تأنیث مرن ّ، نعت فاعلی از مصدر ارنان. رجوع به مرن و ارنان شود، کمان. (منتهی الارب). قوس. (اقرب الموارد). مرنان. و رجوع به مرنان شود، کمان باآواز. (منتهی الارب)
تأنیث مُرن ّ، نعت فاعلی از مصدر ارنان. رجوع به مرن و ارنان شود، کمان. (منتهی الارب). قوس. (اقرب الموارد). مرنان. و رجوع به مرنان شود، کمان باآواز. (منتهی الارب)
نام بازاری قریب به مکۀ معظمه. (غیاث) (آنندراج). نام بازاری در زمان جاهلیت. (ناظم الاطباء). نام بازاری است که در زمان جاهلیت در محلی نرسیده به ظهران و در عشر سوم ذی القعده دایر می کردند و قبل از آن سوق عکاظ دایر می شد. و بعضی گویند شهری است در چند میلی مکه. (از معجم البلدان). بازار گاهی میان عکاظ و مکه است و در اواسط یا اواخر ماه ذی القعده در آنجابازاری بوده است قبایل عرب مجاور را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
نام بازاری قریب به مکۀ معظمه. (غیاث) (آنندراج). نام بازاری در زمان جاهلیت. (ناظم الاطباء). نام بازاری است که در زمان جاهلیت در محلی نرسیده به ظهران و در عشر سوم ذی القعده دایر می کردند و قبل از آن سوق عکاظ دایر می شد. و بعضی گویند شهری است در چند میلی مکه. (از معجم البلدان). بازار گاهی میان عکاظ و مکه است و در اواسط یا اواخر ماه ذی القعده در آنجابازاری بوده است قبایل عرب مجاور را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
دهی است از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیّه، در 5/5هزارگزی جنوب غربی هشتیان و 5/5 هزارگزی غربی راه هشتیان به گنبد و در دامنه سردسیری واقع و دارای 192 تن سکنه است. آبش از کوهستان و محصولش غلات و توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیّه، در 5/5هزارگزی جنوب غربی هشتیان و 5/5 هزارگزی غربی راه هشتیان به گنبد و در دامنه سردسیری واقع و دارای 192 تن سکنه است. آبش از کوهستان و محصولش غلات و توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
باران. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج)، ابر سپید و قطعه ای از ابر سپید، اخص من المزن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). ابر سپید و یک جزء از ابر سپید. ج، مزن (م /م ز) . (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). مزن. و رجوع به مزن شود. - ابن مزنه، ماه نو و هلال. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
باران. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج)، ابر سپید و قطعه ای از ابر سپید، اخص من المزن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). ابر سپید و یک جزء از ابر سپید. ج، مزن (م ُ /م ُ زُ) . (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). مُزن. و رجوع به مزن شود. - ابن مزنه، ماه نو و هلال. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
یکی از دهستانهای بخش مانه است که در شهرستان بجنورد واقع است. این دهستان از 27 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و مجموع سکنۀ آن در حدود 6130 تن است. قرای مهم آن عبارت است از پیش قلعه که مرکز دهستان است و 1105 تن سکنه دارد و محمدآباد که دارای 849 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
