جدول جو
جدول جو

معنی لواحظ - جستجوی لغت در جدول جو

لواحظ
(لَ حِ)
جمع واژۀ لاحظه. دنباله های چشم. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
لواحظ
جمع لاحظه، گوشه های چشم جمع لاحظه دنباله های چشم
تصویری از لواحظ
تصویر لواحظ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لواحس
تصویر لواحس
خوردنده، آکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لواحق
تصویر لواحق
لاحق ها، ویژگی چیزهایی یا کسانی که بعد از چیز یا کس دیگر بیایند و به آن بپیوندند، جمع واژۀ لاحق
فرهنگ فارسی عمید
(سَ دَ قَ)
تشنه شدن. (تاج المصادر). لوح. لؤوح. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
نعت فاعلی از لحظ به معنی به دنبال چشم نگریستن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ حِ)
جمع واژۀ لاحس: به ضیافت خانه عقارب نواهس و حیات لواحس بشتافت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 456)
لغت نامه دهخدا
(لَ حِ)
جمع واژۀ لاحق. ملحقات. پیوستها به دنبال چیزی. (منتخب اللغات) ، جمع واژۀ لاحقه: و بر آنجمله که در احیای سوابق معدلت امیر عادل ناصرالدین... سعی نمود تا آن رابه لواحق خویش بیاراست. (کلیله و دمنه). گمان نمی باشد که شنزبه سوابق تربیت را به لواحق کفران خویش مقابله روا دارد. (کلیله و دمنه). به قضاء سوابق حقوق نعمت ملک رضی نوح و لواحق امیر ابوالحرث که سلالۀ ملک و وارث تاج و تخت اوست ایستاده ایم. (ترجمه تاریخ یمینی). آنچه طرف ختای است به صاحب محمود یلواج که سوابق بندگیها به لواحق هواداری مقرون گردانید. (جهانگشای جوینی) ، در اصطلاح منجمان، عبارت است از خمسۀ مسترقه و آن پنج روز از سال اصطلاحی است و بیان آن در لفظ سنه بگذشت. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(لَ حِ)
جمع واژۀ لاحم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَوْ وا حَ)
سخت رنگ روی گرداننده و سیاه کننده. (منتخب اللغات) : و ما اءدراک ما سقر. لاتبقی و لاتذر. لواحه للبشر. (قرآن 27/74-29)
لغت نامه دهخدا
جمع لاحس، خورندگان لیسندگان جمع لاحس: به ضیافت خانه عقارب نواهس و حیات لواحس بشتافت
فرهنگ لغت هوشیار
چشم، نگرنده بدنبال چشم نگرنده، نگرنده: اسرار قلم در دل لوح آمده محفوظ مشتاق علی سر قلم را شده لاحظ. (مظفر علی شاه. مشتاقیه. بمبئی ص 113)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواح
تصویر لواح
تشنه شدن، درخشیدن آذرخش، پیداشدن ستاره
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لاحقه، رسندگان آیندگان پیوستگان افزوده ها دنباله ها و پنجه دزدیده جمع لاحق لاحقه: پیوسته ها بدنبال چیزی مقابل سوابق: برآن جمله که در احیای سوابق امیر عادل ناصر الدین والدوله... سعی نمود تا آن را به لواحق خویش بیاراست و رسوم ستوده او را تازه و زنده گردانید، ملحقات ضمایم: از علوم اعداد و مقادیر و لواحق آن، حوادث تازه مقابل سوابق: و بروزگار از هر دو جانب تمکن یافته و قدیم و حدیث آن بهم پیوسته و سوابق بلواحق مقرون شده، توابع ناحیه ای اعمال: و در آن محال عاطفت پادشاهانه ایالت و ولایت همدان و نهاوند و بروجرد و... لر کوچک باتمام توابع و لواحق با میرزاده رستم رجوع فرمود، خمسه مسترقه پنجه دزدیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواحق
تصویر لواحق
((لَ حِ))
جمع لاحقه و لاحق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاحظ
تصویر لاحظ
((حِ))
به دنبال چشم نگرنده، نگرنده
فرهنگ فارسی معین
ضمایم، منضمات، پیشامدها، حوادث
متضاد: سوابق
فرهنگ واژه مترادف متضاد