رود لیکوس نام دیگر رودزاب علیا به ایران، لیکوس را با زاب بزرگ یا علیا تطبیق داده اند، (ایران باستان ج 2 ص 2122)، قول دیگر آنکه این رود را با زهاب سفلی تطبیق میکنند و بعضی آن را زهاب کوچک نامیده اند، (ایران باستان ج 2 ص 1392)
رود لیکوس نام دیگر رودزاب علیا به ایران، لیکوس را با زاب بزرگ یا علیا تطبیق داده اند، (ایران باستان ج 2 ص 2122)، قول دیگر آنکه این رود را با زهاب سفلی تطبیق میکنند و بعضی آن را زهاب کوچک نامیده اند، (ایران باستان ج 2 ص 1392)
از نواحی تاریخی آسیای صغیر. یکی از مقاطعات آسیای صغیر است که در برابر جزیره ردس فیمابین کارس و پمفلیه واقع است و دو شهر معظم داشته یکی را پاترا و دیگری را میرا میگفتند. (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
از نواحی تاریخی آسیای صغیر. یکی از مقاطعات آسیای صغیر است که در برابر جزیره ردس فیمابین کارس و پمفلیه واقع است و دو شهر معظم داشته یکی را پاترا و دیگری را میرا میگفتند. (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
دهی از دهستان دیهوک بخش طبس شهرستان فردوس. واقع در 129 هزارگزی جنوب خاوری طبس. جلگۀ گرمسیر، دارای 280 تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و خرما و گاورس، شغل اهالی زراعت و راه آنجا مالروست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان دیهوک بخش طبس شهرستان فردوس. واقع در 129 هزارگزی جنوب خاوری طبس. جلگۀ گرمسیر، دارای 280 تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و خرما و گاورس، شغل اهالی زراعت و راه آنجا مالروست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی جزء دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن واقع در 18هزارگزی فومن و نه هزارگزی خاور بازار شفت، جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی، دارای 567 تن سکنه، آب آن از امامزاده ابراهیم، محصول آنجا برنج، ابریشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن واقع در 18هزارگزی فومن و نه هزارگزی خاور بازار شفت، جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی، دارای 567 تن سکنه، آب آن از امامزاده ابراهیم، محصول آنجا برنج، ابریشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان زانوس رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، در 48هزارگزی جنوب نوشهر و 12گزی پول، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 350 تن سکنه دارد، آبش از چاه و رود خانه محلی، محصولش غلات و ارزن و شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان زانوس رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر، در 48هزارگزی جنوب نوشهر و 12گزی پول، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 350 تن سکنه دارد، آبش از چاه و رود خانه محلی، محصولش غلات و ارزن و شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نام سابق شهرستانی از استان پنجم کشور که امروز به ایلام شهرت دارد، رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران استان پنجم شهرستان ایلام شود، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6) نام کوهی به دوهزار مازندران، (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو بخش انگلیسی ص 153)
