جدول جو
جدول جو

معنی لولاک - جستجوی لغت در جدول جو

لولاک
اگر نبودی تو، اشاره به حدیث قدسی خطاب به پیغمبر اسلام، برای مثال «لولاک، لمّا خلقت الافلاک» ( اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم)
تصویری از لولاک
تصویر لولاک
فرهنگ فارسی عمید
لولاک
(لَ کَسِ)
دهی از دهستان کسلیان، بخش سوادکوه شهرستان شاهی، واقعدر هشت هزارگزی خاوری زیرآب. کوهستانی، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 50 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودکسلیان. محصول آنجا برنج و غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
لولاک
(لَ / لُو)
انجیر قرمز است که در پایان فصل میرسد (در تداول گناباد خراسان)
لغت نامه دهخدا
لولاک
(لَ)
مرکّب از: لو + لا + ک ضمیر، اگر نبودی تو.
- خواجۀ لولاک یا سید لولاک، رسول اکرم صلوات اﷲ علیه و اشاره است به حدیث قدسی که خدای تعالی خطاب به او علیه السلام فرموده است: ’لولاک لما خلقت الافلاک’، اگر تو نبودی آسمانها نیافریدمی:
تنش محرم تخت افلاک بود
سرش صاحب تاج لولاک بود.
نظامی.
ترا عز لولاک تمکین بس است
ثنای تو طه و یس بس است.
سعدی.
خواجۀ لولاک و سلطان رسل
مقتداو رهنمای جزء و کل.
؟
لغت نامه دهخدا
لولاک
بر گرفته از سروای: لو لاک لما خلقت الافلاک اگر نبودی تو سپهران را نمی آفریدم اگر نبودی تو. توضیح ماخوذ از آیه حدیث قدسی خطاب به پیغمبراسلام ص: لولاک لما خلقت الافلاک. (اگر تو نبودی من فلکها را نمی آفریدم: ترا عز لو لاک تمکین بس است ثنای تو طه ویس بس است. (سعدی) یا خواجه (سید) لولاک. پیغمبر اسلام ص
فرهنگ لغت هوشیار
لولاک
از توابع کسلیان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لولانک
تصویر لولانک
لورانک، ظرف روغن، دبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کولاک
تصویر کولاک
طوفان، جریان شدید هوا، باد سخت و تند، تندباد، توفان، دومان
موج دریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولا
تصویر لولا
پیچک، گیاهی صحرایی با برگ های کوچک دندانه دار و گل هایی به شکل زنگوله و به رنگ آبی، سفید یا سرخ کم رنگ. بیشتر در کشتزارها می روید و روی زمین می خزد یا به گیاه های مجاور خود می پیچد و بالا می رود و به هر گیاهی که بپیچد آن را پژمرده و خشک می کند، هر چیز پیچیده و گلوله شده از نخ، ابریشم و مانند آن، انواع گیاهان که به درختان و اشیای مجاور خود بپیچند و بالا بروند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولا
تصویر لولا
ابزاری که با آن در را به چهارچوب وصل می کنند و در به وسیلۀ آن باز و بسته می شود
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
لورانک. دبۀ روغن و ظرف برنجی بزرگ که روغن و امثال آن در آن کنند. لولاور. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لُو)
غلیواج باشد و آن را خاد و زغن نیز گویند. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لُو)
به هندی سپستان است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(وَ گُ شُ دَ)
مرکّب از: لو، اگر + لا، نه، اگرنه. (ترجمان القرآن جرجانی) : ولولا، اینکه. و اگرنه اینکه: لولا اجتبیتها، چرا فراننهادی آن را از خویشتن. (ترجمان القرآن جرجانی)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی از دهستان گردیان بخش سلماس شهرستان خوی. واقع در سی هزارگزی جنوب باختری سلماس. دره و سردسیر. دارای 70 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
آنچه خایند آن را. یقال: ماذاق لواکاً، ای مصاغاً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
شعوری این کلمه را مرادف لورانک و لورآور آورده است به معنی آوند روغن
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش ژیرند از ولایت لیبورن به فرانسه، دارای شرابهای خوب و 1628 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(لَ)
سختی، گزند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
در حال لولیدن، رجوع به لولیدن شود
لغت نامه دهخدا
موج بزرگ، (بهار عجم) :
محتشم گر بحر غم گولاک خواهد زد چنین
سیل اشک ما ز ماهی تا به مه خواهد رسید،
محتشم،
اما صحیح کلمه کولاک است، رجوع به کولاک شود
لغت نامه دهخدا
به معنی دویم کولاب است که موجۀ عظیم باشد، (برهان)، به معنی کلاک یعنی موج بزرگ نوشته شده، (از آنندراج)، همان کلاک یعنی موج بزرگ، (فرهنگ رشیدی)، موجۀ عظیم، (ناظم الاطباء)، بعضی به معنی طوفان گفته اند، (فرهنگ رشیدی)، افادۀ معنی طوفان نیز می کند، (آنندراج)، در گیلان طوفان دریا را گویند، (حاشیۀ برهان چ معین)، تلاطم امواج دریا، (فرهنگ فارسی معین)، طوفان دریا، طوفان دریایی، انقلاب در دریا، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، باد و برف، (ناظم الاطباء)، طوفان برف و باد، انقلاب در هوا، دمه، دمق، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لُ)
لولب آهنی که وسیلۀ اتصال لنگرهای در به چهارچوب و گشاد و بند در است.
- لولای توهمی، نوعی از لولا که جفتهااز یکدیگر جدا نگردند.
- لولای چاکدار، نوعی لولا که دو قسمت متحرک آن از یکدیگر جدا گردد. مقابل لولای درنیا و لولای توهمی.
- لولای درنیا، نوعی از لولا که دو قسمت متحرک آن از یکدیگر جدا نشود
لغت نامه دهخدا
(اُ کَ)
اولالک . جمع واژۀ اسم اشارۀ تاک . (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام کوهی به گیلان که همیشه از برف مستور است، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ظرف برنجی بزرگی که درآن روغن و جز آن کنند دبه روغن لولاور دبه روغن و ظرف برنجی بزرگ که روغن و امثال آن در کنند، لولاور
فرهنگ لغت هوشیار
موج بزرگ: محتشم گر بحر غم گولاک خواهد زد چنین سیل اشک ما ز ماهی تابمه خواهد رسید. (محتشم)، طوفان
فرهنگ لغت هوشیار
سختی، زیان، گزند، اگر نه آهنی که وسیله اتصال لنگرهای در به چهارچوب و گشاد و بند در است، ابزاری که در را به چهار چوب متصل میسازد
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی کوهاک از کوهه (موج دریا) موج بزرگ، تلاطم امواج دریا. بمعنی کلاک یعنی موج بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواک
تصویر لواک
خاییدنی جویدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کولاک
تصویر کولاک
طوفان دریا، موج شدید و بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لولا
تصویر لولا
((لُ))
اگر نه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لولا
تصویر لولا
((لُ))
قطعه ای فلزی که در یا پنجره را به چهارچوبه وصل کند
فرهنگ فارسی معین
بوران، توفان، موج، شاهکار، کارشایان، معرکه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
لاغر و قد بلند، آویزان
فرهنگ گویش مازندرانی