جدول جو
جدول جو

معنی لوکریان - جستجوی لغت در جدول جو

لوکریان
مردم لکرید، ناحیتی از یونان قدیم. (ایران باستان ج 3 ص 1976)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لوکیشن
تصویر لوکیشن
لوکیشن (Location) یا محل فیلمبرداری در صنعت سینما و تلویزیون به مکان های واقعی که برای فیلمبرداری و تصویربرداری استفاده می شود، اشاره دارد. در مقابل، فیلمبرداری در استودیوها و با استفاده از دکوراسیون ها و صحنه های مصنوعی به عنوان `صحنه داخلی` شناخته می شود.
استفاده از لوکیشن ها می تواند به فیلم ها حس طبیعی تری بدهد، زیرا محیط واقعی که در آن فیلمبرداری صورت می گیرد، می تواند جزئیات و ابعاد بیشتری به تصویر برساند. علاوه بر این، لوکیشن ها می توانند برای ایجاد اتمسفر و محیط خاصی که با داستان و حالت فیلم همخوانی دارد، استفاده شوند.
به عنوان مثال، فیلم هایی که در مکان های واقعی مثل شهرها، جنگل ها، دریاچه ها یا ساختمان های تاریخی فیلمبرداری می شوند، می توانند از لوکیشن های مختلف استفاده کنند تا تجربه بصری بیشتری برای تماشاگران ایجاد کنند.
استفاده از لوکیشن ها نه تنها به دلیل واقعیت و زیبایی طبیعت، بلکه به دلیل اینکه امکان ارائه یک تجربه زنده تر و گوناگون تر به تصویربرداری فراهم می کنند، مورد توجه و استفاده قرار می گیرند.
لوکشین یا موقعیت به محل فیلمبرداری که خارج از استودیو باشد اطلاق میشود. این محل ممکن است داخلی یا خارجی باشد. درگذشته با توجه به سنگینی دوربینهای فیلمبرداری و نیز کنترل بهتر و سریعتر شرایط فیلم، استودیو حرف اول را میزد. معمولا برای فیلمهای مستند از لوکیشنهای واقعی استفاده می شود. پس از نهضت نئورئالیسم ایتالیا وساخت دوربینهای سبک، تدریجا فیلمبرداری در موقعیت واقعی رواج یافت.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از شوکران
تصویر شوکران
مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی شبیه جعفری با شاخه های چتری و گل های سفید به همین نام به دست می آید، دورس، تفت، بیخ تفت، تودریون، شبیبی، شیکران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوکیدن
تصویر لوکیدن
چهاردست و پا راه رفتن، خزیدن
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان پایین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه با 350 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات و پنبه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است در یک فرسنگ و نیمی جنوبی سمنان که در حدود ده دوازده خانوار سکنه دارد، چاه نفط در پنج هزارگزی جنوبی این قریه است، (یادداشت مؤلف)، نام مزرعه ای است از دهستان علای بخش مرکزی شهرستان سمنان، واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری سمنان، به آنجا معدن نفت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان بخش مرکزی شهرستان شاهرود، واقع در جنوب باختری شاهرود و جنوب شوسۀ شاهرود به دامغان، این ده با آب و هوای معتدل و 480 تن سکنه است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
ترکان و ترکمانان، جمع واژۀ توری، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان چالدران است که در بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو واقع است و 200 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است به مرو، (منتهی الارب)، از قرای مرو است، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
نام شهر پور، و پور رای کنّوج (قنوج) است، (انجمن آرای ناصری)، صاحب برهان این نام را بر متوطنان شهر کنوج اطلاق کرده است، چه پور نام رای شهر کنوج نیز هست
لغت نامه دهخدا
(غوریان)
جایی در جانب شرقی حصار بخارا که سیاوش پس از کشته شدن در آنجا دفن شد:
بشد تیز با لشکر غوریان
بدان سود جستن سر آمد زیان.
فردوسی.