نام سابق شهرستانی از استان پنجم کشور که امروز به ایلام شهرت دارد، رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران استان پنجم شهرستان ایلام شود، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6) نام کوهی به دوهزار مازندران، (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو بخش انگلیسی ص 153)
یکی از دهستانهای بخش قاین شهرستان بیرجند است که از خاور به مرز ایران و افغانستان و از جنوب به دهستان طبس مسینا و از باختر به دهستان زهان و از شمال به بخش خواف محدود است و قراء مهم آن بهناباد و آبیز است که نخستین 612 تن و دومین 1369 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
یکی از دهستانهای بخش قاین شهرستان بیرجند است که از خاور به مرز ایران و افغانستان و از جنوب به دهستان طبس مسینا و از باختر به دهستان زهان و از شمال به بخش خواف محدود است و قراء مهم آن بهناباد و آبیز است که نخستین 612 تن و دومین 1369 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
یکی از دهستانهای ششگانه بخش دیواندره است که در شهرستان سنندج واقع است. این دهستان کوهستانی و سردسیر است و از 46 آبادی تشکیل یافته که قراء مهم آن تمربیک، قلعه کهنه، پاسانیان، جنیان، شمسه، جیران مینا و باشماق است که در حدود 8000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) دهی از دهستان بیلواراست که در بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع است و 375 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
یکی از دهستانهای ششگانه بخش دیواندره است که در شهرستان سنندج واقع است. این دهستان کوهستانی و سردسیر است و از 46 آبادی تشکیل یافته که قراء مهم آن تمربیک، قلعه کهنه، پاسانیان، جنیان، شمسه، جیران مینا و باشماق است که در حدود 8000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) دهی از دهستان بیلواراست که در بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع است و 375 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام سلسلۀ جبالی در مغرب ایران. از درۀ دیاله تا آب دیز (آب دز) کوههای این ناحیه به دو قسمت جداگانه تقسیم میشود: اولی را پیشکوه و دومی را پشتکوه می نامند و این دو قسمت بواسطۀ درّۀ رود سیمرّه (گاماساب و کرخه) از یکدیگر جدا میشود. (جغرافیای ایران تألیف کیهان ص 48). از ذهاب به بعد بطرف جنوب یک سلسلۀ کوه موازی بطور منظم وجود دارد برآمدگی این چین خوردگی بیشتر بطرف جنوب غربی ولی در ذهاب و اطراف آن از شمال غربی بجنوب شرقی ممتد میباشد و پشتکوه ازلرستان بواسطۀ درّۀ عمیقی مجزا میگردد... سلسلۀ جبالی که در طرف راست سیمره و دشت عراق وجود دارد به اسم پشتکوه معروف و رشتۀ عمده آن کبیرکوه است که بسیار منظم و بعضی از قلل آن 2800 گز میرسد. مابین کبیرکوه و عراق چین های کوچکی هم یافت میشود که ارتفاعات آنها بتدریج کم شده بعضی از آنها را رسوبات دجله می پوشاند. از دامنۀ کبیرکوه رودخانه های کوچکی جریان دارد که هیچکدام به دجله نمیرسد و غالباً از چین های مذکور عبور کرده درّه ها و تنگه های عمیقی حفر مینماید، از همه مهمتر تنگۀ ویج دارون و رود خانه آفتاب میباشد که سرچشمۀ آن در انجیرکوه و درّه ای در