جدول جو
جدول جو

معنی لوند - جستجوی لغت در جدول جو

لوند
عشوه گر، طناز، زن هرجایی
تصویری از لوند
تصویر لوند
فرهنگ فارسی عمید
لوند(لَ وَ)
غرشمال. روسبی. (اوبهی). فاحشه. زن بدکار. قری. توشمال. شوخ. جماش. شنگ. اطواری. لولی. هرزه. هرجائی. زن فاحشه. (برهان). زن که با مطربان دستیاری کردی:
مطرب بزم تو باد آنکه کند از فلک
زهره نشاطزمین تا شود او را لوند
صدیک از آن کو کند بر زر و بر سیم خویش
گرگ درنده نکرد با رمۀ گوسفند.
سوزنی.
(این کلمه در این شعر معنی بوفن و امثال آن میدهد).
یا ایهااللوند مرا پای خاست لند.
(از فهرست دیوان سوزنی).
اگر شجاع الدین عقل غالب آید نفس لولی باش لوندشکل هر جانشین یاوه روی را اسیر کند. (کتاب المعارف).
ای مغفل رشته ای در پای بند
تا ز خود هم گم نگردی ای لوند!
مولوی.
این چه میگوئی دعا چبود مخند
تو سر و ریش من و خویش ای لوند.
مولوی.
در بازیهای ایرانی همیشه یک تن با جامۀ خنده آورو حرکاتی ناشیانه هست که رقاص یا رقاصۀ ماهر را به طور مضحک تقلید کند، یعنی به اصطلاح ندما بازخماند، شاید لوند چنین شغلی داشته است و از بیت فوق سوزنی چنین مقصودی منظور است و اینکه صاحب صحاح الفرس به بیت مرقوم معنی مردم کاهل و تنبل و هرجائی میدهد مورد استشهاد نمی تواند باشد. و در تداول امروزی لوند دشنامی است مر زنان را که معنی بدکاره دهد و نیز به معنی دختر خوش زبان خوش حرکات و تقریباً ترجمه کوکت فرانسه است و از بیت سوزنی هم برمی آید که لوند در کار مطربان مدد و دستیاری بوده است، مهمان طفیلی خراباتیان. (برهان) :
می از جام کسان در کام کردن
لوندی را حریفی نام کردن.
امیرخسرو.
، به کلمه لوند در بیت ذیل مولوی در حاشیۀ مثنوی معنی زن بدکاره داده اند و جای تأمل است:
بانگ آمد که همه عریان شوند
هرکه هستند از عجوز و از لوند.
مولوی.
، مردم کاهل و هیچکاره، شخصی که زن خود را دوست دارد، عشرت کننده، پسر بدکاره، پیشکار که شاگرد و مزدور و خدمتکار باشد، خبر خوش، در عرف، لوند سرهنگ بی باکی را گویند که او را نه ترس خداوند و نه شرم خلق باشد و مال مردم را در حق خود مباح پندارد. (برهان). چون خزانۀ محمد امین ازنقود مفقود شد آلات و ادوات سیمین و زرین را در سکه آوردند و درم و دینار زده امتعه و اقمشۀ نفیسه را به نیمه بها فروخته به عیاران و لوندان میدادند تا به دفع اهل طغیان اقدام نمایند. (حبیب السیر)
لغت نامه دهخدا
لوند((لَ وَ))
روسپی، فاحشه، عشوه گر
تصویری از لوند
تصویر لوند
فرهنگ فارسی معین
لوند
پرکرشمه، دلفریب، طناز، عشوه گر، بدکاره، روسپی، هرجایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الوند
تصویر الوند
(پسرانه)
اروند، دارای تندی و تیزی، نام کوهی در جنوب همدان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کلوند
تصویر کلوند
خیار بزرگ که برای تخم نگه دارند، خیار، خربزۀ نارس،
انجیر و خرمای خشک که به نخ بکشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوند
تصویر گلوند
آنچه به رسم تحفه و هدیه به جایی بفرستند، چیزهای خوردنی از قبیل انجیر و مغز گردو و امثال آن ها که به نخ کشیده باشند، برای مثال خواجۀ ما ز بهر گنده پسر / کرد از خایۀ شتر گلوند (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۴)
فرهنگ فارسی عمید
(لَ وَ)
عمل لوند:
از هواداری ما و تو چو مستغنی است یار
ای رقیب این چاپلوسی و لوندی تا به کی.
کمال خجندی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نام موضعی به مازندران. (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 114 و 131)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گلوند
تصویر گلوند
مرسله را گویند، یعنی هر چیز که بطریق تحفه و هدیه بجائی فرستند
فرهنگ لغت هوشیار
عمل لوند: می از جام کسان در کام کردن لوندی را حریفی نام کردن، (امیر خسرو لغ) از هوا داری ما و تو چو مستغنی است یار ای رقیب این چاپلوسی ولوندی تا بکی، (کمال خجندی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلوند
تصویر جلوند
چراغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوند
تصویر کلوند
دستبند و مرسله از گردو و انجیر و غیره: (خواجه ما ز بهر گنده پسر کرد از خایه شتر کلوند)، (رودکی)، خیار با درنگ و انجیر و گردو و قیسی و خرمای خشک برشته کشیده کلونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوند
تصویر کلوند
((کَ وَ))
دستبند و مرسله از گردو و انجیر و غیره، خیار و بادرنگ و انجیر، گردو و خرمای خشک به رشته کشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
رنگی است نزدیک به زرد، بور و طلایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلوند
تصویر گلوند
((گَ وَ))
گلوبند، هر چیز که به طریق تحفه و هدیه به کسی فرستند، مرسله، گلوبند مانندی از گردو و انجیر که آن را به هدیه فرستند
فرهنگ فارسی معین
دلال، طنازی، عشوه، عشوه گری، غمزه، غنج، کرشمه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
Blonde
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نام قلعه ای قدیمی که در کتب تاریخی از آن یاد شده استدر منابع
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
金髪の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
בלונדיני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
गोरा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
pirang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
บลอนด์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
biondo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
rubio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
loiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
金色的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
блондинистий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
блондинистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
금발의
دیکشنری فارسی به کره ای