جدول جو
جدول جو

معنی لیلاه - جستجوی لغت در جدول جو

لیلاه(لَ)
شب. لیل. (منتهی الارب). رجوع به لیل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیلا
تصویر لیلا
(دخترانه)
شبانه، لیلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیله
تصویر لیله
شب، یک شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیلاج
تصویر لیلاج
نماد قمارباز چیره دست، دراصل شهرت ابوالفرج محمدبن عبیدالله (فوت حدود ۳۶۰ قمری) شطرنج باز معروف و زبردست است که در شیراز در خدمت عضدالدولۀ دیلمی می زیست و کتاب منصوبات الشطرنج را تالیف کرد، گویند تمام هستی خود را در قمار از دست داد، لجلاج
فرهنگ فارسی عمید
(نِ هَِ تَ)
شب هنگام
لغت نامه دهخدا
(لَ)
بنت مسروق و همسر امیرالمؤمنین علی علیه السلام که ابوبکر و عبدالله از بطن ویند. (مجمل التواریخ و القصص ص 455). رجوع به لیلی بنت مسعود شود
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
یکشب، شب.
- لیلهالاثنین، شب دوشنبه.
- لیلهالرقائب، شب رقائب.
- لیلهالقدر، شب قدر.
- لیلهالهریر، شب بانگ سگ. اشارت است به شب وقعۀ صفین و نیز به شب سوم جنگ قادسیه.
و رجوع به هر یک از مدخل ها در ردیف خود شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
شهری است به اندلس. جایی با نعمت بسیار و آبادانی و تجارت و هوای معتدل. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
مئلاه، رجوع به مئلاه شود
لغت نامه دهخدا
باد سخت، (منتهی الارب، مادۀ ول ه) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، ماده شتر اندوهناک بر گم کردن گشنی که به همراه آن پرورش یافته، ماده شتر سخت واله بر بچۀ خود، زن سخت اندوهمند و ناشکیبای بر فوت فرزند، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یِ سِ)
از دیه های قاسان (کاشان). (تاریخ قم ص 138)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
تأنیث الیل (لیلهٌ لیلاء و لیلهٌ لیلی) ، شب دراز سخت یا شب سخت تاریک از ماه یا شب سی ام ماه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 41هزارگزی شمال باختری ورزقان و 30500گزی شوسۀ تبریز به اهر، کوهستانی و معتدل، دارای 635 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
لجلاج. مقامری مثلی. مصحف لجلاج. بنابر مشهور نام واضع شطرنج و صحیح واضع نرد. (آنندراج) :
همچو فرزین کجرو است و رخ سیه بر نطع شاه
آنکه تلقین میکند شطرنج مر لیلاج را.
مولوی.
کاتبی بازی از آن رخ نگر و حاضر باش
که شود مات در این عرصه هزاران لیلاج.
کاتبی.
گر تخته نرد سازد تابوت سرکشم را
لیلاج هم نیارد زآن تخته برد کردن.
مسیح کاشی.
ردای شید قناعت به دوش دارم لیک
زنم به نردطمع تخته بر سر لیلاج.
ظهوری.
و رجوع به لجلاج شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان سلگی شهرستان نهاوند واقع در 18هزارگزی باختر شهر نهاوند، بین رود خانه گاماسیاب و رود خانه سراب گیلان، دشت و سردسیر، دارای 640 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، توتون و حبوبات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
له لیلاس کمونی از سن، آرندیسمان سن دنیس به فرانسه، دارای 19500 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
موضعی به لرستان محل سکنای شعب ایل دیر کوند، (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 166)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 44هزارگزی جنوب مراغه و پنج هزارگزی شوسۀ مراغه به میاندوآب. جلگه، معتدل و مالاریائی. دارای 1894 تن سکنه. آب آن از رود خانه لیلان و چاه. محصول آنجا غلات، نخود، چغندر، توتون، کشمش، بادام و زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی گلیم و جاجیم بافی و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی از دهستان کلاس بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در 11500گزی شمال خاوری سردشت و 3500گزی خاور شوسۀ سردشت به مهاباد. معتدل، کوهستانی و جنگلی. دارای 279تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
اندوهگین گردیدن، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، سرگشته کردن، (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لیله
تصویر لیله
لیله در فارسی: یک شب یک شب، شب. یا لیله اسری. شب معراج پیغامبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیلا
تصویر لیلا
به شب شبگاه بشب شبانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیلیه
تصویر لیلیه
شب پرگان شب پروانگان پروانگان بیدی بیدها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیلاج
تصویر لیلاج
((لِ))
کسی که در قمار چیره دست است. قمارباز ماهر
فرهنگ فارسی معین
پاکباخته، پاکباز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع گلیجان ییلاقی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
ساقه ی گندم و جو و هر گیاه نورسته، لوله، قلمه، لوله ی آفتابه، لوله، نوزاد بعضی از حیوانات و پرندگان هم
فرهنگ گویش مازندرانی