افراسیاب او را (سیاوش را) بکشت و هم در این حصار (حصار بخارا) بدان موضع که از در شرقی اندرآیی (اندرون در کاه فروشان) آن را دروازۀ غوریان خوانند، او را آنجای دفن کردند و مغان بخارا بدین سبب آنجای را عزیز دارند - انتهی. (تاریخ بخارای نرشخی ص 28)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان رودبار که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 259 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو کَ)
گیاهی است دوایی که خوردن بیخ آن جنون آورد و بعضی گویند بیخی است کوهی و آن را دورس گویند و در تفت که از ولایت یزد است میشود و آن را دورس تفتی میگویند و شوکران تخم آن است و آن را به عربی طحماء خوانند. (برهان). بیخ تفت. (انجمن آرا) (آنندراج). تخمی است که به تخم گوز ماند. مسیح گوید: او تخم خشخاش سیاه بود که از عصارۀ او افیون حاصل شود. برگ شوکران به برگ یبروح شبیه بود الا آنکه اندکی از آن بزرگتر بود و بوی او ضعیف بود و مزۀ او اندک باشد و از او لعابی پدید آید و از جملۀ سموم نباتی است. (از ترجمه صیدنۀ بیرونی). به یونانی قوشیون و منقونیون و بازریقون و اطفیسقون گویند و گویند تخم بیخ رومی است، ساق آن مانند ساق روزیانه است و گل وی سفید بود و تخم وی مانند انیسون رومی بود اما سفید بود و ورق آن مانند ورق یبروح زردی بغایت بود و بیخ آن باریک بود و تخم آن مانند نانخواه بود به شکل نه به طعم. به پارس دوراس و دوراس تفتی گویند. (از اختیارات بدیعی). ساقش مانند بادیان است و برگش مانند خیار و تخمش مانند انیسون و گل سفید دارد و کشنده است. (نزهه القلوب). شیکران. سیکران. دورس تفتی. تودریون. بیخ کوهی. بیخ تفتی. صرو. تفت بیخ. تفت. باریقون. جقوطه. قونیون. (یادداشت مؤلف). گیاهی است علفی و دوساله از تیره چتریان به ارتفاع 0/8 تا 1/5متر که بحد وفور در اماکن سایه دار و در کنار رودخانه های نقاط مختلف میروید. ساقه اش راست و بدون کرک است و بر روی ساقه و دمبرگ لکه هایی برنگ قهوه یی قرمز دیده میشود. برگهایش متناوب و بزرگ و شفاف و دارای بریدگیهای بسیار است ولی وضع متناوب برگها بتدریج که به انتهای ساقه میرسد بهم خورده به صورت متقابل درمی آید. رنگ برگها در سطح فوقانی پهنک، سبز شفاف و در سطح تحتانی سبز کم رنگ است. گلهایش کوچک و سفیدرنگند. درشوکران پنج آلکالوئید یافت میشود. میوۀ شوکران در استعمال داخلی دارای اثر آرام کننده و ضدتشنج است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا و اروپا و افریقا بفراوانی میروید و در تمام نقاط ایران نیز (مخصوصاً خراسان وفارس) بوفور دیده میشود. شوکران سقراط. شوکران یونانی. دورس. طحماء. شیکران. صرو. بالدران. قونیون. بیوک بالدیران. شوکران آتنی. درست. بسبس بری. شوکیران. در بعضی کتب بیخ تفت را مرادف با شوکران یا ریشه شوکران ذکر کرده اند، در حالی که تفت گیاه دیگری است و ارتباطی با شوکران ندارد. (فرهنگ فارسی معین).
- شوکران آبی، گونه ای شوکران که علفی و پایاست و ارتفاعش تا 1/3 متر میرسد و در مردابها و نواحی آبگیر مناطق شمالی نیمکره میروید. ریزوم آن متورم و بیضوی و حجیم است و چون عرضاً قطع شود شیرۀ نامطبوعی برنگ مایل به زرد از آن خارج میشود. از اختصاصات این گیاه آن است که اولاً برخلاف شوکران کبیر ساقه اش فاقد لک است و ثانیاً پایۀ اشعۀ چتر اصلی آن بدون گریبانه است. بوی آن شبیه کرفس و طعمش شبیه جعفری است. گلهایش کوچک و سفیدرنگند. ساقۀ زیرزمینی این گیاه سمی و خطرناک است. مسمومیت حاصل از عصارۀ گیاه مزبور عوارض شدیدی را در انسان تولید میکند که منجربه مرگ میشود. جقوطه. فیروزا. صوبالدیرانی. قاتل البقر. شیکران آبی. شیکران مائی. شوکران مائی. (فرهنگ فارسی معین).