آن برای خود حفر کرده است (انجیرکوه بعد از کبیرکوه مهمترین رشتۀ جبال پشتکوه میباشد). (جغرافیای ایران تألیف کیهان ص 27). پشتکوه مانند پیشکوه امتدادش از شمال غربی محدود به کوههای کلهر و از شمال شرقی و مشرق وجنوب شرقی به رود سیمره و کرخه و از مغرب و جنوب غربی محدود به جلگۀ خوزستان است. مهم ترین رشتۀ آن سوانکوه است که از شمال غربی متصل به مانشت کوه و بنوکوه و جبال کلهر میشود، در جنوب سوانکوه ارتفاع چین خوردگیها کم گشته و مبدّل به ارتفاعات کوچکی در درّه سیمره میشود ولی در عوض در مجاورت آنها چین خوردگی مرتفعی موسوم به کبیرکوه پدید آمده که ارتفاعش از سایرکوهها بیشتر و طول آن قریب 160 کیلومتر است و بموازات آن رشته های دیگری به اسم انجیرکوه که از کلهر شروع شده و سرآب کوه یا سراوانکوه جای دارد، در حوالی سرحد رشته های انارک داغی و غیره واقع شده است که همه دریک امتداد نیست و مانند کبیرکوه و انجیرکوه ارتفاع بسیار ندارد و فقط از جلگۀ خوزستان که پست تر واقع شده کوههای مرتفعی بنظر می آید. (جغرافیای طبیعی ایران تألیف کیهان صص 52-53). کوههای پشتکوه مانند قسمت پیشکوه از شمال غربی بجنوب و جنوب شرقی به سیمره و کرخه و از جنوب غربی و جنوب به عراق و از 31 درجه و 30تا 34 درجه عرض شمالی و 43 درجه و 30 تا 46 درجه و 15 طول شرقی واقع شده، آب و هوای پشتکوه مانند پیشکوه ولی دارای تغییرات شدید برحسب ارتفاع است مثلا در دره های مرتفع همیشه دارای برف دائمی ولی ناحیۀ جنگلها که در گرمسیر واقع شده هیچوقت برف ندارد و آب و هوای مراتع درۀ سیمره معتدل تر از هوای تپه های غربی و در موقع گرما تنها ناحیۀ قابل سکنی اراضی واقع بین انجیرکوه و کبیرکوه و قسمتهای دیگر که تقریباً بی آب است بواسطۀ خشکی بدون حاصل میباشد، هوای قسمتهای مرتفع در موقع شب بقدری سرد است که میزان الحراره در شبهای تابستان چند درجه زیر صفر میرود ولی به فاصله قلیلی میتوان نقاطی یافت که آب و هوای آنها بکلی گرم باشد، بارانهای بهاری پشتکوه بسیار شدید و برف بسیاردارد و به محض بارندگی جویبارها تبدیل به رودهای بزرگی شده مقداری درختهای عظیم را کنده به جلگه می آورد، بارانهای تابستانی نیز چندان کم نیست و اثر رطوبت در دامنه های تپه ها بواسطۀ نباتات مختلف اقلا تا پانزده روز باقی مانده و مانند داخلۀ ایران زود خشک نمیشود، با این وضعیات واضح است که رطوبت زیاد و گرمای کافی و زمین حاصلخیز نباتات بسیاری بعمل آورده و زمین پوشیده از جنگلهای انبوه میشود، در دره های 500 تا 1500 گزی جنگلها بسیار انبوه و دارای درختهای مختلف از قبیل بلوط و اقاقیا و انار و انجیر و موی جنگلی است و گردو و افرا قسمت مهم درختها را تشکیل میدهد در نقاط مرتفعتر درختها کوتاه تر و گلهای رنگارنگ و مراتع و علفها با آنها مخلوط میشود، پائین تر از 500 متر درختان خرما و مرکبات و انار به مقدار کثیر روئیده ومراتع وسیع زمستانی تمام سطح جلگه را می پوشاند و ازاواسط زمستان علفها سبز شده و گله ها بتدریج در آنهامیچرند، در موقع گرما که گوسفند به ییلاق میرود علفها زرد و خشک شده و چنانکه اشاره شد آنها را آتش میزنند و زمین بکلی سیاه میشود، هوای این نقاط بطوری که تصور میشود در فصل تابستان صاف نیست زیرا که دود علفها و گرد و خاک آنرا تیره میکند و صاف ترین مواقع