جدول جو
جدول جو

معنی لواسر - جستجوی لغت در جدول جو

لواسر
(لِ واسْ سُ)
امیل. عالم اقتصادی و جغرافیادان فرانسوی، مولد پاریس (1828-1911 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کواسر
تصویر کواسر
کاسر، پرندگان شکاری، جمع واژۀ کاسر
فرهنگ فارسی عمید
(گُ اِ سَ)
دهی است جزء دهستان مرکزی بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در7500 گزی جنوب رودسر و 1500 گزی جنوب شوسۀ رودسر به لنگرود واقع شده است. هوای آن معتدل مرطوب مالاریایی و سکنۀ آن 660 تن است. آب آن از پل رود تأمین میشود. محصول آن برنج و مختصر چای و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لَ وَ کَ دَ)
نام موضعی به مازندران میان هزارجریب و بندر گز. (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 103)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
چشیدنی. یقال: ماذقت لواساً، نچشیدم چشیدنی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَوْ وا)
شیرینی و جز آن جوینده جهت خوردن. (منتهی الارب). آنکه بر خوان هر چیزی میجوید و میخورد. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
نام رودی به فرانسه و آن شاتودوم، وندم و لافلش را سیراب سازد و به سارث ریزد و 311 هزار گز درازا دارد
لغت نامه دهخدا
نام شطی به فرانسه که از قلۀ ژربیه دوژنک به سون سرچشمه گیرد و لاپوی، روئن نور، کسن وژین، ارلئان، بلوا، آمبوآز، تور، سومور، آنسنی، نانت، پمبوف و سن نازر را سیراب کند و پس از پیمودن مسیری به درازای 980هزار گز به اقیانوس اطلس ریزد
لغت نامه دهخدا
دپارتمان دلاهت لوار نام دپارتمانی متشکل از ویواره، ولای، ژودان، فره و لیونه به فرانسه، دارای 2 آرندیسمان و 29 کانتون و 268 کمون و 251608 تن سکنه
دپارتمان دولا لوار نام دپارتمانی متشکل از فره و قسمتی از بوژوله و لیونه به فرانسه، دارای 3 آرندیسمان و 32 کانتون و 338 کمون و 664822 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(نَ اِ طَ)
دهی است از دهستان یافت بخش هوراند شهرستان اهر، در 16500 گزی جنوب شرقی هوراند و 23 هزارگزی جادۀ اهر به کلیبر، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 298 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و سردرختی، شغل اهالیش زراعت و گله داری و فرش بافی و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) (آمار عمومی سال 1335 هجری شمسی)
لغت نامه دهخدا
(لَ سَ)
دهی از دهستان حومه بخش رامسر شهرستان تنکابن، واقع در یک هزارگزی باختررامسر، کنار راه شوسۀ رامسر به رودسر. دامنه، جنگل، معتدل و مرطوب و مالاریایی. دارای 310 تن سکنه شیعه. گیلکی و فارسی زبان. آب آن از رود خانه صفارود. محصول آنجا برنج و مرکبات و چای و مختصری ابریشم و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لیا لِ)
دهی جزء دهستان اوشیان بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 28هزارگزی جنوب خاوری رودسر و یکهزارگزی شوسۀ لاهیجان به شهسوار. جلگه، معتدل و مرطوب. دارای 175 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا برنج، چای و به. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لُ سَ)
لقمه یا طعام کمتر از لقمه. (منتهی الارب). لقمه. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
شهر ویرانی به فیوم و آن شهری باشد بلاشک که بدانجا مسجدی از موسی بن عمران (ع) است و هم آلتی که بدان چشمه فیوم را یوسف صدیق اندازه کرد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
چشمۀ لوادر، از ناحیۀ ده دشت بلوک کوه گیلویه از قریۀ لوادر برخاسته است. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(دُ وا سِ)
شتر بزرگ هیکل توانای قوی جثه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ سِ)
جمع واژۀ کاسره. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کاسره شود، شتران که بشکنند چوب را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ سِ)
جمع واژۀ خاسر. رجوع به خاسر شود
لغت نامه دهخدا
چشیدنی چلاس کسی را گویند که از هر خوراک و شیرینی وزن بهره ای خواهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواسه
تصویر لواسه
نواله گراس کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کواسر
تصویر کواسر
به گونه رمن مرغان شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
محلی در جواهرده رامسر که آثار و گورستانی قدیمی در آن مشاهده
فرهنگ گویش مازندرانی
لبه ی آفتاب گیر دامنه، لبه ی شیب، از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
رخت لباس
فرهنگ گویش مازندرانی
زمین یا زمین های پوشیده از خار بوته و علف هرز، تیغ های انبوه
فرهنگ گویش مازندرانی