- لولنده
- آنکه بلولد کسی که لول خورد
معنی لولنده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوشنده، آنکه شیر می دوشد
در جای خود جنبیده، باهستگی رفت و آمد کرده، نمو کرده (کودک) بطوری که تو اندرفتن
دوشنده
بصورتی ناپسند در آورنده (چشم را)
تاخیر اندازه و درنگ کننده
مدعی علیه
آنکه آورد
نمو کننده نشو و نماکننده رشد کننده
آنکه ببوسد بوسه زننده
شامه، بوی کننده یا حاست (حاسهء)
چسبنده، چسبناک، چسبناک و لغزنده (زمین)
آنچه بروید آنچه رشد و نمو کند
آنچه میجوشد غلیان کننده، فوران کننده
جستجو کننده، طالب
ژولیده و پریشان
قرائت شده مطالعه شده، دعوت شده بمهمانی، احضار شده فرا خوانده، مدعی علیه
آنکه خورد آکل
جستجو کننده جوینده، حاصل کننده اندوزنده، ادا کننده گزارنده
آن که یا آن چه بسوزد، گرم تابدار، آنکه یا آن چه بسوزاند سوزاننده
کسی که چیزی را می شوید
شوریده ژولیده در هم پریشان، درمانده حیران
تعمید دهنده، شوینده، شست و شو دهنده، شورش کننده، انقلاب کننده
تکان دهنده، جنباننده
لیزخورنده، لیز، سر
کسی که چیزی را می لیسد
آشفته کننده، پریشان کننده
کسی که چیزی با خود بیاورد
کسی که چیزی می دوزد، خیاط