- لواص
- انگبین پالوده
معنی لواص - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع لاصق، جمع لاصقه، بر چسبندگان دوسندگان جمع لاصق و لاصقه
گوهرجوی، گوهرچین
ویژگان
جمع خاصه، نزدیکان، مقربان
نوعی نان بسیار نازک
آمیزش جنسی مرد با پسر
نزدیکان، مقابل عوام، بزرگان، برگزیدگان، ویژگی ها، خاصیت ها مثلاً خواصّ دارویی
غائص ها، فروروندگان در آب، آنان که در دریا فرو بروند، جمع واژۀ غائص
کسی که برای به دست آوردن مروارید یا چیز دیگر به زیر آب فرو می رود، آب باز
در علم زیست شناسی پرنده ای شبیه مرغابی با گردن دراز که برای گرفتن ماهی به زیر آب می رود
در علم زیست شناسی پرنده ای شبیه مرغابی با گردن دراز که برای گرفتن ماهی به زیر آب می رود
آب باز
سخن گفتن
دزیدن
ملامت کننده
خاییدنی جویدنی
ریسمانتاب گوالباف پاتاوه باف پایتابه فروش شالنگی زیلوباف، سازنده لوازم چادرو خیمه، جوال باف، پاتاوه باف پای تابه فروش
نان تنک و نرم از گندم
چشیدنی چلاس کسی را گویند که از هر خوراک و شیرینی وزن بهره ای خواهد
بادام فروش
تشنه شدن، درخشیدن آذرخش، پیداشدن ستاره
آرده که زیر خاز فشانند تا نچسبد، آلوده شونده
تشنگی
درفش، پرچمک پرچم کوچک، پیشوا، گند چند گردان از سپاه، درفش رایت علم بیرق اختر، خلیفه التماس ایشان مبذول داشت و تشریف ولوا فرستاد، ایالت استان
جمع خاصه، مقربان، نزدیکان، برگزیدگان قوم، ویژگی ها
گلیم باف، زیلو باف
درفش رایت علم بیرق اختر: خلیفه التماس ایشان مبذول داشت و تشریف ولوا فرستاد، ایالت استان
گوشدرد، گردن درد
پرچم، علم، علمی که به نشانۀ حکومت از طرف پادشاهان برای کسی فرستاده می شد
حبی بود که در طب قدیم برای تداوی خنازیر بکار میرفته است و آن را از ترکیب سنبل و بلسان و اسارون و دارچین و زعفران و مصطکی و صبرسقوطری واسطو خدوس و تخم حنضل و ترید سقمونیا و نمک هندی و سلیخه میساخته اند
رسیده (درقبض ترسید این کلمه رانویسند)، کلمه ای که در قبض رسید یا صورت حساب طبق شکل ضمیمه رسید مینوشتند و ذیل آن وصولیها را یاداشت میکردند. یاقبض (قبوض) الواصل. قبض (قبوض) وجوه یااجناس رسیده: مقرب الخاقان صاحب جمع خزانه باهره وجه برآورد را از قرار قبوض الواصل مهم سازی صاحب جمعان نماید