جدول جو
جدول جو

معنی لیشاوندان - جستجوی لغت در جدول جو

لیشاوندان
(تَ)
قسمتی است از ناحیۀ فومن در گیلان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یاوندان
تصویر یاوندان
پادشاه، برای مثال چو یاوندان به مجلس می گرفتند / ز مجلس مست چون گشتند رفتند (رودکی - ۵۴۷)
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
نام محلی کنار راه رشت به آستارا میان بورمه سرا و شیلات در 158500 گزی رشت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوی / خی وَ)
جمع واژۀ خویشاوند. (ناظم الاطباء). اقارب، اسره. حمیم. (یادداشت مؤلف) : پسرش عضد قوی تر آمد از پدر و خویشاوندان. (تاریخ بیهقی). بخویشاوندان کم از خویش محتاج بودن مصیبتی عظیم دان. (قابوسنامه). پس شعیب گفت ای خویشاوندان من اقرار آرید. (قصص الانبیاء). چون قارون را مال جمع شد از خویشاوندان ببرید. (قصص الانبیاء). در آن عهد کی شیرویه خویشاوندان را می کشت دایه او را بگریزانید. (فارسنامۀ ابن البلخی). عتره، خویشاوندان نزدیک. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری رشت بین شوسۀ کوچصفهان و دوشنبه بازار به رشت. محلی جلگه و هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 892 تن است. آب آن از خمام رود تأمین میشود. و محصول آن برنج و ابریشم و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی است از دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری رشت و8هزارگزی شمال دوشنبه بازار. محلی جلگه و هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 967 تن است. آب آن از خمام رود تأمین میشود. محصول عمده آن برنج و ابریشم و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش کوچصفهان شهرستان رشت، واقع در 2هزارگزی شمال شوسۀ رشت به لاهیجان با 1500 تن جمعیت. آب آن از خمام رود سفیدرود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
اقارب، اقربا، اقوام، کسان، منسوبان، منسوبین، وابستگان
متضاد: بیگانگان
فرهنگ واژه مترادف متضاد