- لیاط
- آهک، گچ، سرگین
معنی لیاط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرا، میان سرا
جامه دوز، دوزنده
جمع ریطه، رگوها رگوگ ها چادرها که زنان بر خود کشند
محوطه و هر جای که دیوار بست و سرای و خانه و صحن خانه
دوزنده، جامه دوز
جمع سوط، تازیانه ها، سرود گویی جمع سوط تازیانه ها شلاقها
بوی سوخته پنبه یا پشم
آمیزش جنسی مرد با پسر
درخشان، تابان، فروزان، بافروغ، برای مثال گردون ز برق تیغ چو آتش لیان لیان / کوه از غریو کوس چو کشتی نوان نوان (فرخی - ۳۳۰)
سوط ها، تازیانه ها، جمع واژۀ سوط
کسی که به دوختن لباس برای مردم می پردازد
صحن خانه، زمین جلو ساختمان که دور آن دیوار باشد
بار دار نگشتن فرزند نیاوردن
جمع غائط، پسته ها پلیدی ها
خوشه مانده خوشه برچیده خوشه چین رو با رو رو به رو
جمع لط، خوبرویان گردن بند های کبست
درخشان و بمعنی خوشی و نرمی
چرا گاه، پایداری ایستادگی در کار آفرازه آلاو
تند و سخت
پناه گرفتن
اندک نا چیز
سپیده دم، سپید، گاو نر سپید
نخود سپید، کوسه ماهی
آنچه بدان جامه دوزند، سوزن، گذرگاه، معبر
جمع سوطه، شلاق ها
Tailor
портной
Schneider
кравець
krawiec