- شوکران صغیر، گونه ای از شوکران که ارتفاعش از شوکران آبی کمتر است و ریشه اش دوکی شکل و ساقه اش شفاف وبی کرک و دارای خطوط قابل تشخیص است. بعلاوه گاهی بر روی آن خطوط یا لکه هایی برنگ مایل به قرمز دیده میشود. برگهایش نرم برنگ سبز تیره و گلهایش سفیدرنگ است. برای این گیاه اثر دارویی شناخته نشده و نیز برخلاف شوکران کبیر فاقد مواد سمی است، اگرچه دارای مقادیر بسیار کمی کونی سین می باشد. کزبرهالثعلب. کرفس الکلاب. جعفری زهری. شوکران بستانی. شوکران باغی. بقدونس کاذب. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مخزن الادویه، درمانشناسی ج 2، کارآموزی داروسازی ص 202 و گیاه شناسی گل گلاب ص 226 شود
لغت نامه دهخدا
قصبۀ مرکز بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، مختصات جغرافیایی آن عبارتند از طول 53 درجه و 40 دقیقه از گرینویچ، عرض 30 درجه 28 دقیقه و ارتفاع آن از سطح دریا حدود 2270متر است، سکنۀ آن مطابق آمار 1816 تن است، آب مشروب قصبه از رود خانه بوانات و قنات تأمین میگردد، شغل آنان زراعت و باغداری و کسب میباشد، از ادارات دولتی بخشداری، دارایی، ژاندارمری، آمار، پست، بهداری و در حدود سی باب دکان ویک دبستان دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ)
نام شهری در ساحل خزر به مشرق طالش نزدیک سالیان که سابقاً جزو خاک ایران بود و امروز داخل خاک جمهوری آذربایجان می باشد
لغت نامه دهخدا
(لُ وایْ یا)
فرانسوا. جهانگرد و طبیعیدان فرانسوی، مولد پاراماریبو (گویان هلند) (1753-1842 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ)
دهی از دهستان ملکاری بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در 5500 گزی شمال باختری سردشت در مسیر راه ارابه رو بیوران به سردشت. کوهستانی و جنگلی. معتدل و سالم دارای 195 تن سکنۀ شیعۀ کردی زبان. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، توتون و مازوج و کتیرا. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
فرقه ای از متصوفه بر طریقت ابی الحسن احمد بن ثوری. (کشف المحجوب هجویری)
لغت نامه دهخدا
لودیان، نام موضعی به مازندران. (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 59)
لغت نامه دهخدا
(لَ کِ)
دهی جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان، واقع در سه هزارگزی شمال سیاهکل. جلگه. معتدل. مالاریائی دارای 720 تن سکنه، شیعه، گیلکی و فارسی زبان. آب آن از رود خانه شمرود. محصول آنجا برنج و چای و ابریشم و بنشن. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
هاینتس (1888- 1945 میلادی). ژنرال آلمانی که در کولم متولد شد. وی مؤسس ارتش زره پوش آلمانی است و در سال های 1944- 1945 رئیس ستاد این ارتش بوده است
لغت نامه دهخدا
(لُ وَیْ یَ)
از دیه های وازکرود به قم. (تاریخ قم ص 137)
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ)
