کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، دوبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، برای مثال خویشتن را بزرگ پنداری / راست گفتند یک دو بیند لوچ (سعدی - ۱۷۸)
کسی که چشمش پیچیده باشد، کَژبین، دُوبین، چَپ چِشم، چِشم گَشته، کَج چِشم، کَج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کِلیک، کَلاژ، کَلاژِه، کَلاج، اَحوَل، برای مِثال خویشتن را بزرگ پنداری / راست گفتند یک دو بیند لوچ (سعدی - ۱۷۸)
نوعی بازی با ورق های شماره دار و گوی هایی که شمارۀ کارت ها روی آن حک شده است. کسی به صورت تصادفی گوی ها را از کیسه ای بیرون می کشد و شمارۀ روی آن ها را می خواند. هر کس زودتر خانه های ورق خود را پر کند، برنده می شود، دبرنا، نوعی بخت آزمایی که در بعضی از مسابقات ورزشی اجرا می شود
نوعی بازی با ورق های شماره دار و گوی هایی که شمارۀ کارت ها روی آن حک شده است. کسی به صورت تصادفی گوی ها را از کیسه ای بیرون می کشد و شمارۀ روی آن ها را می خواند. هر کس زودتر خانه های ورق خود را پر کند، برنده می شود، دبرنا، نوعی بخت آزمایی که در بعضی از مسابقات ورزشی اجرا می شود
چم لوچ چشمه و مزرعه ای است در شمال آران متعلق به خزل و جزو خالصه است، دراین چشمه ماهی هست، آب چشمه داخل آب ماران شده در دو آب خزل داخل رود خانه گاماسب میشود، صحرای آران ماران علفزار و مرتع خوبی است و در آن شلتوک به عمل می آید، از نهاوند به چم لوچ هفت فرسنگ مسافت و در طرف غربی این شهر واقع است، (از مرآهالبلدان ج 4 ص 262) نام ولایتی از ایران زمین، نام سرزمینی: سراسر به شمشیر بگذاشتند ستم کردن لوچ برداشتند، فردوسی، و رجوع به فهرست ولف شود
چم لوچ چشمه و مزرعه ای است در شمال آران متعلق به خزل و جزو خالصه است، دراین چشمه ماهی هست، آب چشمه داخل آب ماران شده در دو آب خزل داخل رود خانه گاماسب میشود، صحرای آران ماران علفزار و مرتع خوبی است و در آن شلتوک به عمل می آید، از نهاوند به چم لوچ هفت فرسنگ مسافت و در طرف غربی این شهر واقع است، (از مرآهالبلدان ج 4 ص 262) نام ولایتی از ایران زمین، نام سرزمینی: سراسر به شمشیر بگذاشتند ستم کردن لوچ برداشتند، فردوسی، و رجوع به فهرست ولف شود
چپ، احول، دوبین، چشم گشته، کژچشم، کول، (حاشیۀ لغت نامۀ اسدی نخجوانی)، لوج، کلیک، (لغت نامۀ اسدی نخجوانی)، کاج، کاژ، ناراست بین، کلک، کژ، باحول، احول چشم و معیوب، (اوبهی)، دوبیننده، کلاژ، کلاژه، این کلمه با کلمه فرانسۀ لوش از یک اصل است و با کلمه لوسکوس لاتینی نیز از یک ریشه است، کلاذه، شاه کال، گشته، کوج، چشم کاج، (از جهانگیری) : آن توئی کور و توئی لوچ و توئی کوچ و بلوچ آن توئی دول و توئی گول و توئی پایت لنگ، لبیبی، شاها ز انتظار زمانی که داریم چشمان راست بین دعاگوت گشت لوچ، قطران، گوش کر را سخن شناس که دید دیدۀ لوچ راست بین که شنید، سنائی، فارغ منشین که وقت کوچ است در خود منگر که چشم لوچ است، نظامی، خویشتن را بزرگ پنداری راست گویی یکی دو بیند لوچ، سعدی
چپ، احول، دوبین، چشم گشته، کژچشم، کول، (حاشیۀ لغت نامۀ اسدی نخجوانی)، لوج، کلیک، (لغت نامۀ اسدی نخجوانی)، کاج، کاژ، ناراست بین، کلک، کژ، باحِوَل، احول چشم و معیوب، (اوبهی)، دوبیننده، کلاژ، کلاژه، این کلمه با کلمه فرانسۀ لوش از یک اصل است و با کلمه لوسکوس لاتینی نیز از یک ریشه است، کلاذه، شاه کال، گشته، کوج، چشم کاج، (از جهانگیری) : آن توئی کور و توئی لوچ و توئی کوچ و بلوچ آن توئی دول و توئی گول و توئی پایت لنگ، لبیبی، شاها ز انتظار زمانی که داریم چشمان راست بین دعاگوت گشت لوچ، قطران، گوش کر را سخن شناس که دید دیدۀ لوچ راست بین که شنید، سنائی، فارغ منشین که وقت کوچ است در خود منگر که چشم لوچ است، نظامی، خویشتن را بزرگ پنداری راست گویی یکی دو بیند لوچ، سعدی
