جدول جو
جدول جو

معنی لؤلؤریز - جستجوی لغت در جدول جو

لؤلؤریز
(نَ / نِ)
کنایه است از اشک فشان:
مرا ز رفتن معشوق دیده لؤلؤریز
ورا ز آمدن شب سپهر لؤلؤساز.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ)
لؤلؤسازنده. که لؤلؤ پدید آورد:
مرا ز رفتن معشوق دیده لؤلؤریز
وراز آمدن شب سپهر لؤلؤساز.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(لُءْ لُ)
ظاهراً شاعری است باستانی. شمس قیس رازی این دو بیت از وی نقل کند در صنعت سیاقهالاعداد وگوید: هم سیاقهالاعداد است و هم تبیین و هم تفسیر:
سه چیز تو از سه چیز دایم به عذاب
روی از خط و خط ز زلف و زلفت از تاب
سه چیز من از سه چیز پیوسته عذاب
جان از دل و دل ز دیده و دیده ز آب.
(المعجم چ تهران ص 286).
دو بیت دیگر او در لغت نامۀ اسدی به شاهد لغات آمده است، یکی به شاهد لغت صندل:
فکند از بر نار صندل نگار
که تا بر تنش کم کند زخم خار.
دیگری به شاهد لغت پیازکی:
لعل پیازکی رخ تو بود و زرد گشت
اشکم ز درد اوست چولعل پیازکی
محمد بن احمد بن عمر. زاویه سنن ابی داود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ ءْ لُ)
منسوب به لؤلؤ:
پیراهن لؤلؤئی برنگ کامه
وآن کفش دریده و به سر بر لامه.
مرواریدی.
، لؤلؤفروش. (سمعانی) ، مرواریدک و آن قسمی آبله است، شیوه ای ازخط: و این آلت (یعنی قلم) که یاد کرده آمد سه گونه نهاده اند: یکی محرف تمام و آن خط کز آن آید آن را لجینی خوانند، یعنی خط سیمین و دیگری مستوی و آن خط کز آن قلم آید آن را عسجدی خوانند، یعنی خط زرین و سوم محرف تمام و مستوی و آن خط کز آن قلم آیدآن را لؤلؤئی خوانند، یعنی مرواریدین. (نوروزنامه)
لغت نامه دهخدا