نام یکی از نه نهرکه از هری رود بردارند. (نزهه القلوب چ لیدن ص 220)
لغت نامه دهخدا
تیره ای ازشعبه شیبانی ایل عرب (از ایلات خمسۀ فارس). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87). رجوع به طایفۀ شیبانی شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
جمع واژۀ سلوکی. منسوب به سلوکوس. سلسله ای از مقدونیان که پس از اسکندر در ایران تشکیل شد (312- 50 قبل از میلاد). مؤسس این سلسله سلوکوس اول است. سلوکیان که جانشین هخامنشیان گردیدند و تقریباً جمیع متصرفات آنان را در دست داشتند و بخش اعظم اصول تشکیلات خود را از ایشان اقتباس کردند، مجبور بودند که هدفی را برگزینند که اسلاف ایشان هرگز بدان دسترسی نیافتند و آن عبارت بود از وحدت پادشاهی با وجود تنوع ملل و تمدنهای مختلف آن، ولی سلوکیان هم بدین هدف نرسیدند همه اموری که بتدریج شاهنشاهی هخامنشی را تضعیف کرد، و عاقبت موجب انقراض اسف آور آن سلسله گردید، دامنگیر سلوکیان نیز شد. جنگهایی که آنان با سلسله های دیگر کردند نخست با مقدونیه و مصر سپس با پارتیان و رومیان، محاربات ایشان برای جلوگیری از تمایلات تجزیه طلبی بعضی ممالکی که در زمرۀ متصرفاتشان بود، مساعیی که برای مطیع نگاه داشتن والیان خود بکار می بردند، توطئه های دربارو رقابتهای مدعیانی که غالباً منجر به قتل میگردید، شاهان این سلسله در قرن دوم قبل از میلاد از بکار بردن طلا که راه فساد را بازمیکرد، خودداری نداشتند. آنان بسناتورهای رومی برای دخالت قشون روم ضد دشمنان خود رشوه میدادند. اما چون پیروزی بدست می آمد، رومیان دیگر ممالک آنان را ترک نمیکردند. و سلوکیان پس از دیری فهمیدند که خود آنان مشرق را تسلیم رومیان کرده اند. محقق است که بعضی شاهان ایشان، از جمله آنتیوخوس سوم برای ترمیم شاهنشاهی خود فعالیت بسیار و کوشش قابل توجه کردند، ولی از متوقف ساختن استیلای دو قوه ای که ازضعف ایشان استفاده میکردند عاجز بودند: قوه تدریجی و بطی ٔ ولی مستمر ایرانیان، و قوه روم که سابقاً در آغاز قرن دوم ضربتی علاج ناپذیر بشاهنشاهی سلوکی وارد آورده بود. اسامی شاهان این سلسله عبارت است از:
سلوکوس اول جلوس 312 قبل از میلاد
آنتیوخوس اول جلوس 281 قبل از میلاد
آنتیوخوس دوم جلوس 261 قبل از میلاد
دمتریوس اول سوتر (منجی) جلوس 162 قبل از میلاد
الکساندر باکدس جلوس 150 قبل از میلاد
دمتریویس دوم - نیکاتور (فاتح) بار اول جلوس 145- 149 قبل از میلاد بار دوم 139- 125 قبل از میلاد
آنتیوخوس ششم دیونیوس اپیفانس - جلوس 142 قبل از میلاد
آنتیوخوس هفتم سیدت جلوس 138 قبل از میلاد
الکساندر زی نباس جلوس 128- 123 قبل از میلادآنیتوخوس هشتم، گری پس جلوس 125 -96 قبل از میلاد
آنتیوخوس نهم، سیزنبکس جلوس 116- 95 قبل از میلاد
سلوکوس ششم اپیفانس جلوس 96- 95 قبل از میلاد
فیلیپوس جلوس 92- 83 قبل از میلاد
آنتیوخوس دهم فیلادلفس جلوس 92 قبل از میلاد
دمتریوس سوم فیلوپاتر جلوس 95- 88 قبل از میلاد
آنتیوخوس یازدهم - دیونیسوس جلوس 89- 84 قبل از میلاد