هواپس از بارندگی میباشد، در این کوهها و جلگه ها حیوانات وحشی و سبع و شکار فراوان یافت میشود. سکنۀ پشتکوه مخلوطی از طوایف لرفیلی و کردلکی هستند که باهم بکلی مخلوط میباشند ولی در شمال اکثریت با کردها و درجنوب با لرهاست، طوائف مهم پشتکوه عبارتند از ملکشاهی، یوسفوند، در دامنۀ جنوب، گراوند، در انجیرکوه کردهای دیناروند و غیاث وند، در کوههای مشرف بخوزستان... آثار خرابه های متعدد در قسمت غربی پشتکوه و همچنین اسبابها و آلات سنگ چخماق که آثار انسان اولیه است بسیار دیده میشود، خرابه های دورۀ ساسانی نیز بسیار میباشد، در نزدیکی شیروان در دو هزارگزی خرابه های شهر هارداپانو از زمان ساسانیان باقی مانده و آجرهای زیاد دارد و قسمتی از آنهابا سنگهای تراشیده و گچ ساخته شده و اغلب بناهای آنها هنوز باقی و کوچه ها منظم و خانه ها بحالت اصلی برجاست، بیشتر خانه ها دارای طبقۀ فوقانی و تحتانی و علت عمده اهمیت این نقاط مجاورت با طیسفون پایتخت ساسانیان و اشکانیان بوده، بین کرمانشاه و پشتکوه دو جاده موجود است یکی از ایوان ده میگذرد و به آفتاب ختم میشود و دیگری از شیروان و ایوان و گردنۀ ملاقوام بارتفاع 2280 گز میگذرد و دنبالۀ کبیرکوه را گرفته تاپل تنگ امتداد می یابد جادۀ دیگری از سرپل شروع شده و از کلهر گذشته به پشتکوه میرسد. از شرحی که راجع به... پشتکوه داده شد معلوم میشود این ناحیه برای زراعت و آبادی استعداد کافی دارد زیرا دارای آب فراوان و اراضی بکر و جنگلهای وسیع و هواهای مختلفۀ گرمسیری و سردسیری است و بنابراین موجبات عمران آن کاملا موجود است... (جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان صص 464-465). یونانیان کوههای پشتکوه و پیشکوه را زاگرس می نامیدند و ظاهراً اسم فارسی آنها پاطاق است زیرا کوه های مزبور تمام بشکل طاق است. (جغرافیای طبیعی ایران تألیف کیهان ص 3 و 48). ناحیت پشتکوه در عهد قدیم جزء مملکت عیلام بود. (ایران باستان ج 1 ص 130). کوره ماسبذان که در کتب قرون ابتدائی هجری مذکور است همان است که امروز پشتکوه گویند. (رجوع به حواشی تاریخ سیستان ص 150 و 234 و حواشی مجمل التواریخ والقصص ص 394 شود). اطراف خرم آباد و اراضی پشتکوه را در عصر مغول لر کوچک میخوانده اند. (تاریخ مفصل ایران ج 1 از حملۀ چنگیز تا تشکیل دولت تیموری ص 442) : آفتابی بود با فرّ و شکوه وقت شام آمد نهان در پشتکوه. قهوه رخی
نام سلسلۀ جبالی در مغرب ایران. از درۀ دیاله تا آب دیز (آب ِ دز) کوههای این ناحیه به دو قسمت جداگانه تقسیم میشود: اولی را پیشکوه و دومی را پشتکوه می نامند و این دو قسمت بواسطۀ درّۀ رود سیمرّه (گاماساب و کرخه) از یکدیگر جدا میشود. (جغرافیای ایران تألیف کیهان ص 48). از ذهاب به بعد بطرف جنوب یک سلسلۀ کوه موازی بطور منظم وجود دارد برآمدگی این چین خوردگی بیشتر بطرف جنوب غربی ولی در ذهاب و اطراف آن از شمال غربی بجنوب شرقی ممتد میباشد و پشتکوه ازلرستان بواسطۀ درّۀ عمیقی مجزا میگردد... سلسلۀ جبالی که در طرف راست سَیمرَه و دشت عراق وجود دارد به اسم پشتکوه معروف و رشتۀ عمده آن کبیرکوه است که بسیار منظم و بعضی از قلل آن 2800 گز میرسد. مابین کبیرکوه و عراق چین های کوچکی هم یافت میشود که ارتفاعات آنها بتدریج کم شده بعضی از آنها را رسوبات دجله می پوشاند. از