جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با واخچی

ماخچی

ماخچی
اسب دو تخمه که از یک جانب عربی و از یک جانب ترکی باشد اکدش دو تخمه مجنس: یک روز صد فسیله تازه (تازی) و ماخچی با ساز زد که داد بمردان کارزار ک (مختاری. چا. هما. 11 جها. رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار

ورخچی

ورخچی
زشتی کراهت منظر: اگر نظرت برورخچی بیفتد دلت بر نشورد)، زبونی فرومایگی پستی
فرهنگ لغت هوشیار

ماخچی

ماخچی
اسبی را گویند که از یک جانب تازی باشد و از جانب دیگر ترکی و آنرا اکدش هم نامند. (از فرهنگ جهانگیری). اسپی که از یک جانب ترکی باشد و از جانب دیگر عربی که اکدش گویند و در سامی گوید اسپی که عربی نباشد به تازی برذون گویند و شیخ ابو جعفر، ماخچی را در ترجمه برذون آورده و برذون (ب ِ ذَ اسپی که پدر و مادرش عجمی باشند نه عربی و چون ماخ بمعنی زبون و دون است و ازین قسم اسپ نسل زبون بهم می رسد بدین نام موسوم است. (آنندراج) (انجمن آرا) :
یک روز صد فسیلۀ تازی و ماخچی
با ساز زر که داد بمردان کارزار.
مختاری (از آنندراج).
، در بعضی از فرهنگها بمعنی اسب راهوار نوشته اند. (فرهنگ جهانگیری). اسب راهوار ترکی، اسب خوش جولان و برذون، اسب عراقی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ورخچی

ورخچی
زشتی. (برهان) (آنندراج). کراهت منظر. (فرهنگ فارسی معین) : اگر نظرت بر ورخچی بیفتد دلت برنشورد. (فرهنگ فارسی معین از معارف بهاء ولد چ 1338 ص 14) ، زبونی. (برهان). فرومایگی. پستی. (فرهنگ فارسی معین). پلیدی. (برهان). رجوع به ورخجی شود
لغت نامه دهخدا