معنی لگنچه در فرهنگ فارسی عمید

لگن کوچک، استخوان بندی شبیه لگن که در بدن انسان در انتهای ستون فقرات، زیر شکم و تهیگاه کمر قرار دارد، لَگَنِ خاصِرِه

معنی لگنچه در لغت نامه دهخدا

لگن ِ خُرد. لگن کوچک. لگن کوچک مسی که در آن حنا و رنگ خیس کنند. لگن کوچک از برنج که پای سماور نهند

معنی لگنچه در فرهنگ لغت هوشیار

لگن کوچک. یا لگنچه کلیه. گیلاس کلیه

معنی لگنچه در فرهنگ گویش مازندرانی

دلوکوچک، لگن مسی مخصوص حمام

معنی لگنچه - جستجوی لغت در جدول جو

لگنچه

فرهنگ فارسی عمید

لگنچه

لغت نامه دهخدا

لگنچه

فرهنگ لغت هوشیار

لگنچه

فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

لگنه

(لِ نَ / نِ)

از انگشتان پا تا بن ران و این قلب لنگه است. (غیاث). مرادف لنگ، از بیخ ران تا سر انگشتان پاو این در اصل لنگه بوده که به تصرف لوطیان لگنه شده، نام فنی از کشتی. (از اهل زبان به تحقیق پیوسته). (آنندراج)

لغت نامه دهخدا

لگنه

از بیخ ران تا سر انگشتان پا، فنی است در کشتی

فرهنگ لغت هوشیار

لگنه

((لِ نَ یا نِ))

بیخ ران تا سر انگشتان پا، فنی است از کشتی

فرهنگ فارسی معین