آنتیوخوس دوازدهم مقدس جلوس 94- 83 قبل از میلاد
آنتیوخوس آسیایی جلوس 68- 64 قبل از میلاد
آنتیوخوس سوم جلوس 223 قبل از میلاد سلوکوس چهارم جلوس 174 قبل از میلاد
آنتیوخوس پنجم جلوس 164 قبل از میلاد
شاهنشاهی سلوکی که شامل جهان ایرانی، بابل قدیم، شهرهای فنیقیه و مدینه های آسیای صغیر بود، مانند: شاهنشاهی هخامنشیان - حکومتی مرکب به شمار میرفت. نخستین شاهان این سلسله مساعی عمده برای تحقق وحدت آن بکار بردند. آنان تصمیم گرفتند که از مجموع بخشهای شاهنشاهی عنصری ایجاد کنند که بدانان نزدیک باشد و نسبت به ایشان وفادار بماند و بنابراین یونانیان و مقدونیان را در بخشی وسیع از متصرفات خود متمرکز ساختند. سکنۀ جدید در حکم سیمان ساختمان شاهنشاهی و در عین حال، رابط بین حکومت و سکنۀ بومی بودند. آنان میبایست هم در قشون خدمت کنند و هم در ادارات و در شهرها و قصبه ها سکنی گزینند، به کارها اشتغال ورزند و زمین را زراعت کنند در سراسر قرن سوم قبل از میلاد جریانی لاینقطع، سکنۀ اروپای جنوب شرقی را بسوی سوریه، بابل، وایران سرازیر کرد، و عناصری که آسیای صغیر و حتی سوریه را ترک میگفتند بدانان افزوده شدند. برای استقرار آنان طرحی وسیع جهت شهرسازی تهیه و اجرا گردیده است. مستعمرات نظامی و غیرنظامی ایجاد شده شهرهای جدیدبنا گردید در دشت کرمانشاه، دینور - کنگاور مؤسسات یونانی بنا شد. هگمتانه (همدان) مجدداً تعمیر گردید، در بخش جنوبی تر، لائودیسه نهاوند امروزین ساخته شد، راگای (ری) قدیم بنام اروپوس خوانده شد، در پارت شهری بنام نسا - الکساندر پولیس بنا شد. سپس شهر صددروازه هکاتوم پیلس ساخته شد که بمناسبت آنکه دروازه های متعدد داشته، بدین نام موسوم گردیده بود. سلوکیان در سیاست خود اصول و مبانی داریوش را پذیرفتند. ملیت ها را ابقا کردند و در عین حال، آنها را در زمرۀ شاهنشاهی وارد ساختند. اما عاقبت مجبور شدند که به سیاست کوروش و سلطنتی توأم با اغماض بازگردند.
هنر - در این عهد هنر هخامنشی دچار کسوف گردید، زیرا وی جز بر اثر حمایت شاه و دربار نمیتوانست پایدار بماند. اطلاع اندکی که ما از تجدید حیات آن داریم حاکی از رجعت قهقرایی قابل تأملی است آنچه که مورد توجه شاه و دربار سلوکی و تودۀ تازه واردان به ایران بود جنبۀ ایرانی نداشت. هنرمندانی که از یونان یا از نواحی دیگر جهان یونانی می آمدند، میبایست مشتریان یونانی خود را کاملاً ارضا کنند. همچنین بود وضع ایرانیان یونانی شده، که عالیترین و ثروتمندترین طبقۀ جامعۀ ایرانی را تشکیل میدادند. این گروه تحت تأثیر فرهنگ یونانی سلیقۀ خود را با طرز زندگی یونانی منطبق میساختند. هنرمندان محلی نیز تحت نفوذ جریانات هنر غربی قرار گرفتند. بدین وجه هنر یونانی - ایرانی که یکی از نتایج فتح مقدونی بود بوجود آمد. بطور کلی هنر این عهد را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
1- هنر ایرانی به معنی اخص.
2- هنر یونانی - ایرانی.
3- هنر هلنی.