دامنۀ کبیرکوه رودخانه های کوچکی جریان دارد که هیچکدام به دجله نمیرسد و غالباً از چین های مذکور عبور کرده درّه ها و تنگه های عمیقی حفر مینماید، از همه مهمتر تنگۀ ویج داروَن و رود خانه آفتاب میباشد که سرچشمۀ آن در انجیرکوه و درّه ای در آن برای خود حفر کرده است (انجیرکوه بعد از کبیرکوه مهمترین رشتۀ جبال پشتکوه میباشد). (جغرافیای ایران تألیف کیهان ص 27). پشتکوه مانند پیشکوه امتدادش از شمال غربی محدود به کوههای کلهر و از شمال شرقی و مشرق وجنوب شرقی به رود سیمره و کرخه و از مغرب و جنوب غربی محدود به جلگۀ خوزستان است. مهم ترین رشتۀ آن سوانکوه است که از شمال غربی متصل به مانُشت کوه و بنوکوه و جبال کلهر میشود، در جنوب سوانکوه ارتفاع چین خوردگیها کم گشته و مبدّل به ارتفاعات کوچکی در درّه سیمره میشود ولی در عوض در مجاورت آنها چین خوردگی مرتفعی موسوم به کبیرکوه پدید آمده که ارتفاعش از سایرکوهها بیشتر و طول آن قریب 160 کیلومتر است و بموازات آن رشته های دیگری به اسم انجیرکوه که از کلهر شروع شده و سرآب کوه یا سراوانکوه جای دارد، در حوالی سرحد رشته های انارک داغی و غیره واقع شده است که همه دریک امتداد نیست و مانند کبیرکوه و انجیرکوه ارتفاع بسیار ندارد و فقط از جلگۀ خوزستان که پست تر واقع شده کوههای مرتفعی بنظر می آید. (جغرافیای طبیعی ایران تألیف کیهان صص 52-53). کوههای پشتکوه مانند قسمت پیشکوه از شمال غربی بجنوب و جنوب شرقی به سیمره و کرخه و از جنوب غربی و جنوب به عراق و از 31 درجه و 30تا 34 درجه عرض شمالی و 43 درجه و 30 تا 46 درجه و 15 طول شرقی واقع شده، آب و هوای پشتکوه مانند پیشکوه ولی دارای تغییرات شدید برحسب ارتفاع است مثلا در دره های مرتفع همیشه دارای برف دائمی ولی ناحیۀ جنگلها که در گرمسیر واقع شده هیچوقت برف ندارد و آب و هوای مراتع درۀ سیمره معتدل تر از هوای تپه های غربی و در موقع گرما تنها ناحیۀ قابل سکنی اراضی واقع بین انجیرکوه و کبیرکوه و قسمتهای دیگر که تقریباً بی آب است بواسطۀ خشکی بدون حاصل میباشد، هوای قسمتهای مرتفع در موقع شب بقدری سرد است که میزان الحراره در شبهای تابستان چند درجه زیر صفر میرود ولی به فاصله قلیلی میتوان نقاطی یافت که آب و هوای آنها بکلی گرم باشد، بارانهای بهاری پشتکوه بسیار شدید و برف بسیاردارد و به محض بارندگی جویبارها تبدیل به رودهای بزرگی شده مقداری درختهای عظیم را کنده به جلگه می آورد، بارانهای تابستانی نیز چندان کم نیست و اثر رطوبت در دامنه های تپه ها بواسطۀ نباتات مختلف اقلا تا پانزده روز باقی مانده و مانند داخلۀ ایران زود خشک نمیشود، با این وضعیات واضح است که رطوبت زیاد و گرمای کافی و زمین حاصلخیز نباتات بسیاری بعمل آورده و زمین پوشیده از جنگلهای انبوه میشود، در دره های 500 تا 1500 گزی جنگلها بسیار انبوه و دارای درختهای مختلف از قبیل بلوط و اقاقیا و انار و انجیر و موی جنگلی است و گردو و افرا قسمت مهم درختها را تشکیل میدهد در نقاط مرتفعتر درختها کوتاه تر و گلهای رنگارنگ و مراتع و علفها با آنها مخلوط میشود، پائین تر از 500 متر درختان خرما و مرکبات و انار به مقدار کثیر روئیده ومراتع وسیع زمستانی تمام سطح جلگه را می پوشاند و ازاواسط زمستان علفها سبز شده و گله ها بتدریج در آنهامیچرند، در موقع