نام یکی از دو دختر شعیب، زن یعقوب. نام دختر مهتر لیان که یعقوب او را تزویج کرد و یعقوب را شش فرزند از بطن وی در وجود آمد: روبیل، شمعون، لاوی، یهودا، زبالون (زابلون، قاموس الاعلام ترکی) ، یشجر یا بشناجر (اساحر، قاموس الاعلام ترکی). (حبیب السیر ج 1 ص 23 و قاموس الاعلام ترکی) : یکی بود از آن هردو لیّا به نام چو سرو روان و چو ماه تمام. شمسی (یوسف و زلیخا). و رجوع به لیئه شود
نام یکی از دو دختر شعیب، زن یعقوب. نام دختر مهتر لیان که یعقوب او را تزویج کرد و یعقوب را شش فرزند از بطن وی در وجود آمد: روبیل، شمعون، لاوی، یهودا، زبالون (زابلون، قاموس الاعلام ترکی) ، یشجر یا بشناجر (اساحر، قاموس الاعلام ترکی). (حبیب السیر ج 1 ص 23 و قاموس الاعلام ترکی) : یکی بود از آن هردو لیّا به نام چو سرو روان و چو ماه تمام. شمسی (یوسف و زلیخا). و رجوع به لیئه شود
لوبیا. (فهرست مخزن الادویه). دانه ای است شبیه به نخود که بخورند آنرا. (منتهی الارب). چیزی است مثال نخود بخورند آنرا. (مهذب الاسماء). نوعی از حبوبات مانند نخود نیک سپید و بدان زنان را صفت کنند به سپیدی. فیقال: کانها لیاه. و رجوع به لوبیا شود، نوعی از ماهی که از پوست آن سپر نهایت محکم و نیکو باشد، زمین دور از آب. لیا (مقصوراً). لیّاء. (منتهی الارب)
لوبیا. (فهرست مخزن الادویه). دانه ای است شبیه به نخود که بخورند آنرا. (منتهی الارب). چیزی است مثال نخود بخورند آنرا. (مهذب الاسماء). نوعی از حبوبات مانند نخود نیک سپید و بدان زنان را صفت کنند به سپیدی. فیقال: کانها لیاه. و رجوع به لوبیا شود، نوعی از ماهی که از پوست آن سپر نهایت محکم و نیکو باشد، زمین دور از آب. لیا (مقصوراً). لَیّاء. (منتهی الارب)
یکی از دهستان های چهارگانه شهرستان اردستان است که در خاور این شهرستان واقع شده و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است: حدود: از شمال به دهستان گرمسیر، از جنوب به دهستان برزاوند و بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، از خاور به دهستان پائین، از باختر به شهرستان کاشان. وضع طبیعی: در مرکز این دهستان دو رشته ارتفاع مجزا بنام کوه ’جقند’ و کوه ’لاسیب’ قرار دارد، که راه اردستان به اصفهان از وسط این دو ارتفاع میگذرد. و دیگر رشته ارتفاع کوه ’شورغستان’ که از جنوب خاور بطرف شمال باختر ادامه دارد (که خطالرأس این رشته ارتفاع حد طبیعی دهستان علیا را با بخش کوهپایه مشخص مینماید). ضمناً راه فرعی اردستان به اصفهان از گردنۀ شورغستان رشته ارتفاع نامبرده عبور میکند. هوای این دهستان نسبتاً معتدل، و آب مزروعی قراء از قنوات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، گردو، بادام، قیسی و کتیرا است. شغل اهالی زراعت و مختصری گله داری، و صنعت محلی آن کرباس بافی است. قرای این دهستان بوسیلۀ راههای ماشین رو و ارابه رو به یکدیگر مربوط میشوند. این دهستان از26 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن 13340 تن است. قرای مهم آن عبارتند از کچوسنگ (مرکزدهستان) ، شیرازان، جنبه، فسخود، آونج. در بهار سال 1328 هجری شمسی بعلت جریان سیل، قسمتی از آبادیهای این دهستان خراب شد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