یکی از دهستانهای بخش مانه است که در شهرستان بجنورد واقع است. این دهستان از 27 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و مجموع سکنۀ آن در حدود 6130 تن است. قرای مهم آن عبارت است از پیش قلعه که مرکز دهستان است و 1105 تن سکنه دارد و محمدآباد که دارای 849 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام محلی است در ولایت خراسان که در میان ارمیان و سملقان واقع است و در میان مغرب و شمال بجنورد است و رود خانه شاه آباد که منبعش از آلاداغ است وبه سمت مغرب جریان می یابد، از مانه می گذرد. (از انجمن آرا) (از آنندراج). یکی از بخشهای شهرستان بجنورداست که در باختر بجنورد واقع است و از سه دهستان به نامهای جیرگلان، سملقان و مانه تشکیل می شود عده قرای آن 132 و جمع سکنۀ آن در حدود 25210 تن است که ازکردهای شادلو و ترکمنهای خاوری می باشند و اغلب در چادر زندگی می کنند، مردمانی اسب دوست و در سواری بسیار چالاک هستند و در تربیت اسب مهارت دارند. منطقه ای کوهستانی است و هوایی سرد و روی هم رفته زمستانی طولانی و تابستانی کوتاه دارد. رود خانه اترک از این بخش می گذرد. محصول عمده آن غلات و بنشن و پنبه و لبنیات و پوست و پشم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام محلی است در ولایت خراسان که در میان ارمیان و سملقان واقع است و در میان مغرب و شمال بجنورد است و رود خانه شاه آباد که منبعش از آلاداغ است وبه سمت مغرب جریان می یابد، از مانه می گذرد. (از انجمن آرا) (از آنندراج). یکی از بخشهای شهرستان بجنورداست که در باختر بجنورد واقع است و از سه دهستان به نامهای جیرگلان، سملقان و مانه تشکیل می شود عده قرای آن 132 و جمع سکنۀ آن در حدود 25210 تن است که ازکردهای شادلو و ترکمنهای خاوری می باشند و اغلب در چادر زندگی می کنند، مردمانی اسب دوست و در سواری بسیار چالاک هستند و در تربیت اسب مهارت دارند. منطقه ای کوهستانی است و هوایی سرد و روی هم رفته زمستانی طولانی و تابستانی کوتاه دارد. رود خانه اترک از این بخش می گذرد. محصول عمده آن غلات و بنشن و پنبه و لبنیات و پوست و پشم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
آزمایش. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، بلیه. بلا. داهیه. آفت. فتنه. ج، محن. (منتهی الارب). محنه. رجوع به محنت شود، تحقیق و آزمودن عقیدۀ قضاه و شهود و محدثین. نام عمل تفتیش و آزمودن عقیدۀ قضات و شهود و محدثین در امر محدث و مخلوق بودن یا قدیم و ازلی بودن قرآن به روزگار مأمون عباسی و معتصم و واثق یعنی از اوایل قرن سوم تا سال 232 هجری قمری که آغاز خلافت متوکل است. توضیح آنکه بحث درباره کلام اﷲ که بعدها ظهور فرقۀ اشعری بر شدت آن افزود از اولین و مهمترین مباحثی بود که میان مسلمین موضوع گفتگو و جدل واقع شد. عقیدۀ به قدمت یعنی ازلی بودن قرآن در اواخر دورۀ بنی امیه تقریباً رأی عمومی بود کسی جرأت نداشت با آن مخالفت کند. اوّل کسی که به مخالفت با آن برخاست و مخلوق بودن قرآن را اظهارکرد جعدبن درهم بود که به همین مناسبت هم در ایام خلافت هشام بن عبدالملک (105- 125 هجری قمری). به قتل رسید. در زمان خلافت هارون الرشید بواسطۀ قوت گرفتن معتزله عقیده به خلق قرآن رواج کلی پیدا کرد ولی قدرت و تعصب این خلیفۀ مقتدر مانع از آن بود که معتزله علناً این رأی خود را اظهار کنند مخصوصاً که رشید هر کس را که به این عقیده تظاهر می کرد بسختی می کشت. در عصر مأمون عقیده به خلق قرآن علنی شد و این خلیفه جانب گروندگان به این مقال را گرفت و در این مرحله بخصوص بسختی و تعصب قدم برداشت و