جدول جو
جدول جو

معنی لواص - جستجوی لغت در جدول جو

لواص
(لَ)
پالوده. فالوده. (منتهی الارب). و لعلک امرت خادمک ان یشتری لک من الحلوانی شیئاً من الفالوذ او الفالوذج، لکن هل فکرت ان یشتری لک شیئاً من الملوص و المزعزع و المزعفر او اللمص او اللواص او المرطراط او السرطراط الی اخواتها و کلها تعنی الفارسیه الاولی. (نشوء اللغه العربیه ص 91) ، انگبین صافی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لواص
انگبین پالوده
تصویری از لواص
تصویر لواص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لواط
تصویر لواط
آمیزش جنسی مرد با پسر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لواش
تصویر لواش
نوعی نان بسیار نازک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غواص
تصویر غواص
کسی که برای به دست آوردن مروارید یا چیز دیگر به زیر آب فرو می رود، آب باز
در علم زیست شناسی پرنده ای شبیه مرغابی با گردن دراز که برای گرفتن ماهی به زیر آب می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غواص
تصویر غواص
غائص ها، فروروندگان در آب، آنان که در دریا فرو بروند، جمع واژۀ غائص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواص
تصویر خواص
نزدیکان، مقابل عوام، بزرگان، برگزیدگان، ویژگی ها، خاصیت ها مثلاً خواصّ دارویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لواف
تصویر لواف
گلیم باف، زیلو باف
فرهنگ فارسی عمید
(خَوْ وا)
خوص فروش. (ناظم الاطباء). آنکه برگ خرما فروشد. (یادداشت بخط مؤلف) ، آنکه برگ خرما بافد زنبیل را. زنبیل باف. زنبیل گر. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لَ صِ)
چاههای مغاک تنگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ صِ)
جمع واژۀ لاصق. رجوع به لاصق شود
لغت نامه دهخدا
(حِ)
چوب که بدان دوزند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لواب
تصویر لواب
تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
درفش، پرچمک پرچم کوچک، پیشوا، گند چند گردان از سپاه، درفش رایت علم بیرق اختر، خلیفه التماس ایشان مبذول داشت و تشریف ولوا فرستاد، ایالت استان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواش
تصویر لواش
نان تنک و نرم از گندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواث
تصویر لواث
آرده که زیر خاز فشانند تا نچسبد، آلوده شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواح
تصویر لواح
تشنه شدن، درخشیدن آذرخش، پیداشدن ستاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواز
تصویر لواز
بادام فروش
فرهنگ لغت هوشیار
چشیدنی چلاس کسی را گویند که از هر خوراک و شیرینی وزن بهره ای خواهد
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمانتاب گوالباف پاتاوه باف پایتابه فروش شالنگی زیلوباف، سازنده لوازم چادرو خیمه، جوال باف، پاتاوه باف پای تابه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوام
تصویر لوام
ملامت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لصاص
تصویر لصاص
دزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فواص
تصویر فواص
سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غواص
تصویر غواص
آب باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواص
تصویر خواص
جمع خاصه، نزدیکان، مقربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواصق
تصویر لواصق
جمع لاصق، جمع لاصقه، بر چسبندگان دوسندگان جمع لاصق و لاصقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواک
تصویر لواک
خاییدنی جویدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواص
تصویر خواص
جمع خاصه، مقربان، نزدیکان، برگزیدگان قوم، ویژگی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غواص
تصویر غواص
((غَ وّ))
کسی که برای به دست آوردن مروارید، مرجان و مانند آن به زیر دریا می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوام
تصویر لوام
((لَ وّ))
بسیار نکوهنده، بسیار نکوهش کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لواف
تصویر لواف
((لَ وّ))
زیلوباف، سازنده لوازم چادر و خیمه، جوال باف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لواش
تصویر لواش
((لَ))
نوعی نان نرم و نازک و پهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لواء
تصویر لواء
((لِ))
پرچم، بیرق، جمع الویه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواص
تصویر خواص
ویژگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غواص
تصویر غواص
گوهرجوی، گوهرچین
فرهنگ واژه فارسی سره