کرکس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، لاشخور، دژکاک، نسر، کلمرغ، مردارخوٰار، شیرگنجشک، دال، دالمن برای مثال به جای مشک نبویند هیچ کس سرگین / به جای باز ندارند هیچ کس ورکاک (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۳)
کَرکَس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، لاشخُور، دَژکاک، نَسر، کَلمُرغ، مُردارخوٰار، شیرگُنجِشک، دال، دالمَن برای مِثال به جای مشک نبویند هیچ کس سرگین / به جای باز ندارند هیچ کس ورکاک (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۳)
دهی از دهستان قائدرحمت است که در بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد واقع است و 855تن سکنه دارد که از طایفۀ قائدرحمت هستند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان قائدرحمت است که در بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد واقع است و 855تن سکنه دارد که از طایفۀ قائدرحمت هستند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام محلی در درۀ کتول که در آنجا سروکش بومی است و جنگلی کوچک دارد. پایگاه و بوم این درخت نزد علمای فن مجهول بود تا در سال 1317 هجری قمریپرفسور گا او با جنگل کوچک آنرا در سروکش واقع در درۀ کتول یافت و اسم آن محل هم سورکش است. نام محلی در درۀ کتول. و موطن اصلی درخت سور (نوش) سورکش است. (یادداشت بخط مؤلف)
نام محلی در درۀ کتول که در آنجا سروکش بومی است و جنگلی کوچک دارد. پایگاه و بوم این درخت نزد علمای فن مجهول بود تا در سال 1317 هجری قمریپرفسور گا او با جنگل کوچک آنرا در سروکش واقع در درۀ کتول یافت و اسم آن محل هم سورکش است. نام محلی در درۀ کتول. و موطن اصلی درخت سور (نوش) سورکش است. (یادداشت بخط مؤلف)
ده کوچکی است از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت واقع در 6000 گزی باختر ساردوئیه، سر راه فرعی ساردوئیه به راین. سکنۀ آن 10 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت واقع در 6000 گزی باختر ساردوئیه، سر راه فرعی ساردوئیه به راین. سکنۀ آن 10 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
پشته و زمینی را گویند که آن را سیلاب کنده باشد، چه لور به معنی سیلاب هم آمده است و در فرهنگ سروری این لغت به معنی آب آمده است. (برهان). مغاک که از سیل بر زمین پیدا میشود. (غیاث). سیلاب کند: ز ری تا دهستان و خوارزم و جند نوندی نبینی بجز لورکند. نظامی. در هر یکی از این عدد شصت روشن است آنها که تعبیه است در این تیره لورکند. عمید لوبکی
پشته و زمینی را گویند که آن را سیلاب کنده باشد، چه لور به معنی سیلاب هم آمده است و در فرهنگ سروری این لغت به معنی آب آمده است. (برهان). مغاک که از سیل بر زمین پیدا میشود. (غیاث). سیلاب کند: ز ری تا دهستان و خوارزم و جند نوندی نبینی بجز لورکند. نظامی. در هر یکی از این عدد شصت روشن است آنها که تعبیه است در این تیره لورکند. عمید لوبکی
دهی از دهستان دشت پیل بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه، واقع در 22500گزی باختری اشنویه و پنج هزارگزی شمال ارابه رو آقبلاغ، دره و سردسیر، دارای 87 تن سکنه، آب آن از رود لورکان و چشمه، محصول آنجا غلات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان دشت پیل بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه، واقع در 22500گزی باختری اشنویه و پنج هزارگزی شمال ارابه رو آقبلاغ، دره و سردسیر، دارای 87 تن سکنه، آب آن از رود لورکان و چشمه، محصول آنجا غلات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لواشی که از رب ّ سطبرشدۀ آلوچه، آلو، قیسی و امثال آن کنند. لواشه. آن آلو یا گوجه است که پزند و پوست و هستۀ آن را دور کنند و به قوام آرند و چون نان لواش نازک سازند خوردن را. چیزی چون نانهای لواش پهن و مدور که از شیرۀ قوام آمدۀ آلو کنند، لواش خرد. مصغر لواش (نان)