خود و زیردستان همفکرش موجب آزار مخالفین را فراهم آوردند و کار ’محنه’یعنی تحقیق و آزمودن عقیدۀ قضاه شهود و محدثین را بسختی و زجر کشاندند. کسی که بیش از همه در نگاهداری عقیدۀ قدیم خود و مخالفت با رأی مأمون و معتزله پافشاری کرد امام احمد حنبل بود که با وجود سختگیریهای عمال مأمون زیر بار این قول نرفت تا آنجا که او را با غل و زنجیر پیش مأمون که در شام بود روانه کردند ولی قبل از آنکه امام احمد بن حنبل به حضور مأمون برسد خبر مرگ خلیفه در راه رسید و گماشتگان مأمون امام را به بغداد مراجعت دادند. در زمان خلافت معتصم (218- 227 هجری قمری) برادر مأمون در باب عقیده به قرآن همان سیرۀ وی تعقیب شد و احمد بن ابی دؤاد که به مقام قاضی القضائی رسیده بود قدرت خود را بیش از پیش در این راه به کار برد و تعقیب ’محنه’ در عصر این خلیفه بیشتر از ایام مأمون بالا گرفت تا آنجا که معتصم امام احمد حنبل را که کماکان در حفظ عقیدۀ خود پافشاری می کرد، در سال 219 مدت سه روز در حضور جمعی به ترک رأی خود مجبور کرد و با مخالفین به مناظره و سؤال و جواب واداشت چون دید که به ترک عقیده نمی گوید امر داد که او را تازیانه زدند و بقدری در این عمل بیرحمانه سختی کردند که بیچاره امام احمد حنبل بیهوش افتاد و پوست بدن او برآمد سپس چون خلیفه از اجتماع و شورش حنبلیان و مخالفان دیگر بیم داشت امر داد او را محبوس کردند. در زمان واثق (227- 232 هجری قمری) پسر معتصم نیز همان روش مأمون و معتصم تعقیب شد وواثق که مثل مأمون با حکما و معتزله و اهل بحث و جدل می نشست و احمد بن ابی دؤاد و جعفر بن حرب همدانی (متوفی در 236 هجری قمری) از رؤسای بزرگ معتزله از خواص او بودند به تفتیش عقاید دینی مردم و ادامۀ ’محنه’پرداخت و بهمین علت بسیاری از مردم را از خود رنجاند و زبان طعن و لعن ایشان در او دراز شد و بقدری عمال او در طی این مسلک تعصب به خرج دادند که در سال 331 هجری قمری موقعی که گماشتگان خلیفه اسرای مسلمان را با دادن فدیه از رومیان می گرفتند نماینده ای از طرف قاضی القضاه احمد بن ابی دؤاد به سرحد روم آمد تا عقیدۀ اسرا را بپرسد. نمایندۀ مذکور کسانی را که به خلق قرآن و نفی رؤیت از حق تعالی عقیده داشتند از چنگ رومیان خلاص می کرد و مورد نوازش قرار می داد بر خلاف کسانی را که حاضر به این اقرار نمی شدند همچنان به اسیری باقی می گذاشت و در این امتحان جماعتی از مسلمانان زیر بار تکلیف نمایندۀ قاضی القضاه نرفتند و به بلاد عیسوی نشین برگشتند. در سال 323 هجری قمری چون متوکل به کرسی خلافت نشست به مخالفت با سیرۀ مأمون و معتصم و واثق قیام نمود. مجادله و مناظره را موقوف کرد وبر خلاف ایشان مسلک تقلید و روش ارباب حدیث و سنت راپیش گرفت و امام احمد حنبل را محترم داشت و او را طرف مشورت قرار داد و دورۀ ’محنت’ به این ترتیب به انتها رسید. (خاندان نوبختی عباس اقبال صص 44- 46). - ایام المحنه، مدت محنه. وقت محنت. دورۀ عمل آزمودن عقیدۀ قضاه و شهود و محدثین درباره مخلوق یا قدیم بودن قرآن و این به زمان واثق خلیفۀ عباسی بود شبیه انکیزیسیون ترسایان. در تاریخ اصفهان آمده است که بکاربن الحسن بن عثمان... العنبری فقیه. متوفی در سال ثلاث و ثلاثین و مأتین (233 هجری قمری) اصلش از اصفهان و مولدش ری بود در اصفهان به مذهب کوفیان فقاهت می کرد و در ایام المحنه دچار بلای تفتیش عقیدت گشت و پناه به عبدالله بن حسن برد تا آن فتنه از وی دفع گشت. (تاریخ اصفهان ابونعیم ج 1 ص 237 و 238). - مدت المحنه، ایام المحنه. وقت المحنه
