جدول جو
جدول جو

معنی ماخچی - جستجوی لغت در جدول جو

ماخچی
اسب دورگه از نژاد عربی و ترکی
تصویری از ماخچی
تصویر ماخچی
فرهنگ فارسی عمید
ماخچی
اسبی را گویند که از یک جانب تازی باشد و از جانب دیگر ترکی و آنرا اکدش هم نامند. (از فرهنگ جهانگیری). اسپی که از یک جانب ترکی باشد و از جانب دیگر عربی که اکدش گویند و در سامی گوید اسپی که عربی نباشد به تازی برذون گویند و شیخ ابو جعفر، ماخچی را در ترجمه برذون آورده و برذون (ب ذ اسپی که پدر و مادرش عجمی باشند نه عربی و چون ماخ بمعنی زبون و دون است و ازین قسم اسپ نسل زبون بهم می رسد بدین نام موسوم است. (آنندراج) (انجمن آرا) :
یک روز صد فسیلۀ تازی و ماخچی
با ساز زر که داد بمردان کارزار.
مختاری (از آنندراج).
، در بعضی از فرهنگها بمعنی اسب راهوار نوشته اند. (فرهنگ جهانگیری). اسب راهوار ترکی، اسب خوش جولان و برذون، اسب عراقی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ماخچی
اسب دو تخمه که از یک جانب عربی و از یک جانب ترکی باشد اکدش دو تخمه مجنس: یک روز صد فسیله تازه (تازی) و ماخچی با ساز زد که داد بمردان کارزار ک (مختاری. چا. هما. 11 جها. رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار
ماخچی
اسب دو رگه
تصویری از ماخچی
تصویر ماخچی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ)
منسوب است به ماخک که نام اجدادی است. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
خوار و ذلیل کننده، (ناظم الاطباء) (اشتنگاس)
لغت نامه دهخدا
اسب پالانی، (ناظم الاطباء) (اشتنگاس)
لغت نامه دهخدا
کلمه ترکی است به معنی خوب، یاخشی، رجوع به یاخشی شود،
- یاخچی یاخچی کردن کسی را، او را آلت بی ارادۀ پیشرفت مقاصد خود ساختن، رجوع به یاخشی شود
لغت نامه دهخدا
منسوب است به ماخ که مجوسی بوده و در بخارا اسلام پذیرفته و خانه اش را به مسجد تبدیل کرده است، (از الانساب سمعانی)، و رجوع به ماخ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از واخچی
تصویر واخچی
اسب پالانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واخچی
تصویر واخچی
اسب پالانی
فرهنگ فارسی معین