عمل لوند: می از جام کسان در کام کردن لوندی را حریفی نام کردن، (امیر خسرو لغ) از هوا داری ما و تو چو مستغنی است یار ای رقیب این چاپلوسی ولوندی تا بکی، (کمال خجندی لغ)
عمل لوند: می از جام کسان در کام کردن لوندی را حریفی نام کردن، (امیر خسرو لغ) از هوا داری ما و تو چو مستغنی است یار ای رقیب این چاپلوسی ولوندی تا بکی، (کمال خجندی لغ)
دهی است از دهستان آبسرده بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 21هزارگزی شمال باختری چقلوندی و 18هزارگزی باختر اتومبیل رو چقلوندی به بروجرد. ناحیه ای است دامنه ای و سردسیر مالاریایی با 90 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولات آن غلات، لبنیات و پشم و اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. از صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان آبسرده بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 21هزارگزی شمال باختری چقلوندی و 18هزارگزی باختر اتومبیل رو چقلوندی به بروجرد. ناحیه ای است دامنه ای و سردسیر مالاریایی با 90 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولات آن غلات، لبنیات و پشم و اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. از صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام یکی از بخش های شهرستان خرم آباد که در شمال خاوری شهرستان واقع و حدود آن به شرح زیر است: از باختر به کوه ریمله بخش حومه، از خاور به بخش سیلاخور شهرستان بروجرد، از شمال به کوه گرین بخش سیلاخور و از جنوب به کوه بلومان و بخش زاغه. موقعیت طبیعی این بخش کوهستانی و سردسیر است. آبش از رود خانه هرو و نهرها و چشمه ها میباشد. محصولش غلات، حبوبات، صیفی و لبنیات و راههای بخش در مواقع خشکی اتومبیل رواند. مرکز بخش در 42 هزارگزی شمال خاوری شهر خرم آباد و کنار راه شوسۀ واقع است و این بخش از 4 دهستان که شامل 109 آبادی است بشرح زیر تشکیل شده است: دهستان بابلی با 29 آبادی و 4926 تن سکنه. دهستان مال اسد با 30 آبادی و 5060 تن سکنه. دهستان ورکو با 12 آبادی و 1428 تن سکنه. دهستان آب سرده با 38 آبادی و 6090 تن سکنه. ساکنین این بخش از تیره های مختلف بیرالوند میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از بخش های شهرستان خرم آباد که در شمال خاوری شهرستان واقع و حدود آن به شرح زیر است: از باختر به کوه ریمله بخش حومه، از خاور به بخش سیلاخور شهرستان بروجرد، از شمال به کوه گرین بخش سیلاخور و از جنوب به کوه بلومان و بخش زاغه. موقعیت طبیعی این بخش کوهستانی و سردسیر است. آبش از رود خانه هرو و نهرها و چشمه ها میباشد. محصولش غلات، حبوبات، صیفی و لبنیات و راههای بخش در مواقع خشکی اتومبیل رواند. مرکز بخش در 42 هزارگزی شمال خاوری شهر خرم آباد و کنار راه شوسۀ واقع است و این بخش از 4 دهستان که شامل 109 آبادی است بشرح زیر تشکیل شده است: دهستان بابلی با 29 آبادی و 4926 تن سکنه. دهستان مال اسد با 30 آبادی و 5060 تن سکنه. دهستان ورکو با 12 آبادی و 1428 تن سکنه. دهستان آب سرده با 38 آبادی و 6090 تن سکنه. ساکنین این بخش از تیره های مختلف بیرالوند میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده مرکزی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد