- لیلجی
- منسوب به لیلج برنگ نیلی نیلی
معنی لیلجی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرستاده مخصوص سفیر، ماء موری که برای انجام دادن امور دیوانی سفیر میکرد (ایلخانان صفویه و قاجاریه)،جمع ایلچیان. یا ایلچی بزرگ. سفیر کبیر. یا ایلچی مخصوص. سفیر مخصوص
درختی است از تیره پروانه واران که دارای شاخه های خاردار است. میوهءاین گیاه غلاف مانند (شبیه میوه لوبیا) است و دارای ماده ای قندی است که در تهیه نوعی مشروب بکار میرود. این درخت در جنگلهای شمالی ایران نیز فراوان است للکی لیلکی لیلک للک لک کرات لالیک
شب سیاه لیلی در فارسی شبانه شبگاه، شبرو، لحنی است در موسیقی قدیم: یکی نی بر سر کسری دوم نی برسر شبشم سدیگر پرده سرکش چهارم پرده لیلی (منوچهری. د. 131)
عصاره نیل که بدان چیزها را رنگ کنند نیله، یاس بنفش
از پارسی هلیلگی از پیکره های هند چکی اگر دو قوس از دایره که هر یک از نصف دایره کمترند بر شکلی محیط شوند و کوژی (یا انحداب) آنها به یک سمت نباشد آنرا (اهلیلجی) گویند
به شکل اهلیلج، دو قوس که سربه سر بر شکلی محیط شود
((اِ لَ))
فرهنگ فارسی معین
اگر دو قوس از دایره که هر یک از نصف دایره کمترند بر شکلی محیط شوند و کوژی (یا انحداب) آن ها به یک سمت نباشد آن را «اهلیلجی» گویند