منسوب به ماء، یعنی آبی و آبکی و آبدار. (منتهی الارب). بمعنی آبی منسوب به آب. (آنندراج). منسوب به ماء که یکی ازعناصر چهارگانه به عقیدۀ متقدمان بود: بیمار بد این ملکت زو دور طبیب او آشفته شده طبعش هم مائی و هم ناری. منوچهری. هستند جز تو اینجا استاد شاعران خود با لفظهای مائی با طبعهای ناری. منوچهری. - شکل مائی، از مجسمات، جسمی است که محیط است بر آن بیست مثلث متساویه الاضلاع والزوایا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ، منسوب به ’ما’ یعنی کدامین. (ناظم الاطباء)
منسوب به ماء، یعنی آبی و آبکی و آبدار. (منتهی الارب). بمعنی آبی منسوب به آب. (آنندراج). منسوب به ماء که یکی ازعناصر چهارگانه به عقیدۀ متقدمان بود: بیمار بد این ملکت زو دور طبیب او آشفته شده طبعش هم مائی و هم ناری. منوچهری. هستند جز تو اینجا استاد شاعران خود با لفظهای مائی با طبعهای ناری. منوچهری. - شکل مائی، از مجسمات، جسمی است که محیط است بر آن بیست مثلث متساویه الاضلاع والزوایا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ، منسوب به ’ما’ یعنی کدامین. (ناظم الاطباء)
کبر، عجب، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، خودپرستی، (منتهی الارب)، - مائی و منی، خودپرستی و تکبر، (منتهی الارب)، عجب و غرور و کبر، (آنندراج)، تفاخر به خانواده و به خود کردن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شوکت و صولت مائی و منی به حیثیتی میراند که در بوق ترکی نمی گنجید، (ترجمه محاسن اصفهان)، در بحر مائی و منی افتاده ام بیار می تا خلاص بخشدم از مائی و منی، حافظ
کبر، عجب، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، خودپرستی، (منتهی الارب)، - مائی و منی، خودپرستی و تکبر، (منتهی الارب)، عجب و غرور و کبر، (آنندراج)، تفاخر به خانواده و به خود کردن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شوکت و صولت مائی و منی به حیثیتی میراند که در بوق ترکی نمی گنجید، (ترجمه محاسن اصفهان)، در بحر مائی و منی افتاده ام بیار می تا خلاص بخشدم از مائی و منی، حافظ
منسوب به مای که به احکام نجوم و جادوگری مشهورند، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گرچه به هوا برشد چون مرغ همیدون ور چه به زمین برشد چون مردم مائی، منوچهری (یادداشت ایضاً)، از طالع میلاد تو دیدند رصدها اخترشمران رومی و یونانی و مائی، خاقانی، و رجوع به دیوان خاقانی چ عبدالرسولی ذیل ص 447 شود
منسوب به مای که به احکام نجوم و جادوگری مشهورند، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گرچه به هوا برشد چون مرغ همیدون ور چه به زمین برشد چون مردم مائی، منوچهری (یادداشت ایضاً)، از طالع میلاد تو دیدند رصدها اخترشمران رومی و یونانی و مائی، خاقانی، و رجوع به دیوان خاقانی چ عبدالرسولی ذیل ص 447 شود
مائج. موج زننده: و سلطان چون فحل هایج و بحر مایج دودسته شمشیر می زد. (ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 276). و هر دو چون دو طود هایج و دوبحر مایج از جای برخاستند. (مرزبان نامه). و بر مقاومت و مبارزت صبورتر گشتند، از بیرون نیز اوزار جنگ هایج تر شد و بحر حرب مایج تر گشت. (جهانگشای جوینی)
مائج. موج زننده: و سلطان چون فحل هایج و بحر مایج دودسته شمشیر می زد. (ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 276). و هر دو چون دو طود هایج و دوبحر مایج از جای برخاستند. (مرزبان نامه). و بر مقاومت و مبارزت صبورتر گشتند، از بیرون نیز اوزار جنگ هایج تر شد و بحر حرب مایج تر گشت. (جهانگشای جوینی)
صد. ده تا ده. (از اقرب الموارد). علامه قزوینی آرد: ’مائه’ باید نوشت کما فی اللسان و... نه ’مایه’... (یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 32 و 33). به معنی صد و اصل آن ’مأی’ است و ’هاء’ عوض از ’یاء’ می باشد. (آنندراج). صد. (ترجمان القرآن). و رجوع به مادۀ قبل و بعد شود. - مائه آلاف، صدهزار. یک لک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ، قرن. صده. سده: مائۀ هجدهم میلادی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
صد. ده تا ده. (از اقرب الموارد). علامه قزوینی آرد: ’مائه’ باید نوشت کما فی اللسان و... نه ’مایه’... (یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 32 و 33). به معنی صد و اصل آن ’مأی’ است و ’هاء’ عوض از ’یاء’ می باشد. (آنندراج). صد. (ترجمان القرآن). و رجوع به مادۀ قبل و بعد شود. - مائه آلاف، صدهزار. یک لک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ، قرن. صده. سده: مائۀ هجدهم میلادی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
گراینده بچیزی میل کننده راغب شایق: خری چند مایل به جلهای رنگین ددی چند راغب به آفت رسانی. (وحشی. چا. امیر کبیر 269)، خمیده برگردیده، نزدیک به متمایل به: کتی قهوه یی وشلواری زرد رنگ مایل بسبز پوشیده بود
گراینده بچیزی میل کننده راغب شایق: خری چند مایل به جلهای رنگین ددی چند راغب به آفت رسانی. (وحشی. چا. امیر کبیر 269)، خمیده برگردیده، نزدیک به متمایل به: کتی قهوه یی وشلواری زرد رنگ مایل بسبز پوشیده بود
صد جمع مئات. مئون مئین. توضیح مائه باید نوشت کما فی اللسان و شرح الشافیه للرضی و جمع الجوامع 239- 238: 3) ولی در رسم الخط عربی مئه نیز متداول است، قرن سده: مائه هیجدهم میلادی
صد جمع مئات. مئون مئین. توضیح مائه باید نوشت کما فی اللسان و شرح الشافیه للرضی و جمع الجوامع 239- 238: 3) ولی در رسم الخط عربی مئه نیز متداول است، قرن سده: مائه هیجدهم میلادی