شهری به اندلس، مدینه لوغو و هی من زمن الرومانیین و لهاسور لایزال قائماً و علیه ابراج کثیره و قد استولی علی هذه البلده العرب، فیما استولوا علیه، (الحلل السندسیه ج 2 ص 59)
شهری به اندلس، مدینه لوغو و هی من زمن الرومانیین و لهاسور لایزال قائماً و علیه ابراج کثیره و قد استولی علی هذه البلده العرب، فیما استولوا علیه، (الحلل السندسیه ج 2 ص 59)
دهی از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس، واقع در 160هزارگزی شمال طبس، جلگه و گرمسیر، دارای 30 تن سکنه، آب آن ازقنات، محصول آنجا غلات و انقوزه، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس، واقع در 160هزارگزی شمال طبس، جلگه و گرمسیر، دارای 30 تن سکنه، آب آن ازقنات، محصول آنجا غلات و انقوزه، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان چناران بخش حومه ارداک شهرستان مشهد. کوهستانی و معتدل. دارای 115 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات، چغندر و سیب زمینی. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان چناران بخش حومه ارداک شهرستان مشهد. کوهستانی و معتدل. دارای 115 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات، چغندر و سیب زمینی. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
قسمی سگ کوچک جثۀ درازپشم، فاروغ، یک سر دو گوش، کخ، بغ، صورت مهیبی که برای ترسانیدن اطفال سازند، (آنندراج) (برهان)، وجودی وهمی که بچه های خرد را بدان ترسانند، بخ، مترس اطفال، ضاغث، ضاغب، لولوخرخره، لولوخرناس، صورتی مهیب که بدان کودکان را ترسانند، صورتی وهمی که بدان اطفال را ترسانند و گاه زنی با پوستینی وارون در بر و دیگی بجای کلاه بر سر به اطفال خود را نماید و این بس زشت و مخالف اصول تربیت اطفال است، - امثال: لولو ممه را برده یا آن ممه را لولو برد
قسمی سگ کوچک جثۀ درازپشم، فاروغ، یک سر دو گوش، کُخ، بُغ، صورت مهیبی که برای ترسانیدن اطفال سازند، (آنندراج) (برهان)، وجودی وهمی که بچه های خرد را بدان ترسانند، بخ، مترس اطفال، ضاغث، ضاغب، لولوخرخره، لولوخرناس، صورتی مهیب که بدان کودکان را ترسانند، صورتی وهمی که بدان اطفال را ترسانند و گاه زنی با پوستینی وارون در بر و دیگی بجای کلاه بر سر به اطفال خود را نماید و این بس زشت و مخالف اصول تربیت اطفال است، - امثال: لولو ممه را برده یا آن ممه را لولو برد
نام کسی که با کسایون دختر صور ملک کشمیر از کشمیر آمده بود و کسایون را بهمن پسر اسفندیار به زنی کرده بودو کسایون با این لولو سر داشت و بهمن به عشق کسایون و به گفتار او همه گنج و سپاه در دست لولو نهاد تا همه بزرگان را به دینار و بخشش بنده کرد و قصد گرفتن بهمن کردند تا دانسته شد و بهمن با بارین پرهیزگارکه رستم فرستاده بودش بگریختند و به مصر افتادند و بعد سالها داماد ملک مصر گشت و سپاه آورد تا پادشاهی از دست لولو بیرون کرد، کسایون را بکشت و لولو را به شفاعت بزرگان بخشید و از پادشاهی بفرستاد (یعنی ازکشور اخراج کرد) ... (مجمل التواریخ و القصص ص 53)