دستۀ اول بوسیلۀ معماری معبد نورآباد معرفی میشود که تقلیدی است از معابد هخامنشی پاسارگاد نقش رستم وی با ابعاد محدودتر و بعض تغییرات طرح معبدی که در پایۀ صفۀ تخت جمشید بنا شده نیز ایرانی است. در حال حاضر جز بقایای سه بنائی که لااقل دو تای آنها معبد بوده اند، چیزی دیگر را بدستۀ دوم نمیتوان اسناد داد. در استخر خرابه های ساختمانی مهم که هویت آن معلوم نشده، کشف گردیده که تقلیدی است از سرستون کرنتی بدون تخته روی سرستون و این امر حاکی از رابطۀ ستون ایرانی با سرستون یونانی است. در معبد کنگاور، پرستشگاهی با طرح غربی ساخته شده و تصور میرود در حدود 200 قبل از میلاد بنا شده باشد. در ساختمان اصلی، استعمال قطعات سنگی صفۀ تخت جمشید تقلید شده، اما ستونهای آنها دارای سرستون دری است. که بر فراز آنها تخته های کرنتی قرار گرفته است. بیشتر اطلاع ما مربوط به اشیای هنری از دستۀ سوم است که تعداد آنها فراوان است. معهذا نتوانسته اند تعیین کنند که این اشیا در خود کشور ساخته شده یا آنها را از خارج وارد کرده اند. در این ایام کشفیات سودمند موجب پیدایش 4 مجسمه کوچک مفرغی متعلق بمعبد نهاوند (لائودیسه) گردید که در همان محلی پیدا شده که استل (ستون) حاکی از فرمان آنتیوخوس سوم مربوط به سال 193 قبل از میلاد یافته شده است. یک سر بسیار زیبای مجسمۀ مفرغی که بدبختانه خراب شده، و آنرا به آنتیوخوس چهارم نسبت میدهند، از معبد ایرانی شمی نزدیک مال امیر در جبال بختیاری بدست آمده باید تصور کرد که سلیقۀ عصر بسیار متمایل بکارهای هنری مفرغی بوده و همین سلیقه در زمان پارتیان تعقیب شد، و آن در حقیقت حکم احیای یک سنت عیلامی را داشته است، در دینور نزدیک کرمانشاه، قطعاتی از یک لگن سنگی که مجسمه های نیم تنه سیلنوسها و ساتیرها، یاران دیونیسوس مزین است کشف شده. (تاریخ گیرشمن ایران ترجمه محمد معین و از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَکَ)
خاندانی دیلمی که نخست در طارم به فرمانروائی پرداختند و سپس به آذربایجان و اران و ارمنستان و زنجان و ابهر و سهرورد نیز دست یافتند و بیشتر دیلمستان در تصرف ایشان بود. نخستین کسی که از این خاندان شناخته شده محمد بن مسافر است. افراد معروف این خاندان از این قرارند: 1- محمد بن مسافر. 2- وهسودان بن محمد 3- نوح بن وهسودان 4- جستان بن نوح 5- ابراهیم بن مرزبان بن اسماعیل بن وهسودان. وی در سال 387 ه. ق. بر زنجان و ابهر و سهرورد و طارم دست یافت و در 420میان او و مسعود غزنوی جنگهایی رخ داد. 6- جستان بن ابراهیم (در حدود 430). 7- مسافر (در حدود 456). کنکریان چون با خاندان بویه که شیعه بودند دشمنی پیدا کرده و از خلیفۀ بغداد که اختیارش به دست آل بویه بودروگردان بودند، از مذاهب سنی و شیعه هر دو منحرف شده آیین باطنی را پذیرفتند و سکه به نام آنان زدند. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به شهریاران گمنام شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
سواریان. دهی از دهستان راهجرد است که در بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم واقع است و 746 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
تثنیۀ تودری. یعنی قدومۀ سرخ و قدومۀ سپید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تودری شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ لوری، قومی صحرانشین که اکثر ایشان راهزن باشند و بازیگری به کوچه ها و سرائیدن نیز پیشه دارند وبه مهره های بلور نیز بازی کنند و بلور لوریان کنایه از پیالۀ بلور است، (غیاث) (آنندراج) :
این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