یکی از دهستان های چهارگانه شهرستان اردستان است که در خاور این شهرستان واقع شده و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است: حدود: از شمال به دهستان گرمسیر، از جنوب به دهستان برزاوند و بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، از خاور به دهستان پائین، از باختر به شهرستان کاشان. وضع طبیعی: در مرکز این دهستان دو رشته ارتفاع مجزا بنام کوه ’جقند’ و کوه ’لاسیب’ قرار دارد، که راه اردستان به اصفهان از وسط این دو ارتفاع میگذرد. و دیگر رشته ارتفاع کوه ’شورغستان’ که از جنوب خاور بطرف شمال باختر ادامه دارد (که خطالرأس این رشته ارتفاع حد طبیعی دهستان علیا را با بخش کوهپایه مشخص مینماید). ضمناً راه فرعی اردستان به اصفهان از گردنۀ شورغستان رشته ارتفاع نامبرده عبور میکند. هوای این دهستان نسبتاً معتدل، و آب مزروعی قراء از قنوات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، گردو، بادام، قیسی و کتیرا است. شغل اهالی زراعت و مختصری گله داری، و صنعت محلی آن کرباس بافی است. قرای این دهستان بوسیلۀ راههای ماشین رو و ارابه رو به یکدیگر مربوط میشوند. این دهستان از26 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن 13340 تن است. قرای مهم آن عبارتند از کچوسنگ (مرکزدهستان) ، شیرازان، جنبه، فسخود، آونج. در بهار سال 1328 هجری شمسی بعلت جریان سیل، قسمتی از آبادیهای این دهستان خراب شد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
مؤنث أعلی ̍. بلندتر. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه) ، هر جای بلند. (از اقرب الموارد) (متن اللغه). ج، علا. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه). رجوع به أعلی ̍ شود. - الید العلیا خیر من الید السفلی، منظور از علیا در اینجا بخش نده و انفاق کننده و یا عفیف است. و مقصود از سفلی سؤال کننده و درخواست کننده است. (از لسان العرب) (ذیل اقرب الموارد). - صفه اﷲ العلیا، منظور شهادت ’لا اله الاّ اﷲ’ است. (از لسان العرب) (ذیل اقرب االموارد). - علیا مضر، قسمت بالای مضر، که گویند قریش و قیس است. و غیر از آنها را سفلی مضر گویند. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه)
مؤنث أعلی ̍. بلندتر. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه) ، هر جای بلند. (از اقرب الموارد) (متن اللغه). ج، عُلا. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه). رجوع به أعلی ̍ شود. - الید العلیا خیر من الید السفلی، منظور از علیا در اینجا بخش نده و انفاق کننده و یا عفیف است. و مقصود از سفلی سؤال کننده و درخواست کننده است. (از لسان العرب) (ذیل اقرب الموارد). - صفه اﷲ العلیا، منظور شهادت ’لا اله الاّ اﷲ’ است. (از لسان العرب) (ذیل اقرب االموارد). - علیا مضر، قسمت بالای مضر، که گویند قریش و قیس است. و غیر از آنها را سفلی مضر گویند. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه)
الیاء. ایلیاء. نام قدس (بیت المقدس) در زمان حکومت صلیبیان. در برخی از تواریخ عرب نیز این نام آمده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). رجوع به قدس و بیت المقدس و ایلیاء شود
الیاء. ایلیاء. نام قدس (بیت المقدس) در زمان حکومت صلیبیان. در برخی از تواریخ عرب نیز این نام آمده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). رجوع به قدس و بیت المقدس و ایلیاء شود
از قلی تازی: بلخج زاگ سیاه ریلو شغار شخار اشخار. یا جوهر قلیا. سود سوز آور را گویند که در تداول به نام سود محرق نیز مشهور است و امروزه فقط به نام سود اطلاق می شود
از قلی تازی: بلخج زاگ سیاه ریلو شغار شخار اشخار. یا جوهر قلیا. سود سوز آور را گویند که در تداول به نام سود محرق نیز مشهور است و امروزه فقط به نام سود اطلاق می شود