پستاندار آدم نما، با پوزه ای باریک شبیه روباه، دم دراز و چشمان درشت که درجنگل های ماداگاسکار یافت می شود و در روی درختان به سر می برد. نوعی از آن به اندازۀ موش است و در تنۀ درختان لانه می کند
پستاندار آدم نما، با پوزه ای باریک شبیه روباه، دم دراز و چشمان درشت که درجنگل های ماداگاسکار یافت می شود و در روی درختان به سر می برد. نوعی از آن به اندازۀ موش است و در تنۀ درختان لانه می کند
نام شهری به هندوستان. لاهور. لاوهور. لهاوور. لهاور. لوهر. لوهوار و لووهور. (برهان). رجوع به هر یک از این کلمات در ردیف خود شود: و آن حدیث دراز کشید و حشم لوهور و غازیان احمد را خواستند و او بر مغایظۀقاضی برفت با غازیان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 408)
نام شهری به هندوستان. لاهور. لاوهور. لهاوور. لهاور. لوهر. لوهوار و لووهور. (برهان). رجوع به هر یک از این کلمات در ردیف خود شود: و آن حدیث دراز کشید و حشم لوهور و غازیان احمد را خواستند و او بر مغایظۀقاضی برفت با غازیان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 408)
نام ولایتی است در هند. لوهاور است که شهر لاهور باشد. (برهان) : چگونه گیرد پنجاه قلعۀ معروف یکی سفر که کند در نواحی لوهر. عنصری. و رجوع به لهاور و لوهاور شود
نام ولایتی است در هند. لوهاور است که شهر لاهور باشد. (برهان) : چگونه گیرد پنجاه قلعۀ معروف یکی سفر که کند در نواحی لوهر. عنصری. و رجوع به لهاور و لوهاور شود
نام شهری است از هندوستان. (برهان). شهری است در هند. (حاشیۀ لغت نامه اسدی نخجوانی) : می شنیدم که میر ماضی را مطربی بود والی لوکر. مسعودسعد. چگونه کرد مر آن دلهرای بی دین را نشانش چون کند از نار پیش در لوکر (کذا). عنصری. نام شهری است به افغانستان و ابوالحسن علی بن محمد غزالی لوکری کرد از اهل این شهر است، قریۀ بزرگی است بر ساحل نهر مرو در نزدیکی پنجده مقابل ده دیگری به نام برکدز، لوکر شرقی و برکدز غربی نهر باشد. یاقوت گوید که از آن جز مناره ای برپا نیست و ویرانه های بسیار دلالت کند که آنجا روزگاری شهری بوده است و آن را به سال 616 هجری قمری دیدم که به سبب گذر لشکریان ویران گشته بود چه بر راه هرات و پنج ده از مرو واقع است. (از معجم البلدان)
نام شهری است از هندوستان. (برهان). شهری است در هند. (حاشیۀ لغت نامه اسدی نخجوانی) : می شنیدم که میر ماضی را مطربی بود والی لوکر. مسعودسعد. چگونه کرد مر آن دلهرای بی دین را نشانش چون کند از نار پیش در لوکر (کذا). عنصری. نام شهری است به افغانستان و ابوالحسن علی بن محمد غزالی لوکری کرد از اهل این شهر است، قریۀ بزرگی است بر ساحل نهر مرو در نزدیکی پنجده مقابل ده دیگری به نام برکدز، لوکر شرقی و برکدز غربی نهر باشد. یاقوت گوید که از آن جز مناره ای برپا نیست و ویرانه های بسیار دلالت کند که آنجا روزگاری شهری بوده است و آن را به سال 616 هجری قمری دیدم که به سبب گذر لشکریان ویران گشته بود چه بر راه هرات و پنج ده از مرو واقع است. (از معجم البلدان)
دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع در 92هزارگزی جنوب باختری شوسف و 26هزارگزی جنوب میغان. کوهستانی و گرمسیر. دارای 14 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. در بهار مالداران به این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع در 92هزارگزی جنوب باختری شوسف و 26هزارگزی جنوب میغان. کوهستانی و گرمسیر. دارای 14 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. در بهار مالداران به این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لاهور. لاوهور. لوهر. لهاوور. لهاور. نام شهری است (به هندوستان) با ناحیت بسیار و سلطانش از دست امیر ملتان است و اندر او بازارها و بتخانه هاست و اندر او درخت چلغوزه و بادام و جوز هندی بسیار است و همه بت پرستند و اندر وی هیچ مسلمان نیست. (حدود العالم). و رجوع به لاهور و لاوهور و لوهر شود
لاهور. لاوهور. لوهر. لهاوور. لهاور. نام شهری است (به هندوستان) با ناحیت بسیار و سلطانش از دست امیر ملتان است و اندر او بازارها و بتخانه هاست و اندر او درخت چلغوزه و بادام و جوز هندی بسیار است و همه بت پرستند و اندر وی هیچ مسلمان نیست. (حدود العالم). و رجوع به لاهور و لاوهور و لوهر شود
نام یکی از دهستانهای بخش سوادکوه شهرستان شاهی است. این دهستان در قسمت جنوب باختری شیرگاه و علیای دهستان بابل کنار واقع و منطقه ای است کوهستانی، جنگلی و دارای هوای مرطوب و معتدل. آب آن از سه رود خانه پی رود، کرسنگ و ازر حاصل میشود. محصول عمده این دهستان برنج و لبنیات. شغل ساکنین اهالی این دهستان زراعت و گله داری است. تابستان گله داران حدود ییلاقات و لوپی میروند. این دهستان از 21 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8هزار نفر و قرای مهم آن به شرح ذیل است: نفت چال، بورخانی، گالش کلا، کسلیان، دهکلان و عالم کلا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نام یکی از دهستانهای بخش سوادکوه شهرستان شاهی است. این دهستان در قسمت جنوب باختری شیرگاه و علیای دهستان بابل کنار واقع و منطقه ای است کوهستانی، جنگلی و دارای هوای مرطوب و معتدل. آب آن از سه رود خانه پی رود، کرسنگ و ازر حاصل میشود. محصول عمده این دهستان برنج و لبنیات. شغل ساکنین اهالی این دهستان زراعت و گله داری است. تابستان گله داران حدود ییلاقات و لوپی میروند. این دهستان از 21 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8هزار نفر و قرای مهم آن به شرح ذیل است: نفت چال، بورخانی، گالش کلا، کسلیان، دهکلان و عالم کلا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نام محلی در 128500 گزی بوشهر میان هداکو و زیارت. دهی از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری کنگان. کنار راه فرعی لار به گله دار. جلگه، گرمسیر، مالاریائی، دارای 90 تن سکنه شیعه، فارسی زبان. آب از چاه. محصولات آنجا غلات و تنباکو. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
نام محلی در 128500 گزی بوشهر میان هداکو و زیارت. دهی از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری کنگان. کنار راه فرعی لار به گله دار. جلگه، گرمسیر، مالاریائی، دارای 90 تن سکنه شیعه، فارسی زبان. آب از چاه. محصولات آنجا غلات و تنباکو. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
نام جزیره ای از جزائر خلیج فارس از آن ایران به روزگار حمداﷲ مستوفی. (نزهه القلوب ص 234). این کلمه در جای دیگر دیده نشد. وشاید مصحف لارک باشد. رجوع به لارک (جزیره...) شود نام دیهی در سه فرسخ و نیم میانۀ جنوب و مغرب گله دار. (فارسنامۀ ناصری) نام دیهی هشت فرسخ میانۀ شمال و مغرب شنبه. (فارسنامۀ ناصری)
