نام مستعار کسی که مأموریت داشته از جانب مارک آنتوان قیصر روم نزد کانیشکا پادشاه قسمتی از هند برود، باب روابط دوستانه با وی بگشاید. و پروپرس شاعر ازوی نام برده است. (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 159)
نام مستعار کسی که مأموریت داشته از جانب مارک آنتوان قیصر روم نزد کانیشکا پادشاه قسمتی از هند برود، باب روابط دوستانه با وی بگشاید. و پروپرس شاعر ازوی نام برده است. (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 159)
لوئی هوبرت گنزالو. مارشال فرانسه، مولد نانسی (1854-1934 میلادی). وی در هندوچین و ماداگاسکار و ارنۀ جنوبی شهرت کرده و چندگاهی (1916-1917 میلادی) نیز وزیر جنگ بوده است
لوئی هوبرت گنزالو. مارشال فرانسه، مولد نانسی (1854-1934 میلادی). وی در هندوچین و ماداگاسکار و اُرنۀ جنوبی شهرت کرده و چندگاهی (1916-1917 میلادی) نیز وزیر جنگ بوده است
از نواحی تاریخی آسیای صغیر. یکی از مقاطعات آسیای صغیر است که در برابر جزیره ردس فیمابین کارس و پمفلیه واقع است و دو شهر معظم داشته یکی را پاترا و دیگری را میرا میگفتند. (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
از نواحی تاریخی آسیای صغیر. یکی از مقاطعات آسیای صغیر است که در برابر جزیره ردس فیمابین کارس و پمفلیه واقع است و دو شهر معظم داشته یکی را پاترا و دیگری را میرا میگفتند. (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
نام مردی از آتن که در جنگ دریائی آرتمیزیوم و جنگ خشایارشا با یونانیها، اول کسی بود که یک کشتی از کشتیهای ایران گرفت. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 826 شود
نام مردی از آتن که در جنگ دریائی آرتمیزیوم و جنگ خشایارشا با یونانیها، اول کسی بود که یک کشتی از کشتیهای ایران گرفت. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 826 شود
دهی از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر، واقع در 18هزارگزی جنوب دیلم، کنار راه ساحلی دیلم به ریگ. جلگه، گرمسیر، مرطوب و مالاریائی. دارای 350تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آن غلات و خرما. شغل اهالی زراعت است. بدانجا دبستان و گارد مسلح گمرک باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). سه فرسخ کمتر میانۀ شمال و مغرب احمدحسین است. (فارسنامۀ ناصری)
دهی از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر، واقع در 18هزارگزی جنوب دیلم، کنار راه ساحلی دیلم به ریگ. جلگه، گرمسیر، مرطوب و مالاریائی. دارای 350تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آن غلات و خرما. شغل اهالی زراعت است. بدانجا دبستان و گارد مسلح گمرک باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). سه فرسخ کمتر میانۀ شمال و مغرب احمدحسین است. (فارسنامۀ ناصری)
مایعی است غلیظ سیاه مایل بخرمایی با بوی مخصوص، ایکتیول با آب آموسیون میشود، در الکل و اتر کمی محلول است با وازلین گلیسیرین وآکسونژ مخلوط میگردد، با روغن های چرب و روغن وازلین مخلوط میشود، مخلوطی از هیدروکربورها و مشتقات سولفونه است، در تجارت بخصوص بصورت سولفوایکتیولات دامونیوم و یا سدیم وجود دارد، (از کارآموزی داروسازی ص 157)، رجوع به اکتیول شود
مایعی است غلیظ سیاه مایل بخرمایی با بوی مخصوص، ایکتیول با آب آموسیون میشود، در الکل و اتر کمی محلول است با وازلین گلیسیرین وآکسونژ مخلوط میگردد، با روغن های چرب و روغن وازلین مخلوط میشود، مخلوطی از هیدروکربورها و مشتقات سولفونه است، در تجارت بخصوص بصورت سولفوایکتیولات دامونیوم و یا سدیم وجود دارد، (از کارآموزی داروسازی ص 157)، رجوع به اکتیول شود
یک لا. (یادداشت مؤلف). یکتا: رشته باریک شد چو یکتو شد. سنائی. عاقبت بر آن قرار دادند که خیمه یکتو سازند دورویه. (جهانگشای جوینی). اگر من از دل یکتو برآورم دم عشقی عجب مدار که آتش درافتدم به دوتویی. سعدی. - خیط یکتو، رشتۀ یکتا و یک تار: صدهزاران خیط یکتو را نباشد قوتی چون به هم برتافتی اسفندیارش نگسلد. سعدی. ، یکی. واحد. یگانه: چون به صورت بنگری چشمت دو است تو به نورش درنگر کآن یکتو است. مولوی. ، متحد. متفق. صمیمی: گفت سلطان دل یکتویی ندارد. (جهانگشای جوینی). پادشاه زادگان دیگر که دل یکتویی داشتند روان می گشتند. (جهانگشای جوینی). رفیقان یکتو انتهاز ایام طرب را پیش از آنکه خزان در پیش آید... (جهانگشای جوینی). و رجوع به یک تا شود
یک لا. (یادداشت مؤلف). یکتا: رشته باریک شد چو یکتو شد. سنائی. عاقبت بر آن قرار دادند که خیمه یکتو سازند دورویه. (جهانگشای جوینی). اگر من از دل یکتو برآورم دم عشقی عجب مدار که آتش درافتدم به دوتویی. سعدی. - خیط یکتو، رشتۀ یکتا و یک تار: صدهزاران خیط یکتو را نباشد قوتی چون به هم برتافتی اسفندیارش نگسلد. سعدی. ، یکی. واحد. یگانه: چون به صورت بنگری چشمت دو است تو به نورش درنگر کآن یکتو است. مولوی. ، متحد. متفق. صمیمی: گفت سلطان دل یکتویی ندارد. (جهانگشای جوینی). پادشاه زادگان دیگر که دل یکتویی داشتند روان می گشتند. (جهانگشای جوینی). رفیقان یکتو انتهاز ایام طرب را پیش از آنکه خزان در پیش آید... (جهانگشای جوینی). و رجوع به یک تا شود