گرما که گوسفند به ییلاق میرود علفها زرد و خشک شده و چنانکه اشاره شد آنها را آتش میزنند و زمین بکلی سیاه میشود، هوای این نقاط بطوری که تصور میشود در فصل تابستان صاف نیست زیرا که دود علفها و گرد و خاک آنرا تیره میکند و صاف ترین مواقع هواپس از بارندگی میباشد، در این کوهها و جلگه ها حیوانات وحشی و سبع و شکار فراوان یافت میشود. سکنۀ پشتکوه مخلوطی از طوایف لرفیلی و کردلکی هستند که باهم بکلی مخلوط میباشند ولی در شمال اکثریت با کردها و درجنوب با لرهاست، طوائف مهم پشتکوه عبارتند از ملکشاهی، یوسفوند، در دامنۀ جنوب، گراوند، در انجیرکوه کردهای دیناروند و غیاث وند، در کوههای مشرف بخوزستان... آثار خرابه های متعدد در قسمت غربی پشتکوه و همچنین اسبابها و آلات سنگ چخماق که آثار انسان اولیه است بسیار دیده میشود، خرابه های دورۀ ساسانی نیز بسیار میباشد، در نزدیکی شیروان در دو هزارگزی خرابه های شهر هارداپانو از زمان ساسانیان باقی مانده و آجرهای زیاد دارد و قسمتی از آنهابا سنگهای تراشیده و گچ ساخته شده و اغلب بناهای آنها هنوز باقی و کوچه ها منظم و خانه ها بحالت اصلی برجاست، بیشتر خانه ها دارای طبقۀ فوقانی و تحتانی و علت عمده اهمیت این نقاط مجاورت با طیسفون پایتخت ساسانیان و اشکانیان بوده، بین کرمانشاه و پشتکوه دو جاده موجود است یکی از ایوان ده میگذرد و به آفتاب ختم میشود و دیگری از شیروان و ایوان و گردنۀ ملاقوام بارتفاع 2280 گز میگذرد و دنبالۀ کبیرکوه را گرفته تاپل تنگ امتداد می یابد جادۀ دیگری از سرپل شروع شده و از کلهر گذشته به پشتکوه میرسد. از شرحی که راجع به... پشتکوه داده شد معلوم میشود این ناحیه برای زراعت و آبادی استعداد کافی دارد زیرا دارای آب فراوان و اراضی بکر و جنگلهای وسیع و هواهای مختلفۀ گرمسیری و سردسیری است و بنابراین موجبات عمران آن کاملا موجود است... (جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان صص 464-465). یونانیان کوههای پشتکوه و پیشکوه را زاگرس می نامیدند و ظاهراً اسم فارسی آنها پاطاق است زیرا کوه های مزبور تمام بشکل طاق است. (جغرافیای طبیعی ایران تألیف کیهان ص 3 و 48). ناحیت پشتکوه در عهد قدیم جزء مملکت عیلام بود. (ایران باستان ج 1 ص 130). کوره ماسبذان که در کتب قرون ابتدائی هجری مذکور است همان است که امروز پشتکوه گویند. (رجوع به حواشی تاریخ سیستان ص 150 و 234 و حواشی مجمل التواریخ والقصص ص 394 شود). اطراف خرم آباد و اراضی پشتکوه را در عصر مغول لر کوچک میخوانده اند. (تاریخ مفصل ایران ج 1 از حملۀ چنگیز تا تشکیل دولت تیموری ص 442) : آفتابی بود با فرّ و شکوه وقت شام آمد نهان در پشتکوه. قهوه رخی
دهی جزء دهستان عمارلوی بخش رودبار شهرستان رشت، واقع در جنوب خاوری رودبار و 14هزارگزی جنوب باختر امام، کوهستانی، سردسیر، دارای 750 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و بنشن و گردوو لبنیات و عسل، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، این ده مرکب از دو آبادی است و فاصله آن دو در حدود سه هزار گز است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان عمارلوی بخش رودبار شهرستان رشت، واقع در جنوب خاوری رودبار و 14هزارگزی جنوب باختر امام، کوهستانی، سردسیر، دارای 750 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و بنشن و گردوو لبنیات و عسل، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، این ده مرکب از دو آبادی است و فاصله آن دو در حدود سه هزار گز است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
