جدول جو
جدول جو

معنی لواک - جستجوی لغت در جدول جو

لواک
(لَ)
آنچه خایند آن را. یقال: ماذاق لواکاً، ای مصاغاً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لواک
خاییدنی جویدنی
تصویری از لواک
تصویر لواک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لهاک
تصویر لهاک
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه برادر پیران و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لواف
تصویر لواف
گلیم باف، زیلو باف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لورک
تصویر لورک
کمان حلاجی
فرهنگ فارسی عمید
افشرۀ میوه که آن را پس از جوشاندن روی آتش میان سینی می ریزند و مانند نان لواش پهن و نازک می کنند و پس از خشک شدن به مصرف می رسانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لواش
تصویر لواش
نوعی نان بسیار نازک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لواط
تصویر لواط
آمیزش جنسی مرد با پسر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاوک
تصویر لاوک
ظرف بزرگی که در آن خمیر کنند، تغار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولاک
تصویر لولاک
اگر نبودی تو، اشاره به حدیث قدسی خطاب به پیغمبر اسلام، برای مثال «لولاک، لمّا خلقت الافلاک» ( اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم)
فرهنگ فارسی عمید
کمان حلاجی کمان حلاجی کوچک، کمان حلاجی (عموما)، نوعی از تیر پیکان دار
فرهنگ لغت هوشیار
بر گرفته از سروای: لو لاک لما خلقت الافلاک اگر نبودی تو سپهران را نمی آفریدم اگر نبودی تو. توضیح ماخوذ از آیه حدیث قدسی خطاب به پیغمبراسلام ص: لولاک لما خلقت الافلاک. (اگر تو نبودی من فلکها را نمی آفریدم: ترا عز لو لاک تمکین بس است ثنای تو طه ویس بس است. (سعدی) یا خواجه (سید) لولاک. پیغمبر اسلام ص
فرهنگ لغت هوشیار
درفش، پرچمک پرچم کوچک، پیشوا، گند چند گردان از سپاه، درفش رایت علم بیرق اختر، خلیفه التماس ایشان مبذول داشت و تشریف ولوا فرستاد، ایالت استان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواب
تصویر لواب
تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواث
تصویر لواث
آرده که زیر خاز فشانند تا نچسبد، آلوده شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواح
تصویر لواح
تشنه شدن، درخشیدن آذرخش، پیداشدن ستاره
فرهنگ لغت هوشیار
چشیدنی چلاس کسی را گویند که از هر خوراک و شیرینی وزن بهره ای خواهد
فرهنگ لغت هوشیار
ظرف چوبین بزرگ و مدور دارای لبه ای کوتاه تغار چوبین دیواره کوتاه: بسی برنیامد که چهار مرد بیامدند و لاوکی داشتند پر ازنان و گوشت چنانچ از بسیاری گوشت و نان از آن می افتاد آن لاوک به پیش ایشان بنهادند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواک
تصویر زواک
آوانگرو کسی که هنگام راه رفتن بسیار بجنبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواک
تصویر سواک
دندان مال رفان (مسواک) چوب دندان مال مسواک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواش
تصویر لواش
نان تنک و نرم از گندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواز
تصویر لواز
بادام فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لماک
تصویر لماک
سرمه نچشیده نه چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوام
تصویر لوام
ملامت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمانتاب گوالباف پاتاوه باف پایتابه فروش شالنگی زیلوباف، سازنده لوازم چادرو خیمه، جوال باف، پاتاوه باف پای تابه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواص
تصویر لواص
انگبین پالوده
فرهنگ لغت هوشیار
لواشی که از رب سطبر شده آلو و قیسی و امثال آن، آلو یا گوجه را پزند و پوست و هسته آنرا دور کنند و بقوام آرند و چون نان لواشی نازک کنند جهت خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواک
تصویر سواک
((س))
مسواک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لورک
تصویر لورک
((رَ))
کمان حلاجی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوام
تصویر لوام
((لَ وّ))
بسیار نکوهنده، بسیار نکوهش کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لواف
تصویر لواف
((لَ وّ))
زیلوباف، سازنده لوازم چادر و خیمه، جوال باف
فرهنگ فارسی معین
((لَ شَ))
نوعی خوراکی پهن و نازک همانند لواش از میوه هایی ترش و آبدار که به عنوان چاشنی یا تنقلات به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لواش
تصویر لواش
((لَ))
نوعی نان نرم و نازک و پهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لواء
تصویر لواء
((لِ))
پرچم، بیرق، جمع الویه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاوک
تصویر لاوک
((وَ))
تغار، ظرف بزرگ
فرهنگ فارسی معین