آزمایش. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، بلیه. بلا. داهیه. آفت. فتنه. ج، مِحَن. (منتهی الارب). محنه. رجوع به محنت شود، تحقیق و آزمودن عقیدۀ قضاه و شهود و محدثین. نام عمل تفتیش و آزمودن عقیدۀ قضات و شهود و محدثین در امر محدث و مخلوق بودن یا قدیم و ازلی بودن قرآن به روزگار مأمون عباسی و معتصم و واثق یعنی از اوایل قرن سوم تا سال 232 هجری قمری که آغاز خلافت متوکل است. توضیح آنکه بحث درباره کلام اﷲ که بعدها ظهور فرقۀ اشعری بر شدت آن افزود از اولین و مهمترین مباحثی بود که میان مسلمین موضوع گفتگو و جدل واقع شد. عقیدۀ به قدمت یعنی ازلی بودن قرآن در اواخر دورۀ بنی امیه تقریباً رأی عمومی بود کسی جرأت نداشت با آن مخالفت کند. اوّل کسی که به مخالفت با آن برخاست و مخلوق بودن قرآن را اظهارکرد جَعدبن درهم بود که به همین مناسبت هم در ایام خلافت هشام بن عبدالملک (105- 125 هجری قمری). به قتل رسید. در زمان خلافت هارون الرشید بواسطۀ قوت گرفتن معتزله عقیده به خلق قرآن رواج کلی پیدا کرد ولی قدرت و تعصب این خلیفۀ مقتدر مانع از آن بود که معتزله علناً این رأی خود را اظهار کنند مخصوصاً که رشید هر کس را که به این عقیده تظاهر می کرد بسختی می کشت. در عصر مأمون عقیده به خلق قرآن علنی شد و این خلیفه جانب گروندگان به این مقال را گرفت و در این مرحله بخصوص بسختی و تعصب قدم برداشت و خود و زیردستان همفکرش موجب آزار مخالفین را فراهم آوردند و کار ’محنه’یعنی تحقیق و آزمودن عقیدۀ قضاه شهود و محدثین را بسختی و زجر کشاندند. کسی که بیش از همه در نگاهداری عقیدۀ قدیم خود و مخالفت با رأی مأمون و معتزله پافشاری کرد امام احمد حنبل بود که با وجود سختگیریهای عمال مأمون زیر بار این قول نرفت تا آنجا که او را با غل و زنجیر پیش مأمون که در شام بود روانه کردند ولی قبل از آنکه امام احمد بن حنبل به حضور مأمون برسد خبر مرگ خلیفه در راه رسید و گماشتگان مأمون امام را به بغداد مراجعت دادند. در زمان خلافت معتصم (218- 227 هجری قمری) برادر مأمون در باب عقیده به قرآن همان سیرۀ وی تعقیب شد و احمد بن ابی دؤاد که به مقام قاضی القضائی رسیده بود قدرت خود را بیش از پیش در این راه به کار برد و تعقیب ’محنه’ در عصر این خلیفه بیشتر از ایام مأمون بالا گرفت تا آنجا که معتصم امام احمد حنبل را که کماکان در حفظ عقیدۀ خود پافشاری می کرد، در سال 219 مدت سه روز در حضور جمعی به ترک رأی خود مجبور کرد و با مخالفین به مناظره و سؤال و جواب واداشت چون دید که به ترک عقیده نمی گوید امر داد که او را تازیانه زدند و بقدری در این عمل بیرحمانه سختی کردند که بیچاره امام احمد حنبل بیهوش افتاد و پوست بدن او برآمد سپس چون خلیفه از اجتماع و شورش حنبلیان و مخالفان دیگر بیم داشت امر داد او را محبوس کردند. در زمان واثق (227- 232 هجری قمری) پسر معتصم نیز همان روش مأمون و معتصم تعقیب شد وواثق که مثل مأمون با حکما و معتزله و اهل بحث و جدل می نشست و احمد بن ابی دؤاد و جعفر بن حرب همدانی (متوفی در 236 هجری قمری) از رؤسای بزرگ معتزله از خواص او بودند به تفتیش عقاید دینی مردم و ادامۀ ’محنه’پرداخت و بهمین علت بسیاری از مردم را از خود رنجاند و زبان طعن و لعن ایشان در او دراز شد و بقدری عمال او در طی این مسلک تعصب به خرج دادند که در سال 331 هجری قمری موقعی که گماشتگان