از بلوکات یزد، حد شمالی مهریز و میانکوه و پیشکوه، حد شرقی جادۀ کرمان و قسمت شمالی شهر بابک، حد جنوبی گردنۀ ابرقو و حد غربی کوهستان و کویر بین آباده و نائین. مرکز نیرو، عده قری 30 و مساحت آن 200 فرسخ است. سکنۀ آن 16510 تن است. دارای معدن سرب و زغال سنگ است در جنوب کوه گیلویه واقع است و کوه گیلویه به دو ناحیۀ بزرگ تقسیم میشود: قسمت شمالی و شرقی کوهستانی و سردسیر و موسوم است به کوه گیلویه و پشت کوه، قسمت جنوبی و غربی گرمسیر و معروف به زیرکوه و بهبهان میباشد. (جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان ص 88) نام بلوکی است از چهاردانگه هزارجریب مازندران. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 291) در ولایت خمسه واقع و دارای معدن آهن و سرب است
از بلوکات یزد، حد شمالی مهریز و میانکوه و پیشکوه، حد شرقی جادۀ کرمان و قسمت شمالی شهر بابک، حد جنوبی گردنۀ ابرقو و حد غربی کوهستان و کویر بین آباده و نائین. مرکز نیرو، عده قری 30 و مساحت آن 200 فرسخ است. سکنۀ آن 16510 تن است. دارای معدن سرب و زغال سنگ است در جنوب کوه گیلویه واقع است و کوه گیلویه به دو ناحیۀ بزرگ تقسیم میشود: قسمت شمالی و شرقی کوهستانی و سردسیر و موسوم است به کوه گیلویه و پشت کوه، قسمت جنوبی و غربی گرمسیر و معروف به زیرکوه و بهبهان میباشد. (جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان ص 88) نام بلوکی است از چهاردانگه هزارجریب مازندران. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 291) در ولایت خمسه واقع و دارای معدن آهن و سرب است
قلۀ مهم کوههای غربی یزد، به ارتفاع 3660 گز، (از جغرافیای طبیعی کیهان)، نام کوهی به یزد، (یادداشت مؤلف)، کوهی است در جنوب غربی یزد که قلۀ آن 4075 گز ارتفاع دارد، وجود همین کوه سبب شده است که در کنار دشتی سوزان و بی آب و علف، یزد و اطراف آن آب و هوایی بسیار خنک و مطبوع داشته باشد، (از فرهنگ فارسی معین) دهی است از بخش رودبار شهرستان رشت، سکنۀ آن 812 تن، آب آن از چشمه های محلی، حمام و سه باب دکان دارد و روی ارتفاعات (4هزارگزی) آن آثار دو قلعۀ خرابۀ قدیمی به نام کول و چهل گزچال دیده می شود، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)، نام کوهی میان رودبار و رشت، (یادداشت مؤلف)
قلۀ مهم کوههای غربی یزد، به ارتفاع 3660 گز، (از جغرافیای طبیعی کیهان)، نام کوهی به یزد، (یادداشت مؤلف)، کوهی است در جنوب غربی یزد که قلۀ آن 4075 گز ارتفاع دارد، وجود همین کوه سبب شده است که در کنار دشتی سوزان و بی آب و علف، یزد و اطراف آن آب و هوایی بسیار خنک و مطبوع داشته باشد، (از فرهنگ فارسی معین) دهی است از بخش رودبار شهرستان رشت، سکنۀ آن 812 تن، آب آن از چشمه های محلی، حمام و سه باب دکان دارد و روی ارتفاعات (4هزارگزی) آن آثار دو قلعۀ خرابۀ قدیمی به نام کول و چهل گزچال دیده می شود، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)، نام کوهی میان رودبار و رشت، (یادداشت مؤلف)