وآن زند بر نایهای لوریان آزادوار،
منوچهری،
کف در آن ساغر معلق زن چو طفل غازیان
کز بلور لوریانش طوق و چنبر ساختند،
خاقانی،
رجوع به لوری و لولی شود
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته شوکران شیکران بیخ تفت (گویش یزدی) از گیاهان گیاهی است علفی و دو ساله از تیره چتریان به ارتفاع 8، تا 5، 1 متر که به حد وفور در اماکن سایه دار و در کنار رودخانه های نقاط مختلف می روید. ساقه اش راست و بدون کرک است و بر روی ساقه و دمبرگ لکه هایی برنگ قهوه یی قرمز دیده می شود. برگهایش متناوب و بزرگ و شفاف و دارای بریدگی های بسیار است ولی وضع متناوب برگها به تدریج که به انتهای ساقه می رسد به هم خورده به صورت متقابل در می آید رنگ برگها در سطح فوقانی پهنک سبز شفاف و در سطح تحتانی سبز کم رنگ است. گلهایش کوچک و سفید رنگند. در شوکران 5 آلکالوئید یافت می شود. میوه شوکران در استعمال داخلی دارای اثر آرام کننده و ضد تشنج است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا و اروپا و افریقا به فراوانی می روید و در تمام نقاط ایران نیز (خصوصا خراسان و فارس) بوفور دیده می شود شوکران یونانی دورس طحما شیکران صرو بالداران قونیون بیوک بالدیران شورکران آنتنی درست بسبس بری شوکیران. توضیح 1 سقراط حکیم یونانی به وسیله عصاره میوه این گیاه مسموم شد، توضیح 2 در برخی کتب بیخ تفت را مرادف با شکران یا ریشه شوکران ذکر کرده اند در حالی که تفت گیاه دیگریست و ارتباطی با شوکران ندارد. یا شوکران آبی. گونه ای شوکران که علفی و پایاست و ارتفاعش تا 3، 1 متر میرسد و در مردابها و نواحی آبگیر مناطق شمالی نیمکره می روید. ریزوم آن متورم و بیضوی و حجیم است و چون عرضا قطع شود شیره نا مطبوعی برنگ مایل به زرد از آن خارج می شود. از اختصاصات این گیاه آنست که اولا بر خلاف شوکران کبیر ساقه اش فاقد لک است و ثانیا پایه اشعه چتر اصلی آن بدون گریبانه است. بوی آن شبیه کرفس و طعمش جعفری است. گلهایش کوچک و سفید رنگند. ساقه زیرزمینی این گیاه سمی و خطرناک است مسمومیت حاصل از عصاره این گیاه مزبور عوارض شدیدی را در انسان تولید می کند که منجر به مرگ می شود جقوطه فیروزا صوبالدیرانی قاتل البقر شیکران آبی شیکران مائی شوکران مائی. یا شوکران باغی. شوکران صغیر. یا شوکران نابستانی. شوکران صغیر. یا شوکران صغیر. گونه ای شوکران که ارتفاعش از شورکان آبی کمتر و ریشه اش دوکی شکل و ساقه اش شفاف و بی کرک و دارای خطوط قابل تشخیص است. به علاوه گاهی بر روی آن خطوط یا لکه های برنگ قرمز دیده می شوند. برگهایش نرم برنگ سبز تیره و گلهایش سفید رنگ است. برای این گیاه اثر دارویی شناخته نشده و نیز بر خلاف شوکران کبیر فاقد مواد سمی است اگر چه دارای مقادیر بسیار کمی کونیسین می باشد کزبره الثعلب کرفس الکلاب جعفری زهری شوکران بستانی شوکران باغی بقدونس کاذب. یا شوکران مائی. شوکران آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوریان
تصویر حوریان
جمع حوری، در تازی پیشینه ندارد پردیسیان پریگونگان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لوری طایفه کولی: این زند بر چنگهای سندیان پالیزبان وان زند بر نایهای لوریان آزادوار. (منوچهری. د. چا. 28: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوکیدن
تصویر لوکیدن
بازانو و کف دست راه رفتن خزیدن غیژیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوکیدن
تصویر لوکیدن
((دَ))
چهار دست و پا رفتن، بد راه رفتن اسب و شتر که سوار را تکان دهد
فرهنگ فارسی معین
((شُ کَ))
گیاهی است که مسمومیت حاصل از عصاره گیاه مزبور عوارض شدیدی را در انسان تولید می کند
فرهنگ فارسی معین