جدول جو
جدول جو

معنی لوروس - جستجوی لغت در جدول جو

لوروس
یاله فیلیپیان، نام قصبۀ مرکز قضا واقع در سی هزارگزی شمال پروزه در سنجاق پروزه از ولایت یانیه، دارای 2000 تن سکنه است، و هم نام قضائی است مرکب از شصت قریه و بیست هزار سکنه، محدود از شمال به سنجاق یانیه و از مشرق به حدود یونان، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوروس
تصویر کوروس
(پسرانه)
کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایرآنکه تخت جمشید را بنا نهاد
فرهنگ نامهای ایرانی
(پُ رُ)
نام یکی ازجزایر یونان در بحر الجزائر، قرب شمال شرقی موره واقع و مساحت آن 22 هزارگز مربع و دارای 7020 تن سکنه است. و همگی از نژاد آرناؤد هستند و بزبان آرناؤد تکلم کنند، مرکز آن قصبه ای است بهمین اسم که 5000 تن سکنه دارد و دارالصنایع بحری دولت یونان است، رسیف و لنگرگاه قشنگی دارد. اراضی آن سنگلاخ است و ویرانه های معبدی بزرگ مخصوص به نپتون در آنجا دیده میشود. بزعم یونانیان قدیم نپتون رب النوع دریا بود، دموستن مشهور به این پرستشگاه پناه آورد و خود را مسموم ساخت. (قاموس الاعلام ترکی)
نام نهری به آمریکای جنوبی. این نهر از سلسله جبال آند که در پرو واقع شده سرچشمه گیرد و از آنجا به طرف مشرق جاری شود و داخل برزیل گردد و پس از طی 800 هزارگز مسافت برود آمازون ریزد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
سلسله جبالی در آسیای صغیر که میان کلیکیه و کاپادوس واقع است و ارجیاس بلندترین قلۀ آن 4000 متر ارتفاع دارد. (از لاروس). رجوع به ایران باستان ج 1 ص 2 و ج 2 ص 143، 1260، 1689، 1781 و 1728 و ج 3 ص 1972، 2049 و 2050 شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی جبن است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جبل طوروس، (ابن البیطار در کلمه افسنتین). کوهی است
لغت نامه دهخدا
به یونانی حنطه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
پیر، عالم نحوی و لغوی فرانسوی، مولد توسی (ین) (1817- 1875 میلادی)، لغت نامۀ بزرگ عمومی قرن نوزدهم (در پانزده جلد) از مؤلفات اوست
لغت نامه دهخدا
حندقوقای بستانی است و بدین اسم خوانند و میسن را نیز بدین اسم خوانند و میسن نوعی از نیلوفر است که در مصر وی را حریرا خوانند و آن نیلوفر دیگر اعرابی گویند و گویند لوطوس نوعی از سدر است و این قول بعید است، (از اختیارات بدیعی)، ابوریحان گوید: لوطوس ’دوس’ گوید منبت وی در مصر است و نبات او در میان آب بود و لون نبات او سفید است بر رنگ نبات جود، گویند چون آفتاب طالع شود نبات او از هم گشاده و پریشان گردد و چون آفتاب فرورود باز به هم آید و جمع شود و درذرت پنهان شود و میوۀ او به رمان السعال مشابهت دارد او را خام و پخته بخورند آن طعم زردۀ تخم مرغ بود، (ترجمه صیدنۀ ابوریحان)، میسن، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، حندقوقی، (تذکرۀ ضریر انطاکی)، صاحب برهان گوید: به معنی انده قوقو باشد به لغت یونانی و آن دوائی است که آن را حندقوقی خوانند و بهترین آن صحرائی بود و آن را لوطوس اغریوس خوانند به یونانی، چه اغریوس صحرا را گویند، کلف و بهق را نافع است، (برهان)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان بخش نمین شهرستان اردبیل واقع در 21هزارگزی اردبیل و دوازده هزارگزی شوسۀ گرمی به اردبیل. کوهستانی و معتدل. دارای 319 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
ملج. رجوع به ملج شود. در لاهیجان نامی است که به شیردار دهند. درختی است که چوب آن برای طبق و لاوک و قاشق استعمال شود و در جنگلهای ایران از آن به دست آید و از پوست آن پاشنۀ چارق درست کنند
لغت نامه دهخدا
و ربما کان (الفتق) تحجر من ورم صلب و یسمی لوورس (؟). (کتاب ثالث از قانون بوعلی ص 312، 9 سطر به آخر مانده)
لغت نامه دهخدا
نیلوفر سپید نیل یونانی تاز گشته شبدر از گیاهان شبدر یا لوطوس اغریا. یا لوطوس اغریوس
فرهنگ لغت هوشیار
روس اهل روسیه
فرهنگ گویش مازندرانی
فلورسانس
دیکشنری اردو به فارسی