نام جزیره ای از جزائر خلیج فارس از آن ایران به روزگار حمداﷲ مستوفی. (نزهه القلوب ص 234). این کلمه در جای دیگر دیده نشد. وشاید مصحف لارک باشد. رجوع به لارک (جزیره...) شود نام دیهی در سه فرسخ و نیم میانۀ جنوب و مغرب گله دار. (فارسنامۀ ناصری) نام دیهی هشت فرسخ میانۀ شمال و مغرب شنبه. (فارسنامۀ ناصری)
نام قصبه ای جزء دهستان قزقانچای بخش فیروزکوه شهرستان دماوند واقع در 39 هزارگزی شمال باختری فیروزکوه و 26 هزارگزی شمال راه شوسۀ فیروزکوه به تهران دارای 1500 تن سکنه شغل اهالی زراعت و نجاری و مکاری و راه مالرو است. مزرعۀ کهریز جزء این ده است و امامزاده ای دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) موضعی در حوالی آمل مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 40 بخش انگلیسی). رابینو لاریز را لزور گمان برده است. (بخش انگلیسی ص 130)
نام قصبه ای جزء دهستان قزقانچای بخش فیروزکوه شهرستان دماوند واقع در 39 هزارگزی شمال باختری فیروزکوه و 26 هزارگزی شمال راه شوسۀ فیروزکوه به تهران دارای 1500 تن سکنه شغل اهالی زراعت و نجاری و مکاری و راه مالرو است. مزرعۀ کهریز جزء این ده است و امامزاده ای دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) موضعی در حوالی آمل مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 40 بخش انگلیسی). رابینو لاریز را لزور گمان برده است. (بخش انگلیسی ص 130)
نام شطی به فرانسه که از قلۀ ژربیه دوژنک به سون سرچشمه گیرد و لاپوی، روئن نور، کسن وژین، ارلئان، بلوا، آمبوآز، تور، سومور، آنسنی، نانت، پمبوف و سن نازر را سیراب کند و پس از پیمودن مسیری به درازای 980هزار گز به اقیانوس اطلس ریزد
نام شطی به فرانسه که از قلۀ ژربیه دوژنک به سِون سرچشمه گیرد و لاپوی، روئن نِور، کسن وژین، اُرلئان، بلوا، آمبوآز، تور، سومور، آنسنی، نانت، پمبوف و سن نازر را سیراب کند و پس از پیمودن مسیری به درازای 980هزار گز به اقیانوس اطلس ریزد
دپارتمان دلاهت لوار نام دپارتمانی متشکل از ویواره، ولای، ژودان، فره و لیونه به فرانسه، دارای 2 آرندیسمان و 29 کانتون و 268 کمون و 251608 تن سکنه دپارتمان دولا لوار نام دپارتمانی متشکل از فره و قسمتی از بوژوله و لیونه به فرانسه، دارای 3 آرندیسمان و 32 کانتون و 338 کمون و 664822 تن سکنه
دپارتمان دلاهت لوار نام دپارتمانی متشکل از ویواره، ولای، ژودان، فره و لیونه به فرانسه، دارای 2 آرندیسمان و 29 کانتون و 268 کمون و 251608 تن سکنه دپارتمان دولا لوار نام دپارتمانی متشکل از فره و قسمتی از بوژوله و لیونه به فرانسه، دارای 3 آرندیسمان و 32 کانتون و 338 کمون و 664822 تن سکنه
دهی است از دهستان هیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل. واقع در 30000 گزی جنوب باختری اردبیل و3000 گزی شوسۀ اردبیل به هروآباد. کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان هیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل. واقع در 30000 گزی جنوب باختری اردبیل و3000 گزی شوسۀ اردبیل به هروآباد. کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
زبانی غیر معمول که دوکس باهم قرار داده باشند که بدان سخن گویند تا دیگران ازآن چیزی نفهمند زبان شکسته: مردم استراباد بدو زبان سخن گویند: یکی به لوترا (ی) استرابادی ودیگری بپارسی کردانی
زبانی غیر معمول که دوکس باهم قرار داده باشند که بدان سخن گویند تا دیگران ازآن چیزی نفهمند زبان شکسته: مردم استراباد بدو زبان سخن گویند: یکی به لوترا (ی) استرابادی ودیگری بپارسی کردانی