جدول جو
جدول جو

معنی لکیکه - جستجوی لغت در جدول جو

لکیکه
(لَ کَ)
تأنیث لکیک. ناقۀ سخت گوشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ)
دهی از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 63000گزی شمال اهواز، کنار راه آهن آهودشت. دشت، گرمسیر و مالاریائی و دارای 200 تن سکنه. آب آن از رود خانه سلماس. محصول آنجا غلات و برنج و شغل اهالی زراعت است. ساکنین از سادات قومانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
لشکر درهم پیوسته، گوشت. (منتهی الارب). گوشت بی استخوان. (بحرالجواهر) (مهذب الاسماء). لخم، درشت اندام پرگوشت. ج، لکاک، درختی است سست. (منتهی الارب). درختی ضعیف. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(لَ بُ)
موضعی است در حزن بنی یربوع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ)
بز با هم آمیخته، گوسپندان آمیخته با گوسپندان دیگر، گروه مردم و جز آن، پنیر با پست آمیخته، خرما با روغن آمیخته. (منتهی الارب) ، آن طعام که از مسکه و روغن و دوشاب سازند. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(لُ کِ)
لوپر ژان نیکلا. از آباء یسوعیین و مورخ فرانسوی. مولد اپرنی. (1845-1767 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ کَ / کِ)
سخنان هرزه و بیهوده باشد. (برهان). لکلک. (جهانگیری) (دزی)
لغت نامه دهخدا
(لِ لِ کَ/ کِ)
لکلک. چوبکی باشد که یک سر آن را بر دول آسیا بندند و سر دیگر آن در گلوی آسیا باشد و به وقت گردش آسیا صدائی از آن ظاهر گردد و دول به سبب آن چوب حرکت کند و گندم در گلوی آسیا ریزد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(رَ کَ)
رکیکه. تأنیث رکیک. (یادداشت مؤلف) ، باران ریزه یا آن فوق دث ّ است. (منتهی الارب). باران ریزه و اندک. (از اقرب الموارد). باران ریزه. (ناظم الاطباء) ، ارض رکیکه، زمین باران ریزه رسیده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ)
گروهی از مردم. (منتهی الارب) (آنندراج). گروه. (مهذب الاسماء) ، راه. ج، شکائک، شکک. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گلو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، خنور که فواکه در آن نهند. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
خایۀ مرغ، و اصل آن کیکیّه است. ج، کیاکی. کییکه و کییکیه مصغر آن. (ازمنتهی الارب) (آنندراج). تخم مرغ خانگی. کیکیّه. (ناظم الاطباء). تخم مرغ، و اصل آن کیکیه و ج، کیاکی وتصغیر آن کییکه و کییکیه است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رکیکه
تصویر رکیکه
باران سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لکلکه
تصویر لکلکه
سخنان هرزه و بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبیکه
تصویر لبیکه
در آمیخته نا سره، گروه نا جور
فرهنگ لغت هوشیار
تخم مرغ مرغانه کیل: انگلیسی (ستون فقرات کشتی) شاه تیر کشتی، کشتی زغالکش، باژ بندر
فرهنگ لغت هوشیار
غضروف و لته و پوسته و زواید گوشت مانند پوست و چربی وغلیزک و نظایر آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکیکه
تصویر شکیکه
گروه گروهی از مردم، راه، سبد میوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکیکه
تصویر حکیکه
چیستان
فرهنگ لغت هوشیار