لت یا ضربه ای که با پا به کسی یا چیزی زده شود لگد انداختن: لگد پراندن ستور لگد افکندن: لگد پراندن ستور، لگد انداختن لگد پراندن: لگد انداختن، لگد زدن لگد پرانیدن: لگد انداختن، لگد زدن، لگد پراندن لگد زدن: با پا به کسی یا چیزی زدن، لگد انداختن ستور لگد کردن: پا بر روی کسی یا چیزی گذاشتن، پایمال کردن
لت یا ضربه ای که با پا به کسی یا چیزی زده شود لَگَد انداختن: لگد پراندن ستور لَگَد افکندن: لگد پراندن ستور، لگد انداختن لَگَد پراندن: لگد انداختن، لگد زدن لَگَد پرانیدن: لگد انداختن، لگد زدن، لَگَد پراندن لَگَد زدن: با پا به کسی یا چیزی زدن، لگد انداختن ستور لَگَد کردن: پا بر روی کسی یا چیزی گذاشتن، پایمال کردن
دیوار، هر طبقه از دیوار گلی، چینۀ دیوار پی، بیخ، بنیاد، برای مثال به پای پست کند برکشیده گردن شیر / به دست رخنه کند لاد آهنین دیوار (عنصری - ۱۴۵) خاک پارچۀ نرم و لطیف، دیبا، حریر، برای مثال باد همچون لاد پیش تیغ تو پولاد نرم / پیش تیغ دشمنانت سخت چون پولاد، لاد (قطران - ۴۳۹) مخفّف واژۀ لادن
دیوار، هر طبقه از دیوار گِلی، چینۀ دیوار پی، بیخ، بنیاد، برای مِثال به پای پست کند برکشیده گردن شیر / به دست رخنه کند لاد آهنین دیوار (عنصری - ۱۴۵) خاک پارچۀ نرم و لطیف، دیبا، حریر، برای مِثال باد همچون لاد پیش تیغ تو پولاد نرم / پیش تیغ دشمنانت سخت چون پولاد، لاد (قطران - ۴۳۹) مخفّفِ واژۀ لادن
کفش، پوششی برای محافظت از پا، پایزار، پاپوش، پایدان، لخا، پاافزار، پااوزار تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، ساختیان، پرنداخ، پرانداخ، گوزگانی، اپرنداخ، پرندخ، کوزکانی، سختیان لاک رنگ سرخ گل سرخ، گلی معطر با گلبرگ های سرخ و ساقه های ضخیم و برگ های بیضی که انواع مختلف دارد، رز، آتشی، گل سوری، ورد، چچک، گل آتشی، سوری، بوی رنگ، برای مثال در کنارش نه آن زمان کاکا / تا شود سرخ چهره اش چو لکا (سنائی۱ - ۱۴۸)
کَفش، پوششی برای محافظت از پا، پایزار، پاپوش، پایدان، لَخا، پااَفزار، پااَوزار تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، ساختیان، پَرَنداخ، پَراَنداخ، گوزگانی، اَپرَنداخ، پَرَندَخ، کوزکانی، سِختیان لاک رنگ سرخ گُلِ سُرخ، گلی معطر با گلبرگ های سرخ و ساقه های ضخیم و برگ های بیضی که انواع مختلف دارد، رُز، آتَشی، گُلِ سوری، وَرد، چَچُک، گُلِ آتَشی، سوری، بوی رَنگ، برای مِثال در کنارش نه آن زمان کاکا / تا شود سرخ چهره اش چو لکا (سنائی۱ - ۱۴۸)
دست در گردن کسی انداختن، سطبرگوشت گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بعض چیزی به بعض آن چسبیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دست در گردن کسی انداختن، سطبرگوشت گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بعض چیزی به بعض آن چسبیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
پشم پشم گوسفند پشم شتر نمت نمد، خوی گیر زین، پشم نشسته پشم پشم به هم چسبیده پشم گوسفند و شتر: وین عمارت کردن گور و لحد نی بسنگ است و بچوب ونی لبد. (مثنوی نیک. 130: 3) نمد نمط: مور اسود بر سر لبد سیاه مور پنهان دانه پیدا پیش راه (مثنوی لغ)، نمدزین
پشم پشم گوسفند پشم شتر نمت نمد، خوی گیر زین، پشم نشسته پشم پشم به هم چسبیده پشم گوسفند و شتر: وین عمارت کردن گور و لحد نی بسنگ است و بچوب ونی لبد. (مثنوی نیک. 130: 3) نمد نمط: مور اسود بر سر لبد سیاه مور پنهان دانه پیدا پیش راه (مثنوی لغ)، نمدزین