نام کسی که با کسایون دختر صور ملک کشمیر از کشمیر آمده بود و کسایون را بهمن پسر اسفندیار به زنی کرده بودو کسایون با این لولو سر داشت و بهمن به عشق کسایون و به گفتار او همه گنج و سپاه در دست لولو نهاد تا همه بزرگان را به دینار و بخشش بنده کرد و قصد گرفتن بهمن کردند تا دانسته شد و بهمن با بارین پرهیزگارکه رستم فرستاده بودش بگریختند و به مصر افتادند و بعد سالها داماد ملک مصر گشت و سپاه آورد تا پادشاهی از دست لولو بیرون کرد، کسایون را بکشت و لولو را به شفاعت بزرگان بخشید و از پادشاهی بفرستاد (یعنی ازکشور اخراج کرد) ... (مجمل التواریخ و القصص ص 53)
دهی از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز واقع در 43000گزی شمال خاوری ایذه، کوهستانی و معتدل، دارای 265 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز واقع در 43000گزی شمال خاوری ایذه، کوهستانی و معتدل، دارای 265 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی کوچکی است از دهستان دردیمه سورتیجی بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری، واقع در 45هزارگزی شمال باختری کیاسر، دارای 20 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی کوچکی است از دهستان دردیمه سورتیجی بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری، واقع در 45هزارگزی شمال باختری کیاسر، دارای 20 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لب سطبر یا سطبر شده به علت خشم یا اندوه. لنج. مشفر (در شتر). لوشه. لفج. - لب و لوچه، از اتباع. رجوع به مدخل لب و لوچه شود. - لوچه اش آویزان بودن، عدم رضایت با چهره ای عبوس نمودن
لب سطبر یا سطبر شده به علت خشم یا اندوه. لنج. مَشفر (در شتر). لوشه. لفج. - لب و لوچه، از اتباع. رجوع به مدخل لب و لوچه شود. - لوچه اش آویزان بودن، عدم رضایت با چهره ای عبوس نمودن
پسر اوکتای قاآن بن چنگیز، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، اوکتای بمناسبت علاقه ای که به کوچو پسر سوم خود داشت، او را در ایام حیات ولیعهد خویش قرار داد، ولی کوچو قبل از فوت پدر درگذشت و اوکتای پسر او شیرامون را که طفلی خردسال بود به این مقام برگزید، (از تاریخ مغول اقبال ص 151)، رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 حاشیۀ ص 206 شود
پسر اوکتای قاآن بن چنگیز، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، اوکتای بمناسبت علاقه ای که به کوچو پسر سوم خود داشت، او را در ایام حیات ولیعهد خویش قرار داد، ولی کوچو قبل از فوت پدر درگذشت و اوکتای پسر او شیرامون را که طفلی خردسال بود به این مقام برگزید، (از تاریخ مغول اقبال ص 151)، رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 حاشیۀ ص 206 شود
بخته نوعی بازی قمار است که بوسیله کارتهایی که در آن شماره هایی ثبت شده انجام می گیرد. در این بازی گردونه ای اعداد مختلف را اعلام می کند که اگر با شماره های کارتها موافق باشد صاحب کارت برنده اعلام می شود
بخته نوعی بازی قمار است که بوسیله کارتهایی که در آن شماره هایی ثبت شده انجام می گیرد. در این بازی گردونه ای اعداد مختلف را اعلام می کند که اگر با شماره های کارتها موافق باشد صاحب کارت برنده اعلام می شود
نوعی بازی قمار است که به وسیله کارت هایی که در آن شماره هایی ثبت شده انجام می گیرد. در این بازی گردونه ای اعداد مختلف را اعلام می کند که اگر با شماره های کارت ها موافق باشد صاحب کارت برنده اعلام می شود
نوعی بازی قمار است که به وسیله کارت هایی که در آن شماره هایی ثبت شده انجام می گیرد. در این بازی گردونه ای اعداد مختلف را اعلام می کند که اگر با شماره های کارت ها موافق باشد صاحب کارت برنده اعلام می شود