لواشی که از رب ّ سطبرشدۀ آلوچه، آلو، قیسی و امثال آن کنند. لواشه. آن آلو یا گوجه است که پزند و پوست و هستۀ آن را دور کنند و به قوام آرند و چون نان لواش نازک سازند خوردن را. چیزی چون نانهای لواش پهن و مدور که از شیرۀ قوام آمدۀ آلو کنند، لواش خُرد. مصغر لواش (نان)
دهی از دهستان دشمن زیاری بخش کهگیلویۀ شهرستان بهبهان واقع در 11000گزی باختری قلعۀ کلات مرکز دهستان و 50000گزی شمال شوسۀ بهبهان به آرو. کوهستانی، سردسیر مالاریائی. دارای 170 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات، برنج، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی قالی وقالیچه بافی و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ دشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان دشمن زیاری بخش کهگیلویۀ شهرستان بهبهان واقع در 11000گزی باختری قلعۀ کلات مرکز دهستان و 50000گزی شمال شوسۀ بهبهان به آرو. کوهستانی، سردسیر مالاریائی. دارای 170 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات، برنج، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی قالی وقالیچه بافی و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ دشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه واقع در 4 هزارگزی خاوری تربت با 376 تن سکنه. آب آن از قنات و رودخانه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه واقع در 4 هزارگزی خاوری تربت با 376 تن سکنه. آب آن از قنات و رودخانه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
مرغی است درنده که آن را شیرگنجشک خوانند و بعضی گویند مرغ مردارخوار. (برهان). مرغی است که آن را شیرگنجشگ گویند و بعضی مردارخوار را گفته اند که کرکس باشد. (انجمن آرا). مرغی است مردارخوار مهتر از باز و منقارش راست بود. (اسدی). و به تازی صرد گویند. (ناظم الاطباء) : گر نگیرد بظلش اندر جای کمتر آید همای از ورکاک. فرخی. بجای مشک نبویند هیچکس سرگین بجای باز ندارند هیچکس ورکاک. ابوالعباس (از فرهنگ اسدی)
مرغی است درنده که آن را شیرگنجشک خوانند و بعضی گویند مرغ مردارخوار. (برهان). مرغی است که آن را شیرگنجشگ گویند و بعضی مردارخوار را گفته اند که کرکس باشد. (انجمن آرا). مرغی است مردارخوار مهتر از باز و منقارش راست بود. (اسدی). و به تازی صرد گویند. (ناظم الاطباء) : گر نگیرد بظلش اندر جای کمتر آید همای از ورکاک. فرخی. بجای مشک نبویند هیچکس سرگین بجای باز ندارند هیچکس ورکاک. ابوالعباس (از فرهنگ اسدی)
دهی است از دهستان قنقری پایین (سفلی) بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، واقع در 8هزارگزی خاور شوسۀ شیراز به اصفهان. این ده کوهستانی و سردسیر با 257 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات و میوه می باشد. شغل اهالی زراعت و باغبانی و از صنایع دستی قالی بافی. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان قنقری پایین (سفلی) بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، واقع در 8هزارگزی خاور شوسۀ شیراز به اصفهان. این ده کوهستانی و سردسیر با 257 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات و میوه می باشد. شغل اهالی زراعت و باغبانی و از صنایع دستی قالی بافی. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
اگر زنی در خواب ببیند لواشک می خورد پس از یک دوره غم و اندوه صاحب فرزند می شود. اگر مرد در خواب ببیند لواشک می خورد گرفتار غم و رنج می گردد بخصوص اگر ترشی آن را حس کند. دیدن و خوردن لواشک به خاطر ترشی آن در خواب خوب نیست و غم و رنج تعبیر می شود فقط برای زنان جوان مبشر آوردن فرزند است. منوچهر مطیعی تهرانی
اگر زنی در خواب ببیند لواشک می خورد پس از یک دوره غم و اندوه صاحب فرزند می شود. اگر مرد در خواب ببیند لواشک می خورد گرفتار غم و رنج می گردد بخصوص اگر ترشی آن را حس کند. دیدن و خوردن لواشک به خاطر ترشی آن در خواب خوب نیست و غم و رنج تعبیر می شود فقط برای زنان جوان مبشر آوردن فرزند است. منوچهر مطیعی تهرانی