جدول جو
جدول جو

معنی لگدخواره - جستجوی لغت در جدول جو

لگدخواره
(مَ / مِ جُمْ)
پایمال. به زیر لگد افتاده. که لگد خورد:
گرچه بساط از خز و اطلس بود
نیز لگدخوارۀ هر خس بود.
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جگرخواره
تصویر جگرخواره
جگرخوار، برای مثال نیابی ز من بر جگرخواره ای / جگرخواره ای نی شکرباره ای (نظامی۵ - ۹۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل خواره
تصویر گل خواره
کرم خاکی، خراطین
فرهنگ فارسی عمید
که تحمل لگد خوردن دارد. که لگد خورد:
درخت تو از آن آمد لگدخوار
که دارد بچۀ خود را نگونسار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اَ خوا / خا رَ / رِ)
جای پناه و محل و تحصن و حصار. (ازشعوری ج 1 ورق 130 ب)
لغت نامه دهخدا
(وَ شِ کَ)
شادخوار. رجوع به شادخوار شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا رَ / رِ)
گهواره و به عربی مهد خوانند. (برهان). و رجوع به گاهواره و گهواره و گاواره شود
لغت نامه دهخدا
کرم خاکی خراطین: اما هیچ ناقصتر از خراطین نیست و او کرمی است سرخ که اندر گل جوی بود و او را گل خواره خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
آن که لگد خورد کسی که تحمل لگد خوردن کند: درخت تود ازان آمد لگد خوار که دارد بچه خود را نگونسار. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تخت مانندی که کودک شیر خوار را در آن خوابانند: و هر گاه دایه مشغول بودی گاهواره بجنبانیدی
فرهنگ لغت هوشیار