خلیفه اسرای مسلمان را با دادن فدیه از رومیان می گرفتند نماینده ای از طرف قاضی القضاه احمد بن ابی دؤاد به سرحد روم آمد تا عقیدۀ اسرا را بپرسد. نمایندۀ مذکور کسانی را که به خلق قرآن و نفی رؤیت از حق تعالی عقیده داشتند از چنگ رومیان خلاص می کرد و مورد نوازش قرار می داد بر خلاف کسانی را که حاضر به این اقرار نمی شدند همچنان به اسیری باقی می گذاشت و در این امتحان جماعتی از مسلمانان زیر بار تکلیف نمایندۀ قاضی القضاه نرفتند و به بلاد عیسوی نشین برگشتند. در سال 323 هجری قمری چون متوکل به کرسی خلافت نشست به مخالفت با سیرۀ مأمون و معتصم و واثق قیام نمود. مجادله و مناظره را موقوف کرد وبر خلاف ایشان مسلک تقلید و روش ارباب حدیث و سنت راپیش گرفت و امام احمد حنبل را محترم داشت و او را طرف مشورت قرار داد و دورۀ ’محنت’ به این ترتیب به انتها رسید. (خاندان نوبختی عباس اقبال صص 44- 46). - ایام المحنه، مدت محنه. وقت محنت. دورۀ عمل آزمودن عقیدۀ قضاه و شهود و محدثین درباره مخلوق یا قدیم بودن قرآن و این به زمان واثق خلیفۀ عباسی بود شبیه انکیزیسیون ترسایان. در تاریخ اصفهان آمده است که بکاربن الحسن بن عثمان... العنبری فقیه. متوفی در سال ثلاث و ثلاثین و مأتین (233 هجری قمری) اصلش از اصفهان و مولدش ری بود در اصفهان به مذهب کوفیان فقاهت می کرد و در ایام المحنه دچار بلای تفتیش عقیدت گشت و پناه به عبدالله بن حسن برد تا آن فتنه از وی دفع گشت. (تاریخ اصفهان ابونعیم ج 1 ص 237 و 238). - مدت المحنه، ایام المحنه. وقت المحنه
محنه و محنت در فارسی اوز مایش آزمایش، لگ رنج جسک مست این واژه به نادرست در صحاح الفرس برابر با گله آمده با این گواه از لبیبی: ای از ستیهش تو همه مردمان به مست که خود آرش رنج را می رساند آزمایش، رنج: هر چه بلا و محنت است آنرا پوشیده دارد، جمع محن. یا ایام (دورهء) محنت. (کلام)، سالهایی است که مردم را بمساله خلق قرآن امتحان میکردند. اگر قرآن را مخلوق میدانستند رها میساختند والا به تعذیب ایشان می پرداختند. مامون بسال 218 ه. ق. فرمانی برای اسحاق بن ابراهیم نوشت که باید قاضیان و گواهان و محدثان را بقرآن آزمایش کند. هر کس قرآن را مخلوق داند رها سازد و هر که جز آن گوید بوی گزارش دهد تا رای خود را درباره او بفرماید. گروهی از روی عقیدت یا بیم به مخلوق بودن قرآن گواهی دادند و گروهی که آنرا مخلوق ندانستند یا سکوت کردند گرفتار شکنجه ها شدند یا بقتل رسیدند و این امر تا ایام متوکل ادامه داشت
محنه و محنت در فارسی اوز مایش آزمایش، لگ رنج جسک مست این واژه به نادرست در صحاح الفرس برابر با گله آمده با این گواه از لبیبی: ای از ستیهش تو همه مردمان به مست که خود آرش رنج را می رساند آزمایش، رنج: هر چه بلا و محنت است آنرا پوشیده دارد، جمع محن. یا ایام (دورهء) محنت. (کلام)، سالهایی است که مردم را بمساله خلق قرآن امتحان میکردند. اگر قرآن را مخلوق میدانستند رها میساختند والا به تعذیب ایشان می پرداختند. مامون بسال 218 ه. ق. فرمانی برای اسحاق بن ابراهیم نوشت که باید قاضیان و گواهان و محدثان را بقرآن آزمایش کند. هر کس قرآن را مخلوق داند رها سازد و هر که جز آن گوید بوی گزارش دهد تا رای خود را درباره او بفرماید. گروهی از روی عقیدت یا بیم به مخلوق بودن قرآن گواهی دادند و گروهی که آنرا مخلوق ندانستند یا سکوت کردند گرفتار شکنجه ها شدند یا بقتل رسیدند و این امر تا ایام متوکل ادامه داشت