که درکنار راه شوسۀ چقلوندی به بروجرد واقع است. جلگه وسردسیر است و 450 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه هرو، محصولش غلات، لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن سیاه چادر، جاجیم و قالی و راهش اتومبیل رو است. مزارع کله جوب، قنات کیوارکوه، زغ زار زیرده و تپه مهدی جزء این ده میباشند و این بخش دارای دبستان، پاسگاه ژاندارمری، صندوق پست میباشد و مرکز ادارۀ بخشداری در خاور آبادی واقع است. ساکنین از طایفۀ سیاامیر چقلوند بوده در ساختمان و چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده مرکزی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد که درکنار راه شوسۀ چقلوندی به بروجرد واقع است. جلگه وسردسیر است و 450 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه هرو، محصولش غلات، لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن سیاه چادر، جاجیم و قالی و راهش اتومبیل رو است. مزارع کله جوب، قنات کیوارکوه، زغ زار زیرده و تپه مهدی جزء این ده میباشند و این بخش دارای دبستان، پاسگاه ژاندارمری، صندوق پست میباشد و مرکز ادارۀ بخشداری در خاور آبادی واقع است. ساکنین از طایفۀ سیاامیر چقلوند بوده در ساختمان و چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
غرشمال. روسبی. (اوبهی). فاحشه. زن بدکار. قری. توشمال. شوخ. جماش. شنگ. اطواری. لولی. هرزه. هرجائی. زن فاحشه. (برهان). زن که با مطربان دستیاری کردی: مطرب بزم تو باد آنکه کند از فلک زهره نشاطزمین تا شود او را لوند صدیک از آن کو کند بر زر و بر سیم خویش گرگ درنده نکرد با رمۀ گوسفند. سوزنی. (این کلمه در این شعر معنی بوفن و امثال آن میدهد). یا ایهااللوند مرا پای خاست لند. (از فهرست دیوان سوزنی). اگر شجاع الدین عقل غالب آید نفس لولی باش لوندشکل هر جانشین یاوه روی را اسیر کند. (کتاب المعارف). ای مغفل رشته ای در پای بند تا ز خود هم گم نگردی ای لوند! مولوی. این چه میگوئی دعا چبود مخند تو سر و ریش من و خویش ای لوند. مولوی. در بازیهای ایرانی همیشه یک تن با جامۀ خنده آورو حرکاتی ناشیانه هست که رقاص یا رقاصۀ ماهر را به طور مضحک تقلید کند، یعنی به اصطلاح ندما بازخماند، شاید لوند چنین شغلی داشته است و از بیت فوق سوزنی چنین مقصودی منظور است و اینکه صاحب صحاح الفرس به بیت مرقوم معنی مردم کاهل و تنبل و هرجائی میدهد مورد استشهاد نمی تواند باشد. و در تداول امروزی لوند دشنامی است مر زنان را که معنی بدکاره دهد و نیز به معنی دختر خوش زبان خوش حرکات و تقریباً ترجمه کوکت فرانسه است و از بیت سوزنی هم برمی آید که لوند در کار مطربان مدد و دستیاری بوده است، مهمان طفیلی خراباتیان. (برهان) : می از جام کسان در کام کردن لوندی را حریفی نام کردن. امیرخسرو. ، به کلمه لوند در بیت ذیل مولوی در حاشیۀ مثنوی معنی زن بدکاره داده اند و جای تأمل است: بانگ آمد که همه عریان شوند هرکه هستند از عجوز و از لوند. مولوی. ، مردم کاهل و هیچکاره، شخصی که زن خود را دوست دارد، عشرت کننده، پسر بدکاره، پیشکار که شاگرد و مزدور و خدمتکار باشد، خبر خوش، در عرف، لوند سرهنگ بی باکی را گویند که او را نه ترس خداوند و نه شرم خلق باشد و مال مردم را در حق خود مباح پندارد. (برهان). چون خزانۀ محمد امین ازنقود مفقود شد آلات و ادوات سیمین و زرین را در سکه آوردند و درم و دینار زده امتعه و اقمشۀ نفیسه را به نیمه بها فروخته به عیاران و لوندان میدادند تا به دفع اهل طغیان اقدام نمایند. (حبیب السیر)
