادح
- همدیگر را ستودن. منه المثل: التمادح التذابح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فراخ شدن تهیگاه چارپا از سیری. تندح. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تمادی
- تمادی
- مداومت کردن بر کاری، ستیزه کردن، دراز شدن، ممتد شدن، دراز شدن مدت
فرهنگ فارسی عمید