غرشمال. روسبی. (اوبهی). فاحشه. زن بدکار. قری. توشمال. شوخ. جماش. شنگ. اطواری. لولی. هرزه. هرجائی. زن فاحشه. (برهان). زن که با مطربان دستیاری کردی: مطرب بزم تو باد آنکه کند از فلک زهره نشاطزمین تا شود او را لوند صدیک از آن کو کند بر زر و بر سیم خویش گرگ درنده نکرد با رمۀ گوسفند. سوزنی. (این کلمه در این شعر معنی بوفن و امثال آن میدهد). یا ایهااللوند مرا پای خاست لند. (از فهرست دیوان سوزنی). اگر شجاع الدین عقل غالب آید نفس لولی باش لوندشکل هر جانشین یاوه روی را اسیر کند. (کتاب المعارف). ای مغفل رشته ای در پای بند تا ز خود هم گم نگردی ای لوند! مولوی. این چه میگوئی دعا چبود مخند تو سر و ریش من و خویش ای لوند. مولوی. در بازیهای ایرانی همیشه یک تن با جامۀ خنده آورو حرکاتی ناشیانه هست که رقاص یا رقاصۀ ماهر را به طور مضحک تقلید کند، یعنی به اصطلاح ندما بازخماند، شاید لوند چنین شغلی داشته است و از بیت فوق سوزنی چنین مقصودی منظور است و اینکه صاحب صحاح الفرس به بیت مرقوم معنی مردم کاهل و تنبل و هرجائی میدهد مورد استشهاد نمی تواند باشد. و در تداول امروزی لوند دشنامی است مر زنان را که معنی بدکاره دهد و نیز به معنی دختر خوش زبان خوش حرکات و تقریباً ترجمه کوکت فرانسه است و از بیت سوزنی هم برمی آید که لوند در کار مطربان مدد و دستیاری بوده است، مهمان طفیلی خراباتیان. (برهان) : می از جام کسان در کام کردن لوندی را حریفی نام کردن. امیرخسرو. ، به کلمه لوند در بیت ذیل مولوی در حاشیۀ مثنوی معنی زن بدکاره داده اند و جای تأمل است: بانگ آمد که همه عریان شوند هرکه هستند از عجوز و از لوند. مولوی. ، مردم کاهل و هیچکاره، شخصی که زن خود را دوست دارد، عشرت کننده، پسر بدکاره، پیشکار که شاگرد و مزدور و خدمتکار باشد، خبر خوش، در عرف، لوند سرهنگ بی باکی را گویند که او را نه ترس خداوند و نه شرم خلق باشد و مال مردم را در حق خود مباح پندارد. (برهان). چون خزانۀ محمد امین ازنقود مفقود شد آلات و ادوات سیمین و زرین را در سکه آوردند و درم و دینار زده امتعه و اقمشۀ نفیسه را به نیمه بها فروخته به عیاران و لوندان میدادند تا به دفع اهل طغیان اقدام نمایند. (حبیب السیر)
امرای لودی نام سلسله ای که پس از هجوم امیر تیمور به هند در سال 801 هجری قمری بعد از سلسلۀ تغلقیه روی کار آمد و با هجوم بابر از میان رفت، اسامی امرای این سلسله چنین است: بهلول لودی (855 هجری قمری)، سکندر ثانی ابن بهلول (894 هجری قمری)، ابراهیم ثانی بن سکندر (923-930 ه، ق،)، رجوع به ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 269 شود
امرای لودی نام سلسله ای که پس از هجوم امیر تیمور به هند در سال 801 هجری قمری بعد از سلسلۀ تغلقیه روی کار آمد و با هجوم بابر از میان رفت، اسامی امرای این سلسله چنین است: بهلول لودی (855 هجری قمری)، سکندر ثانی ابن بهلول (894 هجری قمری)، ابراهیم ثانی بن سکندر (923-930 هَ، ق